استراتژی چیست؟ هفت نکته برای تلفیق علم و هنر استراتژی
استراتژی و استراتژی رسیدن به استراتژی وجود دارد که آشنایی با آنها میتواند عمق و تنوع بیشتری به دانش استراتژی شما بدهد. برخی از صاحبنظران مدیریت، استراتژی را از دریچه پاسخ به محیط بیرونی مورد توجه قرار میدهند و در مقابل، برخی دیگر استراتژی را بر پایه قابلیتهای داخلی تعریف میکنند. دیدگاههای مبتنی بر منابع دانشی سازمان، انتظارات ذینفعان گوناگون و بده-بستانهای سیاسی در داخل سازمان نیز میتوانند درک شما از استراتژی را عمیقتر کنند و پاسخهای احتمالیِ بیشتری برای مسائل سازمانی در اختیار شما قرار دهند.
دانش استراتژی را از سرچشمه بگیرید. امروزه نشریات و منابع گوناگونی برای مطالعه مباحث تخصصی استراتژی در دسترس علاقهمندان قرار دارند. در این شرایط شناسایی سرچشمههایی که دسترسی به دانش اصیل و بهروز را فراهم کنند، از میان حجم انبوه منابع چاپی و اینترنتی اهمیت بیشتری مییابد. نشریه کسبوکار هاروارد یکی از سرچشمههای اصلی برای مدیران، مشاوران و کارشناسان است و نشریه مدیریت استراتژیک نیز یکی از سرچشمههای اصلی برای محققان و پژوهشگران استراتژی به شمار میآید. بخشی از محتوای هر دو نشریه به صورت آزاد با اندکی جستوجو از روی اینترنت قابل دسترسی و استفاده است.
در جریان مستمر رخدادهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی قرار بگیرید. خواندن کتابها و مقالات مدیریتی برای تسلط روی استراتژی کافی نیست. تصمیمات استراتژیک مستلزم توجه به مولفههای متعدد اقتصادی، سیاسی و اجتماعی است و طراحی استراتژیهای باکیفیت به آگاهی از روند تغییر و تحولات این مولفهها نیاز دارد. مطالعه نشریات انگلیسیزبان مانند اکونومیست و والاستریت ژورنال میتواند روش مناسبی برای تحلیل روندهای محیطی از نگاه خبرگان اقتصادی، سیاسی و اجتماعی بینالمللی باشد.
یادداشتهای منتشره توسط شرکتهای مشاوره مدیریت را مطالعه کنید. شرکتهای مشاوره مدیریت در سراسر دنیا بخشی از نتایج پروژههایشان را در قالب یادداشتهای تحلیلی منتشر میکنند. مطالعه این یادداشتها میتواند منبع ارزشمندی برای مواجهه با بهکارگیری عملی مفاهیم و الگوهای استراتژی در کسبوکار باشد و به شما سرنخهایی از روش حل مسائل سازمانی بدهد.
گزارشهای عملکرد سازمانهای بزرگ و معتبر را ارزیابی کنید. مطالعه گزارشهای عملکرد سازمانها یکی از بهترین منابع برای فهم جهتگیریهای استراتژیک و نتایج پیادهسازی این جهتگیریها در سازمان است. گزارشهای عملکرد به وضوح نشاندهنده استراتژی سازمانها برای انتخاب بازارهای هدف، سیاست تخصیص منابع برای جستوجوی مزیتهای جدید یا بهرهبرداری از مزیتهای موجود و اولویتهای سرمایهگذاری روی مسیر رشد آتی است. ضمن آنکه اعداد و ارقام این گزارشها امکان مقایسه میان سازمانهای مختلف را به سادگی فراهم میکند.
از فرصت شبکهسازی و آموختن در گردهماییها و رویدادها استفاده کنید. گردهماییها فرصت خوبی برای برقراری ارتباط با نقشآفرینان و چهرههای کلیدی در صنایع مختلف و فهم جهتگیریهای استراتژیک آنان به شمار میآیند. حضور در کنفرانسها و رویدادهای شناختهشده ضمن ایجاد فرصتی فشرده برای آموختن از تجارب سازمانها، امکان ارتباط مستقیم با چهرههای کلیدی و استفاده بیواسطه از تجربههای آنها در تصمیمگیریهای استراتژیک را فراهم میکند.
استراتژی مانند دیگر شاخههای علوم مدیریتی ترکیبی از علم و هنر است. سازمانها هنگامی به سراغ استراتژی میروند که با پرسشهایی از این قبیل روبهرو باشند: “چگونه به کسبوکارمان رونق بدهیم؟”، “کدام مسیر رشد را در پیش بگیریم؟”، “کدام بازار هدف را انتخاب کنیم؟”، “چگونه در بازار رقابت کنیم؟” و یا “چگونه استراتژی را تدوین کنیم؟”. برای پاسخ به این پرسشها تسلط بر روشهای برنامهریزی استراتژیک و مدلهای تدوین استراتژی به تنهایی کافی نیست، بلکه به درک کاملی از واقعیتهای فضای کسبوکار و چگونگی بهکارگیری مدلها و روشهای متناسب با آن واقعیتها هم نیاز داریم. به همین دلیل است که یادگیری استراتژی هم به تسلط روی علم و هم به کسب هنر آن احتیاج دارد. در این یادداشت به هفت نکته اشاره میکنیم که میتوانند نقش یک دستورالعمل راهنما برای یادگیری استراتژی و دستیابی به علم و هنر آن را ایفا کنند.
یادگیری استراتژی، دو روی یک سکه :
بسیاری از کارشناسان برنامهریزی و مدیران سازمانها استراتژی را فقط در قالب کتابچههای قطور تحلیل محیط داخلی و خارجی، ماتریس SWOT و مجموعهای پیچیده از اهداف کمّی میپندارند. چنین برداشتی عمدتاً فاقد روح واقعی استراتژی است. استراتژی علم و هنر تصمیمگیری و تخصیص منابع است و استراتژیهایی که تصمیمگیری و تخصیص منابع را امکانپذیر نسازند، نمیتوانند سازمان را در مسیر دستیابی به یک چشمانداز ارزشمند راهبری و هدایت کنند کتابچهها و جدولها هیچ سازمانی را دگرگون نساختهاند، این تصمیمات جسورانه استراتژیک است که سازمانها را سالها در کوران رقابت حفظ میکند و به آنها توان مقابله با چالشها و تهدیدهای فضای کسبوکار را میدهد.
برای آنکه بتوان استراتژیهای اثربخشی را طراحی و تدوین کرد، به هر دو روی سکه، یعنی هم به علم و هم به هنر استراتژی نیاز است و دستیابی به چنین مهارتی نیازمند نگاه همهجانبه، نقادانه و به دور از سوگیری است. چگونه میتوانیم یادگیری استراتژی را اثربخش کنیم؟ هفته نکته میتوانند به ما برای آموختن علم و کسب هنر استراتژی کمک کنند.
به یک مدل و الگو بسنده نکنید :
بسیاری از مدیران و مشاوران ایرانی برنامهریزی استراتژیک را با الگوهای فرایندی، به ویژه الگوی فرایندی برنامهریزی استراتژیک فرد آر دیوید میشناسند. اما واقعیت این است که مدلهای متعدد و متنوعی برای برنامهریزی استراتژیک وجود دارد که هریک ممکن است در شرایطی خاص یا در صنعتی مشخص از کارآمدی بیشتری برخوردار باشند. مطالعه کتابهایی مانند اقیانوس آبی، بازی برد یا هنر رقصیدن با استراتژی میتواند الگوهای کاملاً متفاوتی نسبت به الگوهای مرسوم را به شما بشناسانند.
شاخ و برگ بیشتری به درخت دانش استراتژیتان بدهید. دیدگاههای مختلفی نسبت به مفهوم
انواع استراتژی های سرمایه گذاری و هفت نکته طلایی
احسان والیان
- اشتراکگذاری
استراتژی بگوییم یا طرح و برنامه فرقی ندارد. استراتژی سرمایه گذاری یک اصطلاح است که به مجموعهای از اصول و قواعد اشاره دارد که به کمک سرمایه گذار میآیند تا بتواند به صورت انفرادی و با توجه به شخصیت سرمایه گذاریاش مسیر دستیابی به اهداف خود را مشخص کند. استراتژی درک استراتژی در سرمایهگذاری های سرمایه گذاری از این جهت اهمیت دارند که با توجه به تصمیمات یک سرمایه گذاری تعیین میشوند. جایی که فرد باید به نیازهای آینده خود فکر کند و با سنجش ریسک به میزان تحمل ریسک خود پی ببرد و بر اساس تمام این نتایج بتواند مسیر سرمایه خود را هدایت کند.
درک درست از استراتژی های سرمایه گذاری
قبل از این که مستقیم به فکر حرکت بیافتیم و مسیر سرمایه گذاری را آغاز درک استراتژی در سرمایهگذاری کنیم باید به درک درستی از چگونگی چیدمان استراتژی بر اساس اطلاعات هر سرمایه گذار برسیم. سن سرمایه گذار، اهداف، سبک زندگی، موقعیت مالی، موجودی حال حاضر، موقعیت شخصی و بازده مورد انتظار یا همان بازده انتظاری از مهمترین عواملی است که باید از یک شخص به دست بیاید تا بتوان برای او از استراتژی های سرمایه گذاری کارآمد استفاده کرد.
نکته اول، سن
یکی از مهمترین نکات برای طراحی یک استراتژی موفق سن سرمایه گذار است. این که به سن و سال افراد اشاره میکنیم به این معنا نیست که کسی که سن بالایی دارد دیگر نباید به فکر سرمایه گذاری بیافتد. اهمیت بیشتر سن به این خاطر است که افراد زمانی که سالهای جوانی خود را پشت سر میگذارند تا حد قابل توجهای محافظه کار میشوند و به همین خاطر از ریسک پذیری کمتری برخوردار هستند. از طرفی دیگر، صبر و شکیبایی افراد بر اساس تجریباتشان بالا میرود و به همین خاطر بهتر میتوانند سرمایه گذاریهای بلند مدت را بپذیرند. البته تمام این نکات در مورد سن، زمانی به طور کامل صدق میکند که فرد سرمایه گذار را مورد سنجش ریسک قرار دهیم.
نکته دوم، اهداف مالی
به همان میزان که سن و سال فرد سرمایه گذار در طراحی یک استراتژی درست فردی در میان اصول استراتژی های سرمایه گذاری مهم است، این که ما چه اهداف مالی را دنبال میکنیم نیز از اهمیت ویژهای برخوردار است. در واقع باید گفت که این اهداف مالی هستند که مشخص میکنند باید سرمایه گذاری بلند مدت داشته باشیم یا کوتاه مدت. به عنوان مثال کسی که در میان اولویتهای اول سرمایه گذاریاش بگوید که میخواهد یک خانه بخرد پس باید سرمایه گذاریهای بلند مدت را در طرح استراتژی خود قرار دهد.
نکته سوم، سبک زندگی
این نکته دقیقا همان نکتهای است که بسیاری از ما در درک استراتژی در سرمایهگذاری آن دچار ضعف هستیم. سبک زندگی بر مبنای هدر دادن منابع مالی بنا شده است و باید هر چه سریعتر به این موضوع بپردازیم که چگونه میتوان جلوی هدر رفت آن را گرفت. مسیر سرمایه گذاری و استراتژی های سرمایه گذاری که برای آن در نظر میگیریم با اصلاحات نیز باید همراه شود تا به نتیجه مطلوب برسیم. اگر سبک زندگی ما بر مبنای صرفه جویی نباشد میتواند راهکارهای مشخص شده ما را بی اثر کند و روند رسیدن ما به اهدافی که در ذهن داریم را به شدت کم کند. باید بدانیم که مبنای مشخص کردن هر نوع استراتژی سرمایه گذاری و یا برنامه مالی پول است. اگر نتوانیم در میان خرج و مخارجمان و عایدی ماهانه خود جایی برای پس انداز باز کنیم پس بی شک نمیتوانیم کاری از پیش ببریم و به اهداف خود برسیم.
نکته چهارم، موقعیت های مالی
پس اندازها، وامهایی که دریافت کردیم و پولهایی که به بهانههای مختلف به دستمان رسیده است را میتوانیم به عنوان موقعیتهای مالی به حساب بیاوریم. اگر دارای چنین موقعیتها و یا بهتر بگوییم فرصتهایی هستیم بهتر است تا قبل از هدر رفتن هر کدامشان به تدوین برنامهای برای این موقعیتها در استراتژی سرمایه گذاری خود بپردازیم. گاهی پیش میآید که همین موقعیتهای مالی به خوبی میتوانند به میانبرهای موفق و واقعی در استراتژی های سرمایه گذاری ما تبدیل شوند؛ بنابراین در نقشه راهبردی خود از آنها به عنوان قطب نما استفاده کنید و جای خرج کردن این دست وجوه نقد در زندگی روزانه و خورد و خوراک، بلافاصله آنها را به چرخه حرکت خود اضافه کنید.
نکته پنجم، اندوخته های موجود
بارها به این موضوع اشاره کردهایم که برای هر چه واقعیتر برنامه ریزی کردن در استراتژی های سرمایه گذاری خود باید اندوخته های موجود را مدنظر قرار دهیم. این که تصور کنیم در تاریخی که به آینده مرتبط میشود مقداری پول به دستمان میرسد و میتوانیم آن را هم به برنامه فعلی خود اضافه کنیم تصوری است اشتباه که موجب به هم ریختگی برنامههایمان میشود. زمانی که اقدام به مشخص کردن استراتژی در سرمایه گذاری میکنیم باید هر چه واقع بینانهتر عمل کنیم. در این مسیر نه تنها باید فقط به داشتههایمان اکتفا کنیم بلکه باید میزان خرج و مخارج و موارد اضطراری که ممکن است روی توان مالی ما و اندوختهمان تاثیر بگذارد را به حساب بیاوریم. استراتژی های سرمایه گذاری موفق همه اتفاقات مالی بالقوه را در نظر میگیرند.
نکته ششم، جایگاه در خانواده
شاید این پرسش به میان بیاید که جایگاه در خانواده چه تاثیری در استراتژی های سرمایه گذاری دارد و اصلا چرا باید این نکته را جزء قسمتی از استراتژی در نظر گرفت. جایگاه در خانواده در برنامه ریزیهای مالی بسیار موثر درک استراتژی در سرمایهگذاری است. اگر شما مرد خانواده باشید و هزاران خرج روی دوشتان باشد بی شک با دختر و یا پسر جوان و شاغل خانواده که از لحاظ مالی آن چنان دارای مسئولیت نیست موقعیت متفاوتی دارید و جنس برنامه ریزی و چیدمان استراتژیتان متفاوت خواهد بود. ریزجزء مخارج و درآمد خود را با توجه به جایگاه خود در خانواده یادداشت کنید و سپس به استراتژی های ممکن برای سرمایه گذاری خود فکر کنید.
نکته هفتم، بازده مورد انتظار
نکتهای که بدون تعارف با خودتان و حتی بدون این که به نظر و نصیحت کسی توجه کنید، باید گوشهای بنشیند و به آن فکر کنید این است که انتظارتان از برگشت بازده مورد انتظارتان چه قدر است و تا چه زمانی انتظار دریافت آن را دارید. در این مورد حساسیت به خرج دهید و وعده و وعید توخالی از این که سالیان سال هم میتوانید صبر کنید ندهید. به این موضوع فکر کنید که با توجه به مشخص کردن اهداف مالی خود تا چه زمانی نیاز به دریافت بازده مورد انتظار دارید و اصلا تا چه میزان سرمایه از بازده انتظاری خود را برای رسیدن به هدف مالیتان در نظر دارید.
انواع استراتژی های سرمایه گذاری
حال که با اصول و قواعد اولیه برای چیدمان استراتژی در سرمایه گذاری آشنا شدهایم، میخواهیم با انواع استراتژی های سرمایه گذاری آشنا شویم. انواع استراتژی در سرمایه گذاری شامل دو نوع میشوند؛ سرمایه گذاری محافظه کارانه و سرمایه گذاری تهاجمی
سرمایه گذاری محافظه کارانه
افراد در سرمایه گذاری و انتخاب استراتژی های سرمایه گذاری به دو نوع سرمایه گذاری محافظه کارانه و تهاجمی گرایش پیدا میکنند. بیشتر افرادی که به سمت سرمایه گذاری محافظه کارانه و استراتژی های این نوع از سرمایه گذاری تمایل دارند جز دسته افراد ریسک گریز هستند. آنها علاقه دارند تا با ورود به زمینههای سرمایه گذاری ایمن مانند صندوق های سرمایه گذاری بادرآمد ثابت از خطر ریسک و نزول بازار دوری کنند و با بازدهای مشخص – البته بیشتر از سود بانکی – سرمایه گذاری موفق و امنی را تجربه کنند.
سرمایه گذاری تهاجمی
بر خلاف سرمایه گذاری محافظه کارانه و افرادی که به این حوزه علاقمند هستند باید به سرمایه گذاری تهاجمی که البته کم طرفدار هم نیست اشاره کرد. بازار سهام یکی از نمونههای سرمایه گذاری تهاجمی به حساب میآید که افراد برای کسب سود بیشتر در مدت زمان کمتر به سراغ آن میروند. یک حقیقت در مورد سرمایه گذاری تهاجمی و استراتژی های سرمایه گذاری در این زمینه وجود دارد و آن این است که هر چه ریسک پذیرتر باشیم میتوانیم توقع بازدهی بیشتری را هم در زمان رونق داشته باشیم. بی شک برخی از سرمایه گذاران سعی در سرمایه گذاری در رشد دارند که با این حساب باید حساب نوسانات را هم در ذهن خود انجام داده باشند.
نتیجه گیری
استراتژی های سرمایه گذاری نه به صورت گروهی و کلی بلکه باید به صورت فردی و با توجه به شخصیت سرمایه گذار و تمام انتظارات ما از سرمایه گذاری انتخاب شوند. چه یک سرمایه گذار ریسک پذیر باشیم و بازده بالایی را در کوتاه مدت طلب کنیم و چه ریسک گریز باشیم، باید به دنبال ایمنی معقولی باشیم و نقشه راه خود را در مسیر سرمایه گذاری مشخص کنیم و استراتژی را از یاد نبریم.
درک استراتژی در سرمایهگذاری
مشاوره رایگان
برای دریافت مشاوره در مورد چگونگی عضویت در صندوق و شرایط سبد های مختلف کافیست عدد 2 را به سامانه زیر پیامک کنید.
- 02191004770
- [email protected]
- تهران، خیابان بهشتی، پلاک 436، طبقه 4، واحد 15
خانه / سرمایه گذاری و بورس / استراتژی سرمایهگذاری یعنی چه؟
استراتژی سرمایهگذاری یعنی چه؟
ما در این مطلب قصد داریم به معرفی بهترین و مشهورترین استراتژی سرمایهگذاری بپردازیم.
هر سرمایه گذاری باید یک استراتژی سرمایهگذاری داشته باشد! استراتژی سرمایهگذاری مجموعهای از باورها، ارزشها، عقاید، قواعد و اقدامات می باشد که مسیر سرمایهگذاری هر فرد را تا رسیدن به هدفش مشخص خواهد کرد. داشتن استراتژی به فرد کمک می کند تا زودتر و بهتر به هدفش برسد.
استراتژی سرمایهگذاری چیست؟
استراتژی سرمایهگذاری مجموعهای از باورها، ارزش ها، عقاید، قواعد و اقدامات میباشد که مسیر سرمایهگذاری هر فرد را تا رسیدن به هدفش مشخص خواهد کرد.
شاید فکر کنید که هدف هر فرد کسب بیشترین مقدار سود می باشد؛ اما این فکر درست نیست. بعضی از افراد به دنبال بیشترین مقدار سود در زمانی کوتاه می باشند، اما عده ای دیگر میخواهند در بلندمدت سود نهایی خود را حداکثر نمایند، حتی با پذیرش زیان موقتی و کوتاه مدت.
بعضی از افراد هم کمترین مقدار ریسک را میخواهند اما بعضی از افراد از ریسکپذیری لذت میبرند.
بعضی ها بهدنبال بیشترن مقدار سود در مدت زمان کوتاه میباشند، بعضی دیگر میخواهند در بلندمدت «سود نهایی» را حداکثر نمایند.
شاید معنی استراتژی سرمایهگذاری برای شما گنگ و مبهم باشد به همین با یک مثال درک این مطلب را آسان تر می کنیم.
مثلا زمانی که سکه گران میشود بعد از زمانی افرادی که سکه دارند تصمیم خواهند گرفت که دارایی خود را نقد نمایند سپس قیمت پایین خواهد آمد. پایین آمدن قیمت موج دوم خریداران را به بازار میفرستد. با فشار تقاضا قیمت دوباره بالا خواهد رفت.
محمد در اولین رشد قیمت سکه میخرد. فاطمه وقتی قیمتها برای اولین بار نزولی میشود خرید میکند. امیر در دومین رشد قیمت به بازار میرود. زهرا از قدیم سکه داشته، با دومین رشد قیمت سکههای خود را نقد میکند.
اما چه چیز باعث خواهد شد که این آدمها رفتارهایی متفاوت انجام بدهند؟ آیا آنها برای خود استراتژی دارند، یا تنها تحت تاثیر هیجان است که به بازار پاسخ میدهند؟ در ادامه شما را با انواع استراتژی در سرمایه گذاری آشنا می کنیم.
استراتژی سرمایهگذاری گلهای
فکر کنید که یک گله گوسفند در حال چریدن می باشند. یکی از آن گوسفندها علفی تازه پیدا میکند و میخورد. یکهو گله به سمتی میدود. آن گوسفند نمیداند چرا گله جابجا شدند؛ اما علف تازه خود را ول میکند و به دنبال گله میدود اینکار به قیمت از دست دادن علف تازه و خوشمزه خودش تمام خواهد شد.
استراتژی سرمایهگذاری یعنی چه؟
بعضی از سرمایهگذاران هیچگونه استراتژیای ندارند. فقط میخرند و میفروشند. حتی بدون توجه به آنکه بدانند سهامی که میخرند مربوط به چه شرکتهایی می باشد. این افراد احتمال دارد که سود یا زیان کنند؛ اما باید به این نکته توجه داشته باشند که سودهای کسب شده توسط آن ها فقط به بختواقبال و شانس مربوط بوده نه به شم قوی آنها در سرمایهگذاری.
این افراد همیشه در صف می باشند یا در کنار بقیه افراد صف ایستادهاند که خرید کنند یا میخواهند چیزی که دیروز در صف خریدند را بفروشند.
استراتژی سرمایهگذاری بخر – نگهدار
بعضی از افراد باور دارند که قیمت همهچیز بالاخره یک روز بالا خواهد رفت؛ بطور مثال زمانی خواهد آمد که سکه از ۳ میلیون در مدتی کوتاه برسد به ۴ میلیون.
افرادی هم که پس از پرش به صورت گله ای به بازار حمله میکنند شاید چند صدهزار سود یا زیان کنند؛ اما سود اصلی را کسی خواهد برد که سکه را قبل از پرش قیمت خریده بوده است.
این اشخاص موارد سرمایهگذاری را برای نوسان گیری و به قصد فروش نمیخرند. بلکه میخرند که نگه دارند مدت زمان آن هم مشخص نیست شاید ۵ سال، شاید ۱۰ سال یا حتی بیست سال! سهام، طلا، یا زمین، فرقی نمیکند. چون که این سرمایهگذاران بجای قیمت، به دنبال ارزش می باشند. این افراد چیزی را خریداری می کنند که ارزش زیادی دارد، اما قیمت آن ارزان می باشد.
پس از مدت طولانی صبر مینمایند تا زمانی که دنیا هم به ارزش خرید آنها پی ببرد. مثلا فردی که در ۱۹۲۰ نقاشیهای پیکاسو و سالوادور دالی را خریداری کرده بود.
استراتژی سرمایهگذاری بلند-کوتاه
برخی با استراتژی سرمایه گذاری بلند مدت-کوتاه مدت پیش می روند. بطور مثال یک کشاورز از این موضوع آگاهی دارد که قیمت بادام از نوبر تا اشباعشدن بازار در حال کاهش می باشد. اما در صورتی که قیمت برنج روز به روز افزایش می یابد. اما کاهش روزبه روز قیمت بادام او را اذیت می کند چون کشاورز هنوز بادامهایش را برداشت نکرده است حالا از طرفی او قصد دارد بادام هایش را بفروشد و برنج خریداری کند اما مشکل اینجاست که هر روز قیمت برنج بالا میرود.
استراتژی سرمایهگذاری یعنی چه؟
او در حال حاضر میتواند برنج را بصورت نسیه برای یک تاریخ خاصی بخرد و از آن طرف بادام را بهصورت پیشفروش تا همان تاریخ پرداخت نسیه برنج، بفروشد. زمانی که برنج گران می شود، کشاورز چون برنج را ارزان خریده بود سود میکند. به علاوه زمانی که بادام ارزان شود، او بادام را از قبل به قیمت گرانتر فروخته است.
پس از مدت زمانی این کشاورز بجای این که بادام بکارد، تصمیم میگیرد بادام را گرانتر بفروشد و سر فرصت از دیگران ارزان خریداری کند و تحویل دهد. با این استراتژی او به یک سرمایهگذار بلند- کوتاه تبدیل میشود.
استراتژی سرمایهگذاری تکانهای
فکر کنید شما میخواهید برای یک تیم فوتبال بازیکن بخرید. احتمالا سعی میکنید تا بهترین بازیکنان فوتبال جهان را خریداری نمایید و ضعیفترین بازیکنان خودتان را بفروشید؛ اما اگر شما به این روند ادامه دهید، خیلی زود ورشکست خواهید شد. اما شما باید برای ساختن ثروت بهترین بازیکنان خود را بفروشید و بازیکنان جوان و آینده دار و رو به رشد را خریداری کنید.
یک استراتژی سرمایهگذاری دیگر شامل گران خریدن و گرانتر فروختن می باشد. البته تعدادی از این افراد بر این باورند که ارزانخریدن و گرانفروختن سودآور نیست. شما در فاصله زمانی بین خرید وفروش باید هزینه کنید؛ مانند دستمزد بازیکن جوان، هزینه اقامت، تمرین، سفر، آموزش و…
یک استراتژی سرمایهگذاری دیگر شامل گران خریدن و گرانتر فروختن میباشد. مانند تیمی که هازارد را با قیمت بالایی جذب مینماید و او را گران تر از قیمت خریدش با باشگاهی دیگر میفرستد. یک تیم قادر خواهد بود که این کار را در مدت یک فصل انجام بدهد تا اینکه منتظر بماند تا دنیا به ارزشهای استعدادی آن بازیکن جوان پی ببرد، که شاید هم نبرد.
استراتژی سرمایهگذاری ساز مخالف
بسیاری از سرمایه گذاران نیز با استراتژی سرمایهگذاری ساز مخالف پیش میروند. در نقطه مقابل استراتژی گلهای، ساز مخالف قرار دارد. در این استراتژی زمانی که همه به یک مورد سرمایهگذاری علاقه نشان دهند، شخص آن را خواهد فروخت و زمانی که همه فروشندهاند او خرید مینماید.
استراتژی سرمایهگذاری یعنی چه؟
مثلا وقتی همه به دنبال این هستند که سکه طلا بخرند چون قیمت دارد روزبهروز بیشتر میشود، سرمایهگذار سکههایش را با قیمت بالا عرضه می نماید. و زمانی که قیمت پایین آمد و همه وحشتزده به دنبال فروشنده میباشند، شخص سکههای فروشندگان را با قیمت خیلی ارزان میخرد.
در بورس اینگونه افراد برای خرید و فروش سهام، در صف خرید میفروشد و هرگز وارد صف نمیشود. و زمانی که همان سهم صف فروش شد، فرد سهمی که فروخته را با قیمتی کمتر میخرد. این در حالی است که بیشتر مردم در صف خرید آرزو میکنند بتوانند خرید کنند و در صف فروش از خدا میخواهند داراییشان فروش برود
استراتژی سرمایهگذاری سود تقسیمی
چه سازه مخالف بزنید چه تکانهها را دنبال نمایید، تا به اینجا فقط به قیمتها توجه داشته اید، نه به سود سرمایهگذاری.
در این زمان سرمایهگذار از بالا رفتن قیمت سهام سود خواهد برد نه از سود تقسیمی شرکت.اما بعضی از سرمایهگذارها مستقل از قیمت، به دنبال دریافت سود تقسیمی می باشند و برای آنها پیشبینی سود شرکت از هرچیزی دیگری مهمتر میباشد.
برای این افراد شرکتی که سود تقسیمی خوب، منظم، قابل پیشبینی و رشدکننده دارد یک مورد سرمایهگذاری مطلوب است. در این حالت سرمایهگذار باید بهره انتظاری خود را تعریف کند؛ مثلا اگر توقع داریم سالی ۲۵ درصد سود کنیم، شرکتی که هر سال یکچهارم قیمتش را به شکل سود تقسیم کند و سودش سالانه دستکم بهاندازه تورم رشد کند، خوب است.
استراتژی سرمایهگذاری دریپ
دریپ یا DRIP اصطلاحی مالی میباشد. Dividend Reinvestment Plan یا برنامه سرمایهگذاری مجدد سود تقسیمی یکی از استراتژیهای رایج در بین سرمایهگذاران می باشد.
استراتژی سرمایهگذاری یعنی چه؟
در حالت کلی این استراتژی سرلوحه کار شخصی است که از پول حاصل از فروش گندم، زمین زراعی بیشتر خریداری کند.
دقت فرمایید اگر قیمت زمین بالا رود او از افزایش قیمت زمینهایش سود خواهد برد و زمانی که قیمت زمین ارزان شود او زمین بیشتری را خریداری خواهد کرد. پس او از ریسک نوسان قیمت زمینهای زراعی در امان میماند.
استراتژی خرید پلکانی
فکر کنید قصد دارید با ۱۰ میلیون تومان در بازار طلا سرمایهگذاری نمایید. فرض کنید در حال حاضر قیمت طلا ۱۰۰ هزار برای هر گرم می باشد.
شما قادر خواهید بود که به بازار رفته و ۱۰۰ گرم طلا خریداری نمایید و به خانه برگردید. اگر بعد از ده روز قیمت طلا به ۱۰۲ هزار تومان برسد، ۲۰۰ هزار سود میکنید اما اگر بشود ۹۸ هزار، ۲۰۰ تومان ضرر نصیب شما می شود.
حالا در این مثال استراتژی خرید پلکانی به این صورت است که بجای خرید ۱۰۰ گرم طلا، هرروز ۱ میلیون تومان خرید کنید. اگر قیمت هرروز کمی بالا برود تا به ۱۰۲ هزار تومان برسد، شما درنهایت سود میکنید؛ اما اگر بعد از ۱۰ روز قیمت طلا به ۹۸ هزار تومان رسیده باشد، شما بیشتر از درک استراتژی در سرمایهگذاری ۱۰۰ گرم طلا دارید.
درست است که در صورت رشد قیمت سود کمتری نصیب شما میشود اما به همان میزان ریسک کاهش قیمت هم برای شما کاهش می یابد.
استراتژی میانگینگیری هزینه ریالی
این جمله که میگوید من ماهی ۵۰۰ هزار تومان سهم خواهم خرید یکی از مهمترین استراتژیهای سرمایهگذاری می باشد. فکر کنید که این ماه سهم شرکت موردعلاقه من ۵۰۰ تومان باشد. این ماه هزار سهم از این شرکت خریداری میکنم .
در ماه آینده قیمت سهم به ۴۰۰ تومان خواهد رسید حالا با ۵۰۰ تومانم ۱۲۵۰ سهم میخرم. ماه بعد قیمت به ۶۰۰ میرسد، ۸۳۳ سهم میخرم. باز قیمت به ۵۰۰ باز میگردد. هزارتای دیگر میخرم.
در ماه اول با دو میلیون تومان میتوانستم ۴۰۰۰ سهم بخرم؛ اما الان ۴۰۸۳ سهم دارم؛ یعنی ۴۱ هزار و ۵۰۰ تومان سود کردهام. در این استراتژی بعضی از افراد اگر و فقط اگر کمی خوششانستر از بقیه باشند ممکن است عملکرد بهتری از دیگران داشته باشند.
Compatible data.
Lorem ipsum dolor sit amet, consectetur adipis scing elit, sed do eiusmod tempor incididunt ut labore et dolore magna aliqua.
enim ad minim veniam quis nostrud exercita ullamco laboris nisi ut aliquip ex ea commodo consequat.
- Pina & Associates Insurance
- Payment at Contingency
- Amount of Payment
Two Most-Cited Reason
Consectetur adipiscing elit, sed do eiusmod tempor incididunt ut labore dolore magna aliqua. enim ad minim veniam, quis nostrud exercitation ullamco laboris nisi ut aliquip ex commodo consequat. duis aute irure dolor in reprehenderit in voluptate.
درک استراتژی در سرمایهگذاری
استراتژی هلدینگ یا شرکتهای بزرگ چیست؟ هنر اطمینان از اینکه ارزش کل شرکت به عنوان یک کل بیش از مجموع اجزای آن است.
هدف از استراتژی شرکتی بیان چشم انداز یک شرکت معظم است که دارای ارزش سهام بزرگیست و تعریف جهش ها و اقدامات خاصی است که برای تحقق این چشم انداز ضروریست. این مهم ریشه در درک روشنی از مزیت رقابتی دارد. استراتژی نقشه راهی چند ساله را برای بهترین استفاده از مزیت برای رشد سودآوری و خلق ارزش پایدار و مستحکم ارائه می دهد. یک استراتژی برنده، سبد کسب و کار بهینه را شناسایی می کند، چارچوب های رشد مناسب را اولویت بندی می کند و یک استراتژی مالی و سرمایه گذاری را برای تبدیل چشم انداز به ارزش تعیین می کند.
استراتژی شرکت های بزرگ و هلدینگ کدام مسائل سازمان شما را حل می کند؟
استراتژی هلدینگ ما در همکاری با مشتریان بر روی پاسخ به سوالاتی در چهار حوزه اصلی زیر متمرکز است
- مأموریت و چشم انداز. ما که هستیم؟ صنعت ما به کجا می رود؟ و می خواهیم پنج یا ده سال دیگر کجا باشیم؟
- استراتژی سبد کسب و کارهای شرکت. منطق کلی سبد کسب و کارهای ما چیست؟ و نقش ها و اولویت های استراتژیک (درآمدزایی، گسترش و رشد، واگذاری) هر واحد کسب و کار متشکل از کدام ها هست؟
- استراتژی رشد. موتورهای رشد ما کدامند؟ آیا لازم است مسیرهای جدیدی را برای رشد دنبال کنیم؟ چه عناصری کلیدی است که حداکثر رشد ما را تحقق بخشند؟
- استراتژی مالی و سرمایه گذاری. آیا ما فرایندها و سیاست های درستی برای پیوند دادن استراتژی با ارزش آفرینی داریم؟ آیا ما به طور کارآمد سرمایه تخصیص می دهیم – و آیا تعادل بهینه ای بین سرمایه گذاری مجدد در کسب و کار و پرداخت به سرمایه گذاران وجود دارد؟
غزال چه کاری در مورد استراتژی شرکت های بزرگ و هلدینگ برای شما انجام میدهد؟
ما با طراحی سبدهای کسب و کار از طریق تخصیص مجدد منابع، استراتژی های یکپارچه واحدهای کسب و کار و طرحریزی برنامه عملیاتی به مشتریان کمک می کنیم تا عملکرد را بهبود بخشند.
اقدامات ما شامل این موارد است:
استراتژی سبد کسب و کار
تحقیقات ما نشان می دهد که رشد به طور عمده از طریق بازارهایی که شرکت ها برای رقابت انتخاب می کنند، تعیین می شود. به همین دلیل شناسایی روندهای مناسب و انتخاب مسیر صحیح در استفاده از آنها برای موفقیت سازمان حیاتی است. با این حال بسیاری از شرکت ها به طور منفعلانه سبد کسب و کار خود را سالانه، صرفا از طریق بازنگری مالی درک استراتژی در سرمایهگذاری در کل بودجه، مدیریت می کنند و بدین ترتیب فرصت های زیادی را در سبد کسب و کار موجود و فراتر از آن از دست می دهند.
ما به مشتریان کمک می کنیم تا عملکرد سبد کسب و کار خود را بهبود بخشند و فرصت ها را برای رشد در حوزه های جدید کسب و کار شناسایی کنند. ما همچنین به شناسایی حوزه هایی که ممکن است نیاز به تملک، ادغام، کوچک شدن یا واگذاری داشته باشند کمک می کنیم.
گستردگی تخصص، ابزارها و تجربیات ما باعث می شود تا به طور منحصر به فرد برای مشاوره به مشتریان در مورد انتخاب ترکیبی دقیق از بخشهای کسب و کار و بازارها، ارزش بیشتری خلق کنیم.
ما دریافته ایم که شرکتهای بسیار موفق، در بازنگری تخصیص منابع همیشه ثابت قدم و پویا هستند. این شرکت ها با سرمایه گذاری و توسعه در کسب و کارهای فعلیشان یا درک استراتژی در سرمایهگذاری به دست آوردن کسب و کار جدید و خروج از کسب و کارهای بدون سود، به طور مداوم رشد می کنند. آنها در برابر تغییرات روزافزون به ویژه در اوضاع متلاطم اقتصادی، منعطفت و مقاوم می مانند و ارزش بیشتری خلق می کنند.
با این حال اکثر شرکت ها در انتقال منابع بین کسب و کارهایشان کند عمل می کنند. هر ساله آنها برای توسعه استراتژی، برنامه ریزی سرمایه، مدیریت استعدادها و بودجه بندی به همان فرایندها پایبند هستند و هر ساله نتیجه فقط با نتیجه سال قبل از آن تفاوت کمی دارد. به قول آلبرت انیشتین، آنها مرتباً همان کار سابق را انجام می دهند اما انتظار نتایج متفاوتی را دارند.
ما به مشتریان کمک می کنیم تا فرآیندهای برنامه ریزی استراتژیک و بودجه ریزی موثرتر را طراحی کنند تا بتوانند بر مقاومتی که مانع رشد می شود و از تخصیص مجدد منابع جلوگیری می کند، غلبه کنند. ما به رهبران و مدیران در تغییر دادن وضع موجود و غلبه موانع رفتاری و عملیاتی که مانع از بازسازی پویای سبد کسب و کار هستند، یاری می رسانیم.
تنوع سازی در سرمایه گذاری
صنایع شاهد موج دوم متنوع سازی متناسب با نوآوری و فناوری های دگرگون کننده هستند. مدیریت متنوع سازی در دوره همگرایی صنعتی برای مشتریان بسیار مهم است. استراتژی های متنوع سازی توسط شرکت ها برای دهه ها به عنوان وسیله ای برای ایجاد ارزش بلند مدت و دستیابی به رشد پایدار دنبال شده است. مدتهاست که هدف و مزایای این تنوع سازی از نظر بازده سهامداران ، پایداری شرکت ها ، قصد و رفتار مدیریتی مورد بحث قرار گرفته است. تکامل چشم انداز صنعتی یکی از دلایل افزایش “همگرایی” و پویایی روزافزون می باشد که موجب ایجاد مدل های جدید سرمایه گذاری پیشرو برای ایجاد تنوع سازی در شرکت ها شده است.
گروه مشاوران توسعه مدیریت و فناوری غزال با بکارگیری مدل آرتوردی لیتل دارای چارچوبی است تا بتواند یک چشم انداز جامع از توسعه استراتژی سرمایه گذاری برای ایجاد متنوع سازی در دوره همگرایی (Era of convergence) ایجاد کند. این چارچوب سازمان را در تصمیم گیری در مورد “ایجاد” (از تغییرات داخلی تا گسترش ارگانیک) یا “خرید” (از طریق تملک برای گسترش بطور غیر ارگانیک) راهنمایی می کند. این چهار مدل سرمایه گذاری درک استراتژی در سرمایهگذاری متمایز شامل موارد زیر است:
“Harvest” گسترش درون زا، “Acquire” خرید و تملک تمام یا بخشی از شرکتها و بازیگران فعال و پیشرو، “Scout”سرمایه گذاری در شرکتهای دارای فناوری و نوآوری های نوظهور و “Invent” تحقیق و توسعه در بلند مدت
مدل های سنتی سرمایه گذاری عمدتا بر ” Acquire” و ” Invent” متمرکز بودند. با این وجود، “دوران همگرایی” سازمان ها را تحت فشار بیشتری قرار می دهد تا یا “Harvest” داشته باشند و با استفاده از تواناییهای داخلی به صنایع همگرا ورود کنند و یا “Scout” باشند و از طریق سرمایه گذاری در استارتاپهای تکنولوژی که محصولات یا خدماتی تولید می کنند که تهدید کننده و برهم زننده بازارهای سنتی است، از قافله عقب نمانند.
نکات طلایی مدیریت ریسک و سرمایه گذاری
در دنیای مالی مدیریت ریسک و سرمایه گذاری فرآیند شناسایی ، تجزیه و تحلیل و پذیرش یا کاهش عدم اطمینان در تصمیمات سرمایه گذاری است. به طور کلی ، مدیریت ریسک زمانی اتفاق می افتد که یک سرمایه گذار یا صاحب صندوق سرمایه گذاری ، علت ضرر را با تجزیه و تحلیل پیدا کرده و سپس با توجه به اهداف سرمایه گذاری و تحمل ریسک ، اقدام مناسب را انجام دهد .
ریسک کردن همیشه در بازار های مالی وجود دارد. در هر نوعی از سرمایه گذاری خطراتی وجود دارد که در مورد اوراق بهادار آمریکا نزدیک به صفر در نظر گرفته می شود یا برای مواردی مانند ارزش سهام در بازار های نوظهور یا املاک و مستغلات در بازار های با تورم بالا بسیار زیاد است. ریسک هم از نظر مطلق و هم از نظر نسبی قابل اندازه گیری است. درک جامع ریسک در اشکال مختلف آن می تواند به سرمایه گذاران کمک کند تا فرصت ها ، معاملات و هزینه ها را با رویکرد های مختلف سرمایه گذاری تحلیل کنند .
در ادامه این مقاله به تعریف مفهوم مدیریت ریسک و سرمایه گذاری می پردازیم و آن را در بحث روانشناسی بازار بررسی می کنیم. با ما همراه باشید.
فهرست عناوین مقاله
مدیریت ریسک و سرمایه گذاری چیست؟
درک مدیریت ریسک
مدیریت ریسک در تمام حوزه های مالی رخ می دهد. این اتفاق زمانی می افتد که یک سرمایه گذار اوراق قرضه خزانه داری یک کشور را از طریق اوراق قرضه شرکتی خریداری کند ، یا هنگامی که مدیر صندوق سرمایه گذاری ارز های خود را با مشتقات ارزی هج کردن (hedging) می کند. کارگزاران سهام از ابزار های مالی مانند قرارداد اختیار معامله (Option) و قرارداد های آتی (futures) استفاده می کنند و مدیران مالی نیز از استراتژی هایی مانند متنوع سازی سبد سهام ، تخصیص دارایی و اندازه گیری پوزیشن برای کاهش یا مدیریت ریسک استفاده می کنند.
مدیریت ناکافی ریسک می تواند عواقب بدی را برای شرکت ها ، افراد و اقتصاد به دنبال داشته باشد. به عنوان مثال ، سقوط وام مسکن در سال ۲۰۰۷ که منجر به رکود بزرگی شد ، ناشی از تصمیمات نادرست مدیریت ریسک بود. تصمیمات غلطی مثل وام دهندگانی که وام های رهنی را به افرادی با اعتبار ضعیف اعطا می کردند؛ یا شرکت های سرمایه گذاری که این وام ها را خریداری می کردند و مجدداً می فروختند.
همه ما در انتخاب هدف هیچ مشکلی نداریم، اما انتخاب هدف تنها آغاز راه است و مسیر برای رسیدن به هدف بسیار دشوار در این ویدیو با حضور جناب آقای مهندس صبوری در برنامه لایو استریم به موضوع بسیار مهم مدیریت و هدف گذاری پرداخته ایم تا بتوانیم مسیر را بهتر مدیریت کنیم و از رسیدن به هدف لذت دوچندان ببریم. با ما همراه باشید.
نحوه مدیریت ریسک
معمولا مردم با شنیدن کلمه “ریسک” یاد اصطلاحات منفی می افتند. با این حال ، در دنیای سرمایه گذاری ، ریسک یک عامل ضروری برای یک انتخاب درست به حساب می آید .
تعریف رایج از ریسک در سرمایه گذاری ، عدم حصول نتیجه ی مورد انتظار است . ما می توانیم این عدم حصول را به صورت مطلق یا نسبت به چیز دیگری ، مثل یک معیار بازار بیان کنیم .
ممکن است این عدم حصول مثبت یا منفی باشد ، اما تحلیلگران و سرمایه گذاران معمولاً این عقیده را دارند که چنین انحرافی تا حدی به معنی نتیجه در نظر گرفته شده برای سرمایه گذاری هاست. پس برای اینکه بازدهی بیشتری در معاملات داشته باشیم باید ریسک بیشتری را بپذیریم. یک تئوری دیگر هم هست که می گوید افزایش ریسک به صورت افزایش نوسانات ظاهر می شود. در حالی که معامله گران حرفه ای دائماً راه حل هایی برای کاهش این نوسانات پیدا می کنند.
اینکه یک سرمایه گذار چقدر باید نوسانات را قبول کند ، کاملاً به تحمل فرد در برابر ریسک بستگی دارد یا در مورد یک متخصص سرمایه گذاری بستگی به این موضوع دارد که سرمایه گذاری تا چه حد به اهداف خود رسیده است. یکی از معیار های ریسک مطلق که معمولاً مورد استفاده قرار می گیرد انحراف معیار است. معیار آماری پراکندگی حول یک گرایش مرکزی است. به این صورت که شما به میانگین بازدهی سرمایه گذاری نگاه کرده و سپس میانگین انحراف معیار آن را در همان بازه زمانی می یابید. توزیع های عادی (منحنی زنگوله ای شکل شناخته شده) حکم می کند که بازده مورد انتظار سرمایه گذاری یک انحراف معیار از میانگین ۶۷٪ از زمان و دو انحراف استاندارد از انحراف میانگین ۹۵٪ از زمان باشد. این به سرمایه گذاران کمک می کند تا ریسک را به صورت عددی ارزیابی کنند. اگر آن ها بدانند که از نظر مالی و عاطفی می توانند ریسک را تحمل کنند ، پس سرمایه گذاری می کنند.
مدیریت ریسک و سرمایه گذاری در روانشناسی بازار
بازار های مالی رفتاری با نشان دادن عدم تقارن بین دیدگاه افراد نسبت به سود و زیان ، یک عنصر مهم را در معادله ریسک کشف کرده است. گفته می شود که معمولا سرمایه گذاران تقریباً دو برابر بیشتر از احساس خوب سود کردن ، متحمل فشار روانی و استرس می شوند.
معمولا هر آنچه سرمایه گذاران واقعاً می خواهند بدانند این نیست که فقط یک دارایی از نتیجه مورد انتظار خود منحرف می شود ، بلکه این است که چگونه عوامل منفی در پایین سمت چپ منحنی توزیع به وجود می آیند. ریسک (VAR) تلاش می کند پاسخی برای این سوال ارائه دهد. ایده پشت VAR این است که با یک سطح اطمینان مشخص در یک دوره مشخص ، میزان ضرر سرمایه گذاری را به صورت کمّی تعیین کند. به عنوان مثال ، عبارت زیر مثالی از VAR خواهد بود: “با داشتن ۹۵٪ سطح اطمینان ، بیشترین هزینه برای از دست دادن یک سرمایه گذاری ۱۰۰۰ دلاری در یک بازه زمانی دو ساله ۲۰۰ دلار است.” سطح اطمینان یک عبارت احتمالی است که بر اساس مشخصات آماری سرمایه گذاری و شکل منحنی توزیع آن ارئه شده است.
مدیریت ریسک بتا و غیرفعال
معیار دیگر مدیریت ریسک که به گرایش های رفتاری مرتبط است ، کاهش است که به هر دوره ای گفته می شود که بازده یک دارایی نسبت به قیمت بالای قبلی منفی باشد. در اندازه گیری میزان افت سرمایه ، سه مورد را باید بررسی کرد:
- بزرگی هر دوره منفی (چقدر بد)
- مدت زمان هر یک (چه مدت)
- فرکانس (هر چند وقت یکبار)
به عنوان مثال ، علاوه بر اینکه می خواهیم بدانیم آیا صندوق سرمایه گذاری مشترک شاخص S&P 500 را شکست داده است ، همچنین می خواهیم بدانیم که این ریسک نسبتاً چقدر خطرناک است. یک معیار برای این بتا است که آن را به عنوان “ریسک بازار” می شناسند. بتا بر اساس ویژگی آماری کوواریانس است . بتا بیشتر از ۱ نشانگر ریسک بیشتری نسبت به بازار است و بالعکس.
بتا به ما کمک می کند تا مفاهیم ریسک منفعل و فعال را درک کنیم . نمودار زیر یک سری زمانی بازدهی (هر نقطه داده با برچسب “+” مشخص شده) را برای یک سبد سهام R (p) در مقابل بازدهی بازار R(m) نشان می دهد. بازدهی ها به صورت نقدی تنظیم می شوند ، بنابراین نقطه ای که محور های x و y با هم تلاقی می کنند بازده معادل وجه نقد است. ترسیم یک خط برای بهترین تطبیق از طریق نقاط داده به ما امکان می دهد تا ریسک انفعال (بتا) و ریسک فعال (آلفا) را به صورت کمّی مشخص کنیم.
شیب خط، بتای آن است. به عنوان مثال ، یک گرادیان ۱.۰ نشان می دهد که به ازای هر واحد افزایش بازدهی بازار ، بازدهی سبد سهام هم یک واحد افزایش پیدا می کند. یک مدیر مالی با استفاده از یک استراتژی مدیریت منفعل می تواند تلاش کند تا با پذیرفتن ریسک بیشتر در بازار (به عنوان مثال ، بتا بزرگتر از ۱) بازدهی سبد سهام را افزایش دهد یا با کاهش بتای سبد سهام به زیر یک ، ریسک سبد سهام و بازدهی را کاهش دهد.
مدیریت ریسک آلفا و فعال
اگر سطح ریسک بازار یا سیستماتیک تنها عامل تأثیرگذار باشد ، بازدهی سبد سهام همیشه برابر با بازدهی بازار تنظیم شده بتا است. اگر چنین رخ ندهد، بازدهی به دلیل تعدادی از عوامل غیرمرتبط با ریسک بازار متفاوت است. مدیران سرمایه گذاری که از یک استراتژی فعال پیروی می کنند ، برای رسیدن به بازدهی بیش از عملکرد بازار ، ریسک های دیگری را به عهده می گیرند. استراتژی های فعال شامل تاکتیک هایی هستند که از سهام ، انتخاب بخش یا کشور ، تجزیه و تحلیل بنیادی ، اندازه گیری موقعیت و تحلیل تکنیکال استفاده می کنند. مقاله تحلیل تکنیکال چیست و بررسی تفاوت آن با تحلیل بنیادی، برای اشنایی بیشتر با این تاکتیک ها را مطالعه کنید.
مدیران فعال در جستجوی آلفا ، به دنبال بازدهی بیش از حد هستند. در مثال نمودار ما در بالا ، آلفا مقدار بازدهی سبد سهام است که با بتا توضیح داده نشده است و به عنوان فاصله بین تقاطع محور های x و y و تقاطع محور y نشان داده می شود که می تواند مثبت یا منفی باشد. در تلاش برای بازدهی بیش از حد ، مدیران فعال، سرمایه گذاران را در معرض ریسک آلفا قرار می دهند تا نتیجه شرط بندی های آن ها منفی باشد تا مثبت. به عنوان مثال ، یک مدیر صندوق سرمایه گذاری ممکن است فکر کند که بخش انرژی از شاخص S&P 500 بهتر عمل می کند و وزن سبد سهام را در این بخش افزایش می دهد. اگر تحولات اقتصادی غیرمنتظره باعث کاهش شدید ذخایر انرژی شود ، مدیر احتمالاً عملکرد کمتری خواهد داشت.
هزینه های ریسک
در کل هرچه یک صندوق سرمایه گذاری فعال باشد و مدیران آن بیشتر نشان دهند که قادر به تولید آلفا هستند ، کارمزد بالاتری برای جلب سرمایه گذاران به دلیل قرار گرفتن در معرض استراتژی های آلفای بالاتر ، بیشتر خواهد بود. برای یک وسیله نقلیه کاملاً منفعل مانند صندوق شاخص یا صندوق قابل معامله در بورس (ETF) ، احتمالاً ۱ تا ۱۰ امتیاز پایه (bps) بابت هزینه های مدیریت سالانه پرداخت خواهید کرد ، در حالی که برای صندوق پوشش ریسک با اکتان بالا با استفاده از استراتژی های پیچیده معاملاتی با تعهدات سرمایه ای بالا و هزینه های معامله ، یک سرمایه گذار باید ۲۰۰ امتیاز پایه در هزینه های سالانه بپردازد ، به علاوه ۲۰٪ سود را به مدیر بازگرداند.
تفاوت قیمت گذاری بین استراتژی های غیرفعال و فعال (یا به ترتیب ریسک بتا و ریسک آلفا) بسیاری از سرمایه گذاران را ترغیب می کند تا این ریسک ها را از هم جدا کنند (مثلا برای پرداخت هزینه های کمتر برای ریسک بتای فرض شده و پرداخت هزینه های بیشتر در برابر آلفای مشخص شده) . این ایده به عنوان آلفای پرتابل یا انتقالی (Portable Alpha)، شناخته می شود که مولفه آلفای بازدهی کل است و از مولفه بتا جدا عمل می کند.
به عنوان مثال، یک مدیر صندوق سرمایه گذاری ممکن است ادعا کند که یک استراتژی چرخش بخش فعال (active sector rotation strategy) برای شکست دادن شاخص S&P 500 دارد و به عنوان شواهد ، رکورد شکست شاخص با ۱.۵٪ به طور میانگین سالانه را نشان می دهد. از نظر سرمایه گذار ، ۱.۵٪ از سود اضافی ارزش مدیر ، آلفا است و سرمایه گذار حاضر است هزینه های بیشتری را برای بدست آوردن آن پرداخت کند. بقیه بازدهی کل ، یعنی آنچه S&P 500 بدست آورده است ، مسلماً هیچ ارتباطی با توانایی منحصر به فرد مدیر ندارد.
چکیده نکات مهم مدیریت ریسک و سرمایه گذاری
- مدیریت ریسک فرآیند شناسایی ، تجزیه و تحلیل و پذیرش یا کاهش عدم اطمینان در تصمیمات سرمایه گذاری است.
- در دنیای سرمایه گذاری، ریسک از بازدهی جدایی ناپذیر است.
- روش های مختلفی برای تشخیص ریسک وجود دارد. یکی از رایج ترین موارد انحراف معیار است و یک معیار آمار پراکندگی حول یک گرایش مرکزی است.
- بتا ، همچنین به عنوان ریسک بازار شناخته می شود ، معیاری برای نوسانات یا ریسک سیستماتیک یک سهام منفرد در مقایسه با کل بازار است.
- آلفا معیاری برای بازدهی اضافی است. مدیران مالی که از استراتژی های فعال برای غلبه بر بازار استفاده می کنند ، در معرض ریسک آلفا قرار دارند.
سخن نهایی
تحقیقات نشان داده که سرمایه گذاری در دراز مدت ریسک را کاهش می دهد زیرا ، حتی اگر قیمت یک دارایی معین در مدت زمان کوتاه افزایش و کاهش یابد ، به طور کلی در بلندمدت هرگونه ضرر و زیان را جبران می کند. سرمایه گذاری یک استراتژی طولانی برای اهداف بلند مدت است (به طور معمول ۵ ، ۱۰ ، ۲۰ سال یا بیشتر)
یک سرمایه گذار هر استراتژی را انتخاب کند ، مدیریت ریسک برای به حداقل رساندن ضرر و زیان یک مسئله بسیار ضروری است.
به یاد داشته باشید: هرچه ضرر و زیان بیشتر می شود ، مبلغی که برای بازدهی کلی و جبران آن ضرر باید به دست آورید نیز بیشتر می شود. برای بهبود ۱۰٪ ضرر، ۱۱٪ سود کافی است. اما برای از بین بردن ضرر ۵۰٪ ،سود صد در صدی لازم است.
دیدگاه شما