دو استراتژی اصلی پوشش ریسک


ریسک کمتر و بازدهی مورد انتظار بالاتری داشته باشد.

چطور بهترین استراتژی معاملاتی فارکس را انتخاب کنیم؟

ترید کردن در بازار فارکس، سراسر درباره این است که کمتر ضرر کنیم و بیشتر سود ببریم. باید بگویم که به خاطر وجود استراتژی های معاملاتی فارکس به این مهم دست پیدا کرده ایم و باید قدردان این استراتژی ها باشیم. با استفاده از این استراتژی ها، یک معامله گر، مجموعه ای از قوانین را برای بهره گیری از آنها تدوین می کند.

اغلب اوقات معامله گران به استراتژی های معاملاتی که به طور کامل آزمایش نشده اند اعتماد می کنند و خود را برای شکست آماده می کنند. واقعیت این است که شما می توانید ساعت ها به جستجوی راه حل صحیح در سراسر اینترنت بپردازید - و هیچ شانسی برای یافتن یک استراتژی خوب نخواهید داشت.

تنها راه حل این است که استراتژی های اصلی را خودتان امتحان کنید و ببینید واقعا چه چیزی کارساز است.

استراتژی ها و اهداف معاملات فارکس

قبل از بحث در مورد تنظیمات معاملات و استراتژی های احتمالی، ابتدا باید بدانیم که چرا هر شخصی در وهله اول تجارت فارکس را در نظر می گیرد. دو دلیل وجود دارد: پوشش ریسک یا فروش تامینی (Hedging) و سفته بازی (Speculation).

پوشش ریسک به شرکتهایی مرتبط می شود که از خود در برابر ضرر محافظت می کنند. آنها سود روزانه خود را از هر کشور خارجی (که درآمد خود را به ارز خارجی پرداخت کرده است) دریافت می کنند. سپس آنها منتظر نوسان ارز می مانند و آن را به کشور خود منتقل می کنند.

این عمل واقعاً مربوط به استراتژی های فارکس نیست.

از طرفی دیگر، سفته بازی پیش بینی حرکتی است که یک شرکت در یک شرایط خاص، ممکن است انجام دهد. اگر به درستی انجام شود، این پیش بینی ها نتایج معاملات را بسیار بهبود می بخشند.

سفته بازی در واقع همان چیزی است که در معاملات روزانه انجام می شود. با کمک استراتژی های مناسب می توانید در دنیای تجارت فارکس پیشرفت کرده و در نهایت استراتژی معاملاتی خود را ایجاد کرده و توسعه دهید. نکته منفی این است که این مسئله یک فرآیند زمان بر و دشوار است.

خبر خوب این است که استراتژی های از پیش ساخته شده ای برای آزمایش در دسترس شما قرار دارد. اگرچه بهتر است این کار را با ایمنی کامل انجام دهید مخصوصاً، اگر تازه وارد دنیای فارکس شده اید باید گاه و بیگاه تاکتیک های خود را تغییر دهید. این به شما این اجازه را می دهد که حاشیه سودی را که ممکن بود از دست بدهید، را ببینید.

بهترین استراتژی معاملاتی فارکس چیست؟

در اینجا ما چند روش داریم که به شما کمک می کند تاکتیک های تان را سریعا تغییر داده و به سود برسید.

ما می خواهیم به شما یک مرور کلی از استراتژی هایی که سالهای طولانی جواب داده اند، ارائه دهیم. بنابراین شما می توانید درباره استراتژیهایی که مورد علاقه تان می باشد، بیشتر تحقیق کنید. اینها استراتژی های معاملاتی فارکسی هستند که بسیاری از معامله گران اثبات کرده اند که آنها موثر و کارا هستند و جواب خودشان را پس داده اند.

استراتژی Bladerunner (دونده با پای تیغ دار)

این مناسب تمام تایم فریم ها و جفت ارزها است. در حال حاضر این استراتژی، یکی از استراتژی های معاملاتی موجود در بازار است. معامله با Bladerunner یک استراتژی بر اساس رفتار قیمت می باشد.

استراتژی پیوت فیبوناچی روزانه (Daily Fibonacci Pivot Trade)

این نوع معامله فقط از پیوت های (چرخش) روزانه استفاده می کند. ولی بهر حال می تواند به تایم فریم های بلند مدت تر هم افزایش پیدا کند. این نوع استراتژی، ترکیبی از فیبوناچی بازگشتی (Retracement) و افزایشی (Extension) است. ترید کردن با فیبوناچی می تواند هر تعداد پیوت (محل چرخش قیمت) را شکار کند.

استراتژی بازگشت های درون باندهای بولینگر (Bolly Band Bounce Trade)

این استراتژی برای بازارهای بدون روند و خنثی عالی می باشد. اگر از این استراتژی با کمک سیگنال های تاییدی دیگری استفاده کنید، واقعا کارکرد عالی از آن خواهید دید. اگر به استراتژی باندهای بولینگر علاقه مند هستید، این استراتژی واقعا ارزش امتحان کردن را دارد.

استراتژی روی هم افتادن فیبوناچی ها در فارکس (Forex Overlapping Fibonacci Trade)

این استراتژی مورد علاقه بساری از تریدر ها است. قابلیت اطمینان این استراتژی کمی پایین است اما اگر در تایید با سیگنال های مناسب دیگر استفاده شود، بسیار دقیق خواهد شد.

استراتژی معاملاتی حرکت به سمت بالا و توقف (Pop ‘n’ Stop)

تلاش برای تعقیب قیمت زمانیکه به سمت بالا حرکت می کند، به ندرت کارایی دارد مگر اینکه ترفند آن را بدانید. این استراتژی معاملاتی فارکس یک نکته ساده به شما می دهد تا بدانید که آیا قیمت همچنان قرار است به سمت بالا ادامه حرکت دهد و یا به سمت پایین ریزش داشته باشد.

( Pop ‘n’ Stop Trade: به این شکل کار می کند که قیمت از آن محدوده ای که در آن گیر کرده، به سمت بالا بیرون می رود. آن وقت سطوح مقاومتی و مکث ها، قبل از شروع مجدد در مسیر شکست اولیه، متوقف می شوند

درست در لحظه توقف، تریدرها به دنبال سیگنالهایی از کندل استیک ها می گردند که ادامه حرکت را پیشنهاد بدهند. بیشتر تریدرها به سیگنالهای صعودی کندل استیک های ژاپنی تکیه می کنند و سفارشات buy-stop خودشان را در حالیکه حد ضررهایشان را گذاشته اند، 1 تا 2 واحد بالای سیگنالهای کندل استیک دیده شده، قرار می دهند.

نقطه مقابل این استراتژی هم Drop ‘n' Stop است که Breakouts یا شکست های قیمت به سمت پایین را ترید میکند. درست مثل Pop ‘n’ Stop این Drop ‘n' Stop هم، زمانیکه قیمت بعد از ریزش از یک منطقه بدون روند به سمت پایین متوقف می شود و قبل از حرکت در جهتی مشخص می ایستد، یک Drop ‘n' Stop رخ داده است).

استراتژی فراکتال های فارکس (Trading the Forex Fractal)

این بیشتر یک مفهوم است تا یک استراتژی، اما اگر می خواهید بفهمید قیمت ها چه کاری انجام می دهند باید این را بدانید. این استراتژی به شما درسی در زمینه فاندامنتال ارائه می دهد که واقعاً به شما کمک می کند تا در فارکس موثرتر ترید کنید.

استراتژی های معاملات ارزی یک بازی آزمون و خطا است. شاید ارزش این را داشته باشد که استراتژی های لیست بالا را امتحان کنید تا ببینید آیا برای شما مفید است یا خیر.

با این حال ما به دو استراتژی دیگر نگاه خواهیم کرد که نسبت به آنهایی که جلوتر اشاره کردیم، متداول تر می باشند.

علاوه بر این کارایی آنها هم به اثبات رسیده است.

استراتژی اسکالپ کردن به طور خلاصه (Scalping)

بسیاری اسکالپ کردن را خسته کننده و زمان بر می دانند. در واقع هر معامله گری نمی تواند در آن موفق بشود. ممکن است که اسکالپینگ در بین بهترین استراتژی های فارکسی، خسته کننده ترین به نظر برسد.

از طرفی دیگر اما این استراتژی واقعا جواب می دهد.دو استراتژی اصلی پوشش ریسک

اگر به دنبال یک استراتژی قابل اعتماد در فارکس هستید این ممکن است ایمن ترین انتخاب شما باشد. به عنوان یک معامله گر روزانه یک یا دو بار در روز وارد بازار می شوید و همیشه از یک پوزیشن وارد پوزیشن دیگری می شوید و در حالتی ایده آل، شما به سود خواهید رسید.

اگر یک اسکالپر باهوش و دانا هستید، این روند معمولاً بسیار سریعتر است و انرژی بیشتری از شما می گیرد. به این شکل که روزانه چندین بار وارد بازار می شوید و از آن خارج می شوید. حاشیه سود شما ممکن است اندک به نظر برسد اما ثابت و همیشگی خواهد بود. هرچه بیشتر اسکالپ کنید، بیشتر سود خواهید کرد.

به عنوان مثال اگر جفت ارز یورو-دلار آمریکا را معامله کنید و قیمت هر یک از ارزها 20 پیپ افزایش یابد شما سودی کوچک، در ازای یک معامله بدست آورده اید. نتیجه معامله شما سود ناچیزی است اما همین سود، حاصل معامله ای در کمتر از 1 دقیقه می باشد. میزان و ثبات سود کلی شما، بستگی به تعهد و بازتاب شما دارد.

اگر اسکالپرها واقعا بخواهند در هنگام انتشار اخبار اقتصادی کسب سود کنند، باید منتظر مهمترین اخبار فارکس بمانند. اگر یک اسکالپر هستید باید زمان انتشار اخباری چون: تولید ناخاص داخلی (GDP)، نرخ بیکاری (Unemployment Rate) و نرخ تورم (Inflation Rates) را بدانید.

این عوامل می توانند بر استراتژی های معاملاتی شما تأثیر بگذارند به ویژه در بازار معاملات ارزی که در آن اسکالپینگ، می تواند سودآور باشد.

استراتژی معاملات پوزیسیونی (Positional Trading) – استراتژی معاملاتی با ثبات فارکس

اگر چه که اسکالپینگ مطمئناً معاملات ارزی را به شما آموزش می دهد ولی نیازمند زمان و تلاش زیادی می باشد. وقتی شما در حال اسکالپ کردن هستید، باید مدت طولانی جلوی کامپیوتر بنشینید. معاملات پوزیسیونی یا پوزیشن تریدینگ یک روش جالب برای تجارت آنلاین فارکس است. گرچه ممکن است فقط چند ساعت در هفته طول بکشد اما می تواند سود بسیار گسترده ای را برای شما رقم بزند.

خوب حالا روش معاملات پوزیسیونی چگونه است؟

پوزیشین تریدینگ به معنای باز نگه داشتن پوزیشن های معاملاتی برای مدت زمان طولانی است در نتیجه، شما می توانید برخی از حرکات بزرگ بازار را شکار کنید. قاعده این بازی به این شکل است که شما باید از اهرم های (Leverage) بزرگ اجتناب کنید و از نزدیک مراقب نرخ های بهره (Swap) شبانه معامله تان باشید. (در فارکس به معاملاتی که بیشتر از یک روز باز باشند، نرخی به نام سواپ تعلق می گیرد).

گاهی وقتها این نرخهای سواپ بیشتر از سودی خواهند بود که قرار است نصیبتان شود.

با پوزیشن تریدینگ شما می توانید نه تنها استراتژی های معاملات فارکس بلکه مهارت های لازم برای موفقیت را بیاموزید. این استراتژی، روش خوبی برای دستیابی به سود بالا است اما همچنین می تواند احساسات شما را درگیر کند.

تریدرها ممکن است استرس ناشی از تأثیرپذیری سرمایه خود را از حرکت های کوتاه مدت بازار احساس کنند. اغلب اوقات معامله گران وقتی میبینند که پوزیشنشان تو ضرر است باید با خودشان برای نبستن معامله شان، بجنگند.

با پوزیشن تریدینگ شما باید وقت خودتان را به تجزیه و تحلیل بازار و پیش بینی حرکت های بالقوه بازار اختصاص دهید. با این حال تقریباً هیچ زمانی برای اجرای استراتژی معاملاتی شما صرف نمی شود.

خیلی ساده جفت ارزی را که بیشترین اطلاع از شرایطش را دارید، انتخاب کنید. حجمی که می خواهید با آن وارد معامله شوید را محاسبه کنید، ببینید سوآپ آن چقدر است یا چطور می توانید آن را سر به سر (Break even) کنید و بهترین زمان ورود به معامله را آنالیز کنید. و زمانیکه این لحظه فرا رسید، آن را انجام دهید.

آخرین نکات

استراتژی های فارکسی زیادی وجود دارند اما گفتن اینکه کدام یک از آنها بهترین است، سخت است. در نهایت هر تریدر باید خودش این تصمیم را بگیرد.

فارکس یک فرآیند آزمون و خطا است. برای داشتن شانس موفقیت، باید اقدام به عمل کنید و هر استراتژی را خودتان امتحان کنید. قبل از انتخاب بهترین استراتژی مناسب، استراتژی تان را عوض کنید و بطور مرتب آن را بهبود ببخشید.

به احتمال زیاد این همان استراتژی است که خودتان آن را درست کرده و توسعه داده اید.

هجینگ (hedging) چیست و چه ریسک و کاربردهایی دارد؟

ابزارهای مالی

در این مطلب با معنی کلمه هجینگ و انواع کاربردهای آن آشنا خواهید شد. یک هج (Hedge) عبارت از انجام دادن یک سرمایه­‌گذاری به منظور کاهش دادن ریسک مربوط به تغییرات نامطلوب قیمت یک دارایی است. معمولا یک هج شامل گرفتن یک پوزیشن جبران‌کننده در اوراق بهادار مربوطه می­‌باشد. منبع:

هجینگ hedging چیست ؛ معنی و کاربردها

تعریف هج

هجینگ (hedging) مشابه یک سیاست بیمه­‌ای است؛ برای مثال در صورتی که خانه شما در یک منطقه دارای خطر سیل باشد، تمایل خواهید داشت تا از طریق بیمه سیل، دارایی خودتان را در برابر ریسک سیل محافظت کنید (به بیان دیگر شما تمایل به هج کردن آن خواهید داشت). در این مورد شما نمی‌­توانید از وقوع سیل پیشگیری کنید، ولی می‌توانید قبل از وقوع سیل خطرات آن را کاهش دهید. هجینگ به صورت طبیعی یک بده بستانی مابین ریسک و پاداش است؛ با وجود اینکه هجینگ منجر به کاهش ریسک بالقوه می­‌شود، ولی همچنین منجر به از بین رفتن سودهای بالقوه هم می­‌شود. به زبان ساده می­‌توان گفت که هجینگ رایگان نیست.

در مثال مربوط به سیاست بیمه­‌ای سیل شما باید به صورت ماهیانه یک سری هزینه‌­ها را پرداخت کنید و در صورتی‌که هیچ وقت سیل اتفاق نیفتد، هیچ نوع دریافتی نخواهید داشت. با این وجود اکثر افراد ترجیح می­‌دهند که این زیان قابل پیشبینی و محدود را متحمل شوند، ولی هیچ وقت کل دارایی­شان را به صورت یکجا از دست ندهند.

در دنیای سرمایه‌­گذاری، هجینگ دقیقا به همین روش صورت می­‌گیرد. سرمایه­‌گذاران و مدیران مالی از روش‌های مختلف هجینگ استفاده می­‌کنند تا میزان ریسک­‌های موجود را کاهش دهند و آن‌ها را کنترل کنند. به منظور اینکه بتوانیم یک هج مناسب در سرمایه­‌گذاری داشته باشیم، باید از ابزارهای مختلفی به صورت استراتژیک استفاده کنیم تا ریسک مربوط به نوسانات نامطلوب قیمت کاهش پیدا کند.

کاربرد هج

بهترین روش برای انجام این کار عبارت از انجام دادن یک سرمایه­‌گذاری دیگر به صورت هدفمند و کنترل‌شده است. البته موارد مشابه مثال بیمه که در بالا بیان شد، محدود هستند: در مثال مربوط به بیمه سیل، زیان فرد بیمه‌شونده به صورت کامل جبران خواهد شد و احتمالا یک سری مبالغ کسر خواهد شد (برای مثال بابت مالیات). در فضای سرمایه­‌گذاری بحث مربوط به هج پیچیده­‌تر است و علم مربوط به آن ناکامل می­‌باشد.

یک هج کامل عبارت از هجی است که تمامی ریسک‌های مربوط به یک موقعیت یا دارایی را از بین ببرد؛ به عبارت دیگر این هج دارایی همبستگی معکوس 100% نسبت به دارایی باارزش دارد. این شرایط بیشتر دارای ماهیت ایده­‌آل است و کمتر در دنیای واقعی مصداق پیدا می­‌کند و حتی یک هج کامل فرضی هم بدون هزینه نیست. ریسک پایه مربوط به ریسک تغییرات همسو دارایی و هج مطابق انتظار می­‌باشد؛ در واقع پایه به معنای معکوس و ناهمخوانی است. (منبع: https://capital.com/hedging-definition)

نحوه کار هجینگ

رایج‌ترین روش هجینگ در سرمایه­‌گذاری از طریق مشتقات است. مشتقات عبارت از الگوهای بهاداری هستند که همسو با یک یا چند دارایی مرتبط نوسان می­‌کنند. مشتقات شامل قراردادهای اختیارات یا آپشن، سواپ، فیوچرز و فوروارد می­‌باشد. دارایی مربوطه می‌تواند سهام، اوراق قرضه، محصولات، ارزها، شاخص‌ها یا نرخ­‌های بهره باشد. مشتقات می­‌توانند هج­‌های مناسبی در مقابل دارایی­‌های مربوطه باشند، چرا که رابطه مابین این دوتا کم و بیش به صورت مشخصی تعریف شده است. با استفاده از مشتقات می­‌توان یک استراتژی تجاری تنظیم کرد که در نتیجه آن زیان یک سرمایه­‌گذار از طریق سود ایجادشده در مشتق مشابه، کاهش یابد یا جبران شود.

یک مثال

برای مثال در صورتی که فردی 1000 سهم plc را با قیمت 10 دلاری مربوط به هر سهم خریداری کند، می­‌تواند از طریق پوت آپشن آمریکایی 5 دلاری در قیمت استرایک 8 دلاری در پایان سال اقدام به هج کند. این آپشن به این فرد اجازه خواهد داد تا در هر زمانی از سال دیگر، 100 سهم خودش را به قیمت 8 دلار بفروشد. در صورتی که سال آینده این سهم با قیمت 12 دو استراتژی اصلی پوشش ریسک دلاری معامله شود، این فرد آپشن را اجرا نخواهد کرد و 5 دلار (قیمت هج) زیان خواهد دید.

این فرد زیان قابل توجهی نخواهد دید چرا که سود شناخته‌نشده وی 200 دلار است (که 195 دلار آن شامل قیمت پوت می­‌باشد). از طرف دیگر در صورتی که این سهم به قمیت صفر دلار معامله شود، این فرد قرارداد آپشن را اجرا خواهد کرد و سهم خودش را به قیمت 8 دلار خواهد فروخت و زیان 200 دلاری خواهد داشت (20 دلار مربوط به قیمت پوت است). این فرد در صورتی که قرارداد آپشن را نداشت، کل سرمایه خودش را از دست می­‌داد.

کارایی یک هج مشتق از طریق عبارت دلتا (delta) بیان می­‌شود که در برخی مواقع به عنوان «نرخ هج» شناخته می­‌شود. دلتا عبارت از مقدار تغییر در قیمت یک مشتق است که به ازای یک دلار تغییر در قیمت دارایی مربوطه مشخص می­شود.

ابزار های هج کردن ریسک

خوشبختانه وجود داشتن انواع مختلف قراردادهای آپشن­‌ها و فیوچرز این اجازه را به سرمایه­‌گذاران داده است تا در مقابل هر نوع سرمایه­‌گذاری هج کنند؛ این سرمایه­‌گذاری­‌ها شامل سهام، نرخ­‌های بهره، ارزها، محصولات و سایر مواردند. درباره صفر تا صد قرارداد فیوچرژ می‌توانید مقاله مربوط به آن را در وبسایت مشاوران خبره کسب و کار ایرانیان بخوانید.

استراتژی هجینگ مشخص و همچنین قیمت­‌گذاری ابزارهای هجینگ بستگی به ریسک منفی اوراق بهادار مدّ نظر دارند که سرمایه­‌گذار متمایل به هج کردن آن می­‌باشد. معمولا هر چقدر که ریسک معکوس بیشتر باشد، هج هم بزرگتر خواهد بود. ریسک معکوس در نتیجه وجود داشتن سطح بالایی از نوسان و در طول زمان افزایش پیدا خواهد کرد؛ آپشنی که بعد از یک دوره طولانی خاتمه می­‌یابد و به اوراق بهادار دارای نوسان بیشتری مرتبط است، به عنوان یک ابزار هجینگ دارای قیمت بالاتری خواهد بود.

هر چقدر که قیمت استرایک در مثال سهام بیان شده در بالا بیشتر باشد، آپشن هم قیمت بالاتری خواهد داشت ولی پوشش قیمتی بیشتری را هم ارائه خواهد کرد. این متغیرها می‌توانند برای ایجاد آپشن ارزانتری تعدیل شوند که پوشش کمتری خواهد داشت؛ همچنین این متغیرها می­‌توانند برای ایجاد آپشن گرانتری تعدیل شوند که پوشش گسترده­‌تری دارد. با این وجود از نقطه­‌ای به بعد، خرید پوشش قیمیتی اضافی از دیدگاه کارایی هزینه­‌ای غیرقابل توجیه می­‌باشد.

هجینگ از طریق ایجاد تنوع

استفاده از مشتقات به منظور هج کردن یک سرمایه­‌گذاری باعث می­‌شود که محاسبه دقیق ریسک امکان­‌پذیر شود، ولی این کار به اندازه­‌گیری ماهرانه نیاز دارد و در اغلب مواقع منجر به از دست رفتن بخشی از سرمایه می‌شود. با این وجود، مشتقات تنها راه ممکن برای هج کردن نیستند.

تنوع­‌سازی استراتژیک یک پرتفلیو به منظور کاهش دادن ریسک­‌های خاص هم می‌تواند به عنوان یک هج در نظر گرفته شود، هر چند که در برخی مواقع خام می­‌باشد. برای مثال فردی می­‌تواند در شرکت کالاهای لوکسی سرمایه­‌گذری کند که دارای مارجین‌های صعوی است. با این وجود این فرد ممکن است نگران این موضوع باشد که یک رکود منجر به از بین رفتن میزان قابل توجهی از مصرف کالاهای لوکس شود. یک روش مقابله با این ریسک عبارت از خرید سهام دخانیات یا صنایع دخانیات می­‌باشد؛ دلیل این موضوع عبارت از این است که بخش دخانیات دوره­‌های رکود را به صورت مناسبی تحمل می­‌کند و منجر به بدست آمدن درآمد قابل توجهی برای صاحبان خودش می­‌شود.

نقطه ضعف این استراتژی

این استراتژی دارای یک سری نقاط ضعف و قوت است: در صورتی که دستمزدها بالا باشد و شغل­‌های فراوانی وجود داشته باشند، بازار کالاهای لوکس پیشرفت خواهد داشت، ولی سرمایه­‌گذاران محدودی نسبت به تحمل کردن سهام ضدچرخه­‌ای متمایل خواهند بود؛ دلیل این موضوع عبارت از این است که سرمایه­‌ها بیشتر به سمت صنایع جذابتر حرکت خواهند کرد.

این مورد ریسک­های خاص خودش را هم دارد: هیچ ضمانتی وجود ندارد که سهام کالاهای لوکس و هج به صورت معکوس حرکت کنند. هر دوی این موارد ممکن است به دلیل یک اتفاق فاجعه­‌آمیز کاهش یابند. این اتفاق مصیبت‌بار می‌تواند شامل بحران مالی یا یک دلیل نامرتبط باشد؛ برای مثال اتفاق افتادن سیل در چین منجر به افزایش قیمت تنباکو خواهد شد و ایجاد بحران در مکزیک منجر به افزایش قیمت نقره خواهد شد.

هجینگ اسپریدینگ

در حوزه مربوط به شاخص، کاهش­‌های قیمت معتدل یک مورد کاملا رایج است و همچنین این کاهش­‌ها غیرقابل پیشبینی هستند. سرمایه­‌گذارانی که بر روی این حوزه تمرکز دارند ممکن است بیشتر نگران کاهش­‌های معتدل باشند و کمتر به موارد شدیدتر توجه کنند. معمولا در این شرایط یک پوت اسپرید (put spread) به عنوان یک استراتژی هجینگ بکار گرفته می­‌شود.

در این نوع از اسپرید، سرمایه­‌گذار شاخص یک پوتی را خریداری می­‌کند که دارای قیمت استرایک بالاتری است. این سرمایه­‌گذار در مرحله بعدی یک پوت دارای قیمت پایین­‌تر ولی دارای همان تاریخ سررسید را می­‌فروشد. سرمایه‌گذار براساس روشی که شاخص رفتار می­‌کند یک درجه از پوشش قیمت را دارد که برابر است با تفاوت مابین دو قیمت استرایک. در حالیکه احتمال دارد این مقدار یک مقدار پوشش متوسط باشد، ولی در اغلب مواقع برای پوشش یک کاهش مختصر در شاخص کافی خواهد بود.

ریسک­ های هجینگ

هجینگ hedging چیست ؛ معنی و کاربردها

هجینگ تکنیکی است که به منظور کاهش ریسک به کار گرفته می­‌شود، ولی نکته مهمی که همواره باید در نظر داشته باشیم عبارت از این است که تقریبا تمامی روش­‌های هجینگ دارای یک سری نواقص هستند. مورد اولی که در بالا هم بیان شد عبارت از این است که هجینگ یک روش ناقص است و هیچ تضمینی برای موفقیت آن در آینده وجود ندارد؛ همچنین هجینگ این اطمینان را ایجاد نمی­‌کند که زیان­‌ها کاهش پیدا کنند.

در مقابل، سرمایه‌گذار باید نقاط قوت و ضعف هجینگ را به صورت هم‌زمان مد نظر داشته باشد. آیا منفعت مربوط به یک استراتژی خاص بیشتر از هزینه­‌های آن است؟ به دلیل اینکه هجینگ در موارد نادری منجر به ایجاد درآمد برای سرمایه­‌گذار می­‌شود، نکته مهمی که باید همواره به یاد داشته باشیم عبارت از این است که یک هج موفق فقط منجر به پیشگیری از زیان می‌شود.

سرمایه­ گذاری روزمره

اکثر سرمایه‌گذاران در فعالیت‌های مالی خودشان از هجینگ استفاده نمی­‌کنند. همچنین اکثر این افراد از قرارداد مشتقه استفاده نمی­‌کنند. یکی از دلایل این موضوع عبارت از این است که سرمایه­‌گذاران دارای یک استراتژی بلندمدت (همانند افرادی که برای دوره بازنشستگی خودشان پس­‌انداز می­‌کنند)، هیچ تمایلی نسبت به دنبال کردن نوسانات روزمره اوراق بهادار خودشان ندارند. در این موارد نوسانات کوتاه­‌مدت اهمیت زیادی ندارد، چرا که یک سرمایه­‌گذاری به احتمال زیاد همراه با کل بازار رشد خواهد داشت.

در مورد سرمایه­‌گذارانی که در گروه سرمایه­‌گذاران خریدار و نگهدارنده قرار دارند، هیچ دلیلی برای یادگیری هجینگ وجود ندارد. با این وجود به دلیل اینکه شرکت‌ها و صندوق­‌های سرمایه­‌گذاری بزرگ به صورت منظم می­‌خواهند از ابزارهای هجینگ استفاده کنند و به دلیل اینکه این سرمایه­‌گذاران ممکن است نهادهای مالی بزرگتر را دنبال کنند یا حتی جزئی از آن‌ها باشند، شناخت مواردی که شامل هجینگ می­‌باشد اهمیت زیادی دارد چرا که توانایی افراد را برای شناخت بهتر و درک بهتر اقدامات این بازیگران بزرگتر افزایش می‌دهد.

چگونه در معاملات خود یک استراتژی قوی داشته باشیم؟

شاید بارها واژه ی استراتژی به گوش شما خورده است! اگر به تازگی وارد بازار معاملات مالی شده اید و هنوز با مفهوم این واژه آشنایی ندارید، خواندن این مقاله برای شما مفید خواهد بود.

بسیار هستند افرادی که علیرغم داشتن آموزشهای کافی، شناخت ابزارهای مختلف و آشنایی خوب با مفاهیم اساسی معامله گری و . ، نمی توانند سود مد نظر خود را از بازار بگیرند. این افراد اگر بخواهند برآوردی از عملکرد خود در بازه ی زمانی بلندمدت داشته باشند، بیشتر ضرر کرده اند تا سود. این مسئله در نتیجه ی نداشتن استراتژی صحیح است.

استراتژی (strategy) به معنای نقشه ی مقابله است. وقتی وارد بازار می شویم در حقیقت وارد یک نبرد شده ایم که سلاح ما فقط داده هایی است که از بازار بدست می آوریم. در صورتی که در یک نبرد استراتژی مناسبی نداشته باشیم و از دیتای بازار درست استفاده نکنیم، قطعا شکست خواهیم خورد. پس قبل از ورود به معامله باید بدانیم کجا و بر چه اساسی باید وارد شویم، و برای خروج در صورت کسب سود یا در صورت ضرر باید کجا و بر چه اساسی خارج شویم تا ضرر بیشتری از لحاظ مالی و زمانی متحمل نشویم. البته این تصمیمات باید قبل از انجام یک معامله صورت گیرد چرا که بعد از ورود به بازار دیگر کنترل سرمایه ی شما نه در دست شما که در دست بازار است.

یک استراتژی خوب چه ویژگیهایی دارد؟

در نوشتن یک استراتژی کارآمد، باید تمام قوانین را در نظر بگیریم و از اقدامات شتابزده پرهیز کنیم. استراتژی در حقیقت نقشه ی راه برای یک معامله گر است و باید برای هر معامله گری، چه حرفه ای چه تازه کار کاملا ساده و قابل فهم باشد؛ زیرا هر چقدر ساده تر به بازار نگاه کنیم سود بیشتری کسب خواهیم کرد. استفاده ی زیاد از اندیکاتورها، اوسیلاتورها، فیلترها و ابزارهای مختلف روی نمودار فقط باعث گیجی و سردرگمی بیشتر ما خواهد شد و در نهایت چیزی جز ضرر عاید ما نخواهد کرد. هر چقدر یک استراتژی ساده تر و قابل فهم تر باشد همان قدر بیشتر و بهتر به ما سود می دهد. بهترین حالت این است که چند روش کاربردی را بلد باشیم و در نهایت روشی را که به نظر خودمان برای ما سودمند تر است بکار بگیریم.

نباید استراتژی را با تحلیل تکنیکال یکی بدانیم. با تحلیل تکنیکال می توانیم نقطه ی ورود و خروج و حد سود و حد ضرر خود را مشخص کنیم ولی در استراتژی باید علاوه بر داشتن مهارت در تحلیل تکنیکال در روانشناسی بازار و مدیریت ریسک هم مهارت کافی داشته باشیم.

مدیریت ریسک و سرمایه چه اهمیتی در معاملات دارد؟

چهار رکن اصلی بازارهای مالی عبارتند از تحلیل تکنیکال، تحلیل فاندامنتال، روانشناسی بازار و مدیریت ریسک و سرمایه که مدیریت سرمایه از اهمیت بالاتری نسبت به بقیه برخوردار است؛ زیرا باعث تقویت استراتژی شده، استراتژی و تحلیل تکنیکال ضعیف را پوشش می دهد و پس از یک بازه ی زمانی معامله گر را به سوددهی می رساند.

استراتژی ها به دو دسته تقسیم می شوند: دسته ی اول استراتژی هایی هستند که winning ratio یشان بالاست و دسته ی دوم استراتژی هایی که risk to reward بالایی دارند.

winning ratio یعنی درصد برد معاملات. برای بدست آوردن این عدد تعداد معاملات برنده را تقسیم بر کل معاملات کرده، نتیجه را در صد ضرب می کنند. risk to reward که به اختصار به آن R/R می گویند نسبت سود یک معامله به میزان ریسکی ست که آن معامله برای شما داشته است.

رابطه ی بین این دو آیتم در نمودار زیر آمده است:

این دو استراتژی را نمی توان هیچگاه به موازات یکدیگر بکار برد چرا که از لحاظ مفهومی این دو در جهات مخالف حرکت می کنند.

برای اینکه به زبان ساده تری به شرح این مفهوم بپردازیم لازم است ابتدا کمی راجع به سبد سرمایه صحبت کنیم. همانطور که در بازار سنتی نیز سرمایه گذاری های امن و کم ریسک مانند املاک و طلا و اوراق قرضه داریم (که البته با اینکه احتمال ضرر در آنها بسیار کم است ولی هیچگاه صفر نیست)، در بازار کریپتو کارنسی نیز سه نوع سبد داریم: سبد کم ریسک (مثل بیت کوین و اتریوم)، سبد با ریسک متوسط و سبد پرریسک (رمزارزهای جدید). هرچقدر بیشتر ریسک کنیم و از منطقه ی امن خود دورتر شویم، به همان نسبت سود بیشتری خواهیم داشت و به همان نسبت احتمال ضرر نیز بالاتر می رود. در نتیجه نباید کل سرمایه مان را داخل سبد پرریسک قرار دهیم، چرا که ممکن است با یک معامله ی اشتباه تمام دارایی خود را از دست بدهیم. از طرفی اگر همه ی سرمایه مان را در سبد کم ریسک قرار دهیم احتمال اینکه سود خوبی از بازار بدست بیاوریم بسیار پایین می آید. پس باید بین سبد پرریسک و کم ریسکمان تعادلی ایجاد کنیم و نسبت معقولی را بین میزان ریسک و میزان سودمان رعایت کنیم.

هرچقدر سرمایه ی اولیه ی ما بیشتر باشد باید سبد کم ریسکتری را انتخاب کنیم و باید فقط یک قسمت از سرمایه مان را وارد سبد پرریسک کنیم. در سرمایه گذاری روی سبدهای پرریسک باید میزان سرمایه گذاری به قدری باشد که در صورت ضرر کردن، آن میزان ضرر ضربه ی زیادی به سرمایه ی کلی ما نزند و باز هم بتوانیم در بازار باقی بمانیم. این مسئله را هم در نظر داشته باشیم که هرچند در صورت برد در معامله ی پر ریسک سود خیلی بالایی عاید ما خواهد شد ولی هیجان زیاد و یا کمالگرایی افراطی فقط برای ما ضرر بیشتری در پی خواهد داشت و باعث خواهد شد سرمایه ی خود را در بازار از دست بدهیم. مدیریت سرمایه رمز ماندگاری یک معامله گر در بازارهای مالی است و جلوی اقدامات هیجانی و شکست معامله گر را در بازار می گیرد.

روانشناسی بازار یعنی چه؟

یک معامله گر باید بتواند احساسات خود را در بازار مدیریت کند. تعداد افرادی که به خاطر ترس از باخت و از دست دادن سرمایه وارد بازارهای مالی نمی شوند بسیار زیاد است. یعنی ترس مانع از حرکت و ورود آنها به این بازار می شود. البته ترس تا جایی که منطقی باشد هیچ ایرادی ندارد و حتی ضامن سلامتی و نشانه ی داشتن عقل و منطق سالم است؛ ولی معامله گری را تصور کنید که به خاطر ترس از ضرر وارد بسیاری از معاملات که می توانست او را به سود سرشاری برساند نمی شود.

در نقطه ی مقابل معامله گری را تصور کنید که بدون بررسی های لازم و بی مهابا روی نمادهای مختلف سرمایه گذاری می کند. همانطور که حدس می زنید نتیجه ی اینگونه معاملات چیزی جز ضررهای پی در پی و در نتیجه از دست دادن کل سرمایه و حذف از بازار نیست.

یک استراتژی خوب به ما کمک می کند که احساسات خود را مدیریت کنیم و بین ترس افراطی و بی پروایی مفرط تعادلی ایجاد کنیم تا با حجم سرمایه ی مناسب و در زمان مناسب وارد پوزیشن شویم، از بازگشت قیمت نترسیم و در تا رسیدن به حد سود مناسب در معامله بمانیم یا در صورت ضرر بدون داشتن امید واهی به بالا رفتن قیمت، در حد ضرر معقول از معامله خارج شویم.

تست یک استراتژی

بعد از ساخت استراتژی، مدیریت ریسک و سرمایه و روانشناسی بازار نوبت به گرفتن بک تست است. بک تست (back test) فرآیندی است که در آن معامله گر نحوه ی عملکرد یک استراتژی را در گذشته بررسی می کند. بک تست گرفتن با این فرض انجام می شود که یک استراتژی موفق در گذشته، در آینده هم می تواند سودآور باشد. بدین منظور معامله گر از تمامی قوانین استراتژی پیروی می کند تا از این طریق یک دید عینی نسبت به عملکرد استراتژی پیدا کند و آن استراتژی به دقیق ترین شکل ممکن تست شود. بک تست گرفتن یکی از مراحل مهم در بهینه سازی عملکرد در بازارهای مالی است. در نتیجه ی بک تست استراتژی به دقت توسط معامله گر ارزیابی شده، ذهنش به استراتژی و میزان سود و ضرر آن قبل از ورود به بازار واقعی عادت می کند.

برای این کار روی یک بازه ی زمانی خاص (شش ماهه، یک ساله، سه ساله و . ) با آن استراتژی رفتار نمادها و سهم های مورد نظرمان را روی نمودار بررسی می کنیم تا ببینیم این استراتژی در این بازه ی زمانی چقدر به ما سود و چقدر ضرر داده است. اگر یک استراتژی در یک بازه ی زمانی نسبتا طولانی سودآور باشد، می توانیم امیدوار باشیم که در آینده نیز همینطور خواهد بود. بک تست گرفتن به مهارت و دقت بالایی نیاز دارد و باید بازه ی زمانی مناسب و قابل تطبیق تری با شرایط فعلی بازار برای بک تست انتخاب شود.

دو نوع بک تست داریم: بک تست دستی و بک تست اتوماتیک.

در بک تست دستی نمودارها و داده های گذشته و میزان سود و زیان و سایر فاکتورهای مد نظرمان را به طور دستی تحلیل و گزارش می کنیم. در بک تست اتوماتیک تمام این فرآیندها به طور اتوماتیک توسط نرم افزارها و کد نویسی انجام می شود.

شکل زیر بک تست اتوماتیک با زبان pine script را نشان می دهد که قسمت آبی رنگ نشان دهنده ی میزان سود دهی استراتژی است.

برای تهیه ی گزارش از عملکرد یک استراتژی توسط بک تست، می توان از شیتهای اکسل و گوگل استفاده کرد. این گزارشات شامل اطلاعات مهمی از جمله پلتفرم معاملاتی، طبقه ی دارایی، دوره ی زمانی معامله، تعداد معاملات سود ده و زیان ده، نسبت شارپ، سود خالص و . می باشند.

برای اطمینان از کارایی یک استراتژی باید به میزان زیادی بک تست انجام داد. بعد از انجام بک تست های متعدد و تهیه ی گزارشات دقیق نوبت به تفسیر نتایج و ارزیابی استراتژی به دور از تعصبات می رسد.

وقتی یک استراتژی از مرحله ی بک تست نیز سربلند بیرون آمد باز هم نباید به یکباره تمام دارایی خود را با این استراتژی وارد بازار کنیم؛ زیرا ممکن است یک استراتژی در شرایط خاصی از بازار در گذشته، سود خوبی به داده باشد ولی در شرایط حال حاضر ضرر بدهد. بهتر است یک درصد پایینی از سرمایه مان را وارد بازار واقعی کنیم و این بار استراتژی مد نظرمان را در بازار واقعی ارزیابی کنیم؛ در هر مرحله سود و ضرر تمام پوزیشنهای خود را به دقت یادداشت کرده، وین ریت، میزان دقیق سود و افت سرمایه و . را محاسبه کنیم. همچنین باید هزینه های معاملات، واریز و برداشت و سایر هزینه های احتمالی را نیز در نظر بگیریم. سپس سعی کنیم نقاط ضعف استراتژی خود را برطرف کنیم و استراتژی خود را قبل از وارد شدن به معاملات بزرگ ارتقا ببخشیم.

همواره این نکته را در نظر داشته باشیم که بک تست گرفتن مانند هر تحلیل دیگر نموداری، با احتمالات سر و کار دارد و هیچ تضمینی وجود ندارد که نتایجی را که در بک تست بدست آورده ایم، در بازار واقعی نیز تجربه کنیم. بک تست گرفتن فقط یافتن تاییدی بر کارایی و اعتبار یک استراتژی در گذشته است و هیچ تضمینی از بازار آینده به ما نمی دهد و به همین دلیل است که همیشه باید مدیریت ریسک و سرمایه داشته باشیم.

در پایان این مقاله لازم است چند نکته ی مهم را مطرح کنیم:

هر استراتژی یک سیکل سوددهی و یک سیکل ضرردهی دارد و تمام استراتژی ها هم می توانند به ما سود دهند و هم حتما ضرر خواهند داشت چون کسی نمی تواند همیشه نقاط چرخش بازار را درست حدس بزند. وقتی یک استراتژی برای خود تعیین می کنیم باید به آن وفادار بمانیم و طبق آن وارد معاملات شویم. اگر یک استراتژی وین ریت خوبی داشته باشد قطعا در درازمدت به ما سود خوبی خواهد داد و برآیند یک دوره ی مالی مشخص می کند که روی سود هستیم یا ضرر. پس نباید دائما استراتژی های مختلف را با هم مقایسه کنیم و همواره در حال عوض کردن استراتژی مان و از این شاخه به آن شاخه پریدن باشیم. چیزی که برای ما باید مهم باشد برآیند آن استراتژی در یک دوره ی زمانی خاص است.

پس هیچگاه گمالگرا نباشیم چرا که کمالگرایی در معاملات مالی در نهایت باعث شکست ما خواهد شد و فراموش نکنیم که هیچ معامله گری تا بحال وجود نداشته که در معاملاتش فقط سود کرده باشد زیرا هیچ استراتژی ای وجود ندارد که فقط سود ده باشد و هیچگاه باعث ضرر نشود.

ریسک و مدیریت ریسک

پیش از آنکه ریسک را بشناسیم و در مورد آن بیشتر بدانیم، لازم است بدانیم ریسک چه چیزی نیست تا بهتر بتوانیم ریسک را بشناسیم.

ریسک چی نیست؟

واژه های خطر و بحران گاهی معادل ریسک در نظر گرفته می شود که صحیح نیست یا بهتر است گفته شود که کافی نیست.

وقتی از واژه خطر استفاده میکنیم به نظر میرسد در مورد موضوعی منفی که عواقب بدی برای ما خواهد داشت، صحبت میکنیم و بحران، تداعی کننده شرایطی بدتر از خطر است، در حالی که منظور از ریسک، صرفا نا اطمینانی است نه لزوماً اتفاقی منفی.

ریسک چی هست؟

ریسک بعنی نمیدونم سود میکنم یا ضرر، یا حتی چقدر سود میکنم یا چقدرضرر میکنم.

اگر بین چیزی که فکر میکنیم روی خواهد داد و آنچه واقعا روی می دهد، تفاوتی وجود داشته باشد، چه این تفاوت به نفع ما باشد چه به ضرر ما، با ریسک مواجه هستیم. در حقیقت زمانی که با ریسک مواجه هستیم خطر و فرصت را همزمان در کنار هم داریم هم این امکان وجود دارد که با عواقب بدی مواجه بشیم هم این فرصت را داریم که به چیزی بهتر از آنچه تصور میکنیم دست پیدا کنیم.

چرا ریسک وجود دارد؟

هدف از سرمایه گذاری، کسب بازده است. همانگونه که در مقاله بازدهی توضیح داده شد، بین بازدهی واقعی و بازدهی مورد انتظار تفاوت زیادی وجود دارد.

میخوام مقاله بازدهی را مطالعه کنم

بازدهی مورد انتظار از سرمایه گذاری در انواع دارایی ها، گاهی کم و گاهی زیاد است. اما این اختلاف ها از کجاست؟ چرا ما حاضریم در ازای دریافت 14درصد بازدهی، 10 میلیون تومان را در بانک سپرده گذاری کنیم و یا در ازای دریافت 20 الی 23 درصد بازدهی، اسناد خزانه و اوراق مشارکت خریداری می کنیم اما زمانی که همین پول را در بورس سرمایه گذاری می کنیم توقع داریم بازدهی بیشتر از 30 درصد را بدست بیاوریم؟

علت این تفاوتها چیست؟

اگر تمایل دارید در مورد اسناد خزانه و اوراق مشارکت بیشتر بدونید به لینک زیر مراجعه بفرمایید.

محصول صوتی “سرمایه گذاری بدون ریسک

اگر ما پول خود را در بانک سپرده گذاری کنیم و یا اوراق مشارکت و اسناد خزانه خریداری کنیم، میتوانیم میزان بازدهی واقعی را با کمترین انحراف پیش بینی کنیم بنابراین، طبق تعریف ریسک، می توانیم بگوییم ریسکِ سپرده گذاری در بانک و یا سرمایه گذاری در اسناد خزانه و اوراق مشارکت صفر و یا بسیار کم است. در ادبیات مالی به بازدهی ناشی ازسرمایه گذاری در دارایی بدون ریسک مثل سپرده گذاری در بانک و یا خرید اوراق مشارکت و اسناد خزانه، “بازدهی بدون ریسک” گفته می شود.

در شرایط عادی و نرمال، اگر شما بپذیرید در پروژه ای سرمایه گذاری کنید که احتمال تحقق یافتن پیش بینی ها کمتر از 100% باشد، خیلی بعید است که به همان بازدهی بدون ریسک قانع باشید. هر فرد عاقل و اقتصادی ای، ترجیح میدهد در ازای قبول ریسک، بازدهی بیشتری نسبت به “بازدهی بدون ریسک” دریافت کند.

بنابراین می توان گفت زمانیکه در پروژهای ریسکی سرمایه گذاری می کنید نرخ بازدهی مورد انتظار برابر است :

نرخ بازدهی مورد انتظار = نرخ بازدهی بدون ریسک + X

هر اندازه ریسک (احتمال عدم تحقق پیش بینی) بیشتر باشد، میزان X بیشتر خواهد بود یا به عبارت دیگر، فرد سرمایه گذار توقع بازدهی بیشتری خواهد داشت به میزانX، در ادبیات مالی صرف ریسک گفته میشود.

صرف ریسک چیست؟

به مبلغِ بازدهیِ بیشتری که نسبت به “بازدهی بدون ریسک” توقع داریم، صرف ریسک گفته می شود. به عبارت دیگر، صرف ریسک، پاداشی است که هر سرمایه گذار انتظار دارد به ازای پذیرش ریسک به او تعلق بگیرد.

به طور خلاصه، در شرایط عادی، “بازدهی مورد انتظار” برایر است با بازدهی سرمایه گذاری در پروژه های بدون ریسک بعلاوه پاداشِ پذیرش ریسک و هر چه ریسکی که پذیرفتی بیشتر باشد، صرف ریسک نیز بیشتر خواهد بود.

اما، آیا همیشه شرایط عادی و نرمال است؟ آیا همیشه سرمایه گذاران عاقلانه عمل میکنند؟ نه لزوماً.

بسیاری از سرمایه گذاران عاقلانه عمل نمیکنند و در ازای پذیرش ریسک بیشتر، صرف ریسکی را مطالبه نمیکنند.

برخورد سرمایه گذاران در مواجهه با ریسک چگونه است؟

همانگونه که در بخشهای قبل توضیح داده شد، در شرایط عادی، زمانی که سرمایه گذار، در پروژه های ریسکی سرمایه گذاری می کند، توقع دارد بازدهی بیشتری نسبت به “بازدهی بدون ریسک” دریافت کند، به زبان ساده تر پروژه های ریسکی را جریمه میکند. به چنین فردی، اصطلاحا ریسک گریز گفته می شود.

پول و سرمایه بسیار ترسو هستند و در جایی آرام میگیرندکه آینده قابل پیش بینی داشته باشد.

درشرایط غیر نرمال چطور؟

درشرایط غیر نرمال، زمانی که سرمایه گذار، در پروژه های ریسکی سرمایه گذاری می کند، توقع ندارد بازدهیِ بیشتری نسبت به “بازدهی بدون ریسک” دریافت کند، از آنجایی که برای عده ای از سرمایه گذاران ریسک، موضوع جذابی است و همین که در پروژه هایی حضور دارند که هر کسی آن را قبول دو استراتژی اصلی پوشش ریسک نمیکند و کار جدید و تازه ای است برایشان کافی است و دیگر توقع دریافت جایزه به عنوان “صرف ریسک” را ندارند. به این دسته از سرمایه گذاران سرمایه گذاران، ریسک پذیر گفته میشود.

دسته سومی هم از سرمایه گذاران وجود دارند که کاملا بدون توجه به احتمال تحقق پیش بینی ها، سرمایه گذاری میکنند آنها صرفا بر اساس پیش بینی اعلام شده برای نرخ بازدهی نسبت به سرمایه گذاری اقدام میکنند. به این دسته از افراد ، بی توجه به ریسک گفته میشود.

فرد سرمایه گذار ریسک پذیر و ریسک گریز چه کسی نیست؟

ریسک‌پذیری و ریسک گریزی به معنای به استقبال ریسک رفتن و از ریسک فراری بودن نیست.

بلکه ریسک گریزی به این معناست که افراد ریسک گریز در ازای پذیرش یک واحد ریسک بیشتر، بازدهی بیشتری نسبت به یک واحد ریسک پذیرفته شده ی قبلی توقع دارند.

و ریسک پذیری به این معناست که افراد ریسک پذیر در ازای پذیرش یک واحد ریسک بیشتر، بازدهی کمتری نسبت به یک واحد ریسک پذیرفته شده قبلی توقع دارند.

سه نمودار زیر، رابطه پذیرش ریسک و بازدهی مورد انتظار را برای سرمایه گذاران ریسک گریز (Risk -averse)، سرمایه گذاران ریسک پذیر (Risk lover) و سرمایه گذاران بی توجه به ریسک یا ریسک خنثی (Risk – neutral) را نشان میدهد

نمودار بازدهی مورد انتظار فرد ریسک گریز

نمودار بازدهی مورد انتظار فرد ریسک گریز

نمودار بازدهی مورد انتظار فردا ریسک‌پذیر

نمودار بازدهی مورد انتظار فرد ریسک پذیر

نمودار بازدهی مورد انتظار فردی که نسبت به ریسک بی تفاوت است

نمودار بازدهی مورد انتظار فردی که نسبت به ریسک بی تفاوت است

محاسبه ریسک

در آمار، نوسانات و انحراف از میانگین را به کمک واریانس محاسبه می‌کنند و جذر آن را انحراف معیار می‌نامند بنابراین در ادبیات مالی نیز انحراف از بازدهی مورد انتظار را با کمک واریانس محاسبه می‌کنند برای آشنایی بیشتر با شیوه محاسبه به کتابهای مدیریت مالی مراجعه نمایید.

ریسک پذیری بهتر است یا ریسک گریزی؟

سرمایه‌گذار حرفه‌ای و عاقل به دنبال کسب بازدهی است اما این نکته را نیز در نظر دارد که…

پول و سرمایه بسیار ترسو هستند و در جایی آرام میگیرندکه آینده قابل پیش بینی داشته باشد.

بنابراین زمانی، ریسکِ بیشتری را قبول میکند که انتظار داشته باشد در ازای آن، بازدهی بیشتری را دریافت خواهد کرد. بنابراین می‌توانیم بگوییم سرمایه‌گذار حرفه‌ای و عاقل، ریسک گریز است و در پروژه‌های سرمایه‌گذاری می‌کند که

ریسک کمتر و بازدهی مورد انتظار بالاتری داشته باشد.

انواع واکنش در برابر ریسک

ازآنجایی که همه ی سرمایه گذاران (ریسک پذیر، ریسک گریز و بی توجه به ریسک) در همه امور مختلف زندگی با ریسک مواجه هستند، به طور کلی دو نوع واکنش در برابر ریسک از خود نشان می دهند:

  1. اجتناب از ریسک
  2. پذیرش ریسک و تلاس برای مدیریت آن

مدیریت ریسک چگونه است؟

مدیدریت ریسک با انتخاب یک استراتژی از بین استراتژی زیر انجام می شود. اما پیش از انتخاب استراتژی باید این نکته در نظر گرفته شود که ….

هدف از مدیریت ریسک، کسب بازدهی نیست بلکه هدف کنترل نوسان و ریسک است.

استراتژی های مدیریت ریسک

الف. انتقال ریسک

د.کنترل یا اداره ریسک

ه.حذف یا کاهش ریسک

در ادامه با هر یک از استراتژی ها بیشتر آشنا می شویم

الف. انتقال ریسک

همانگونه که در بخش های قبلی توضیح داده شد، هر فردسرمایه گذار به قصد کسب بازده، سرمایه گذاری میکند اگر گزینه سرمایه گذاری، ریسکی باشد و فرد سرمایه گذار از استراتژی “انتقال ریسک” استفاده کند، در اصل کلیه منافع و مضرات حاصل از سرمایه گذاری را به فرد یا نهاد دیگری منتقل میکند مانند زمانی که از انواع بیمه نامه ها استفاده میکند.

زمانی که ریسک سرمایه گذاری بسیار بالاست ، انتخاب این استراتژی بهترین استراتژی خواهد بود.

ب.پوشش ریسک

یکی دیگر از راههای “مدیریت ریسک” استفاده از ابزار های نوین مالی و استفاده از ابزارهایی است که توسط مهندسان مالی طراحی شده است. برای آشنایی بیشتر با ابزارهای مهندسی مالی به لینک زیر مراجعه بفر مایید

آشنایی با مهندسی مالی

زمانیکه افراد برای ادامه کسب و کار خود به مواد اولیه ، ارز و یا هر چیز دیگری نیاز داشته باشند که در آینده احتمال نوسان قیمت زیادی داشته باشد، از “استراتژی پوشش ریسک” استفاده میکنند.

ج.تسهیم ریسک

استراتژی “تسهیم ریسک” بسیار شبیه به “استراتژی انتقال ریسک” است به این تفاوت که در انتقال ریسک، کلیه ریسک به دیگران منتقل میشود وخود سرمایه گذار از مزایا و مضرات پذیرش ریسک منفعت و ضرری را نمی برد اما در استراتژی “تسهیم ریسک”، خود نیز دربخشی از ریسک، مزایا و مضرات با دیگران شریک می شود.

د.کنترل یا اداره ریسک

ساده ترین شیوه مدیرت ریسک، “کنترل و اداره ریسک” است . استراتژی “کنترل و اداره ریسک” به این صورت است که فرد، ریسک را می پذیرد و با فعالیت هایی مانند سرمایه دو استراتژی اصلی پوشش ریسک دو استراتژی اصلی پوشش ریسک گذاری در دارایی های بدون ریسک و یا انبار کردن مواد اولیه موردنیاز، خود را دربرابر نوسانات قیمت، ایمن میکند یا از ابزارهای فیزیکی مثل نصب دوربین کنترل نامحسوس و … استفاده میکند.

ه.حذف یا کاهش ریسک

استراتژی “حذف و کاهش ریسک” بسیار شبیه به استراتژی “پوشش ریسک” است، با این تفاوت که در پوشش ریسک، مدیریت ریسک با کمک ابزار های نوین و مهندسی مالی انجام میشود اما در استراتژی “حذف و یا کاهش ریسک”، مدیریت ریسک با سرمایه گذاری در سایر دارایی های فیزیکی و مالی انجام می شود.

به عبارت دیگر، زمانی که سرمایه گذار پرتفوی تشکیل میدهد، در حقیقت برای “کاهش و یا حذف ریسک” تلاش می کند.

انواع ریسک

از آنجایی که ریسکها بسیار متنوع هستند و در عین حال با هم ارتباط متقابل دارند، دسته بندی های زیادی برای آنها درنظر گرفته میشود:

  1. دسته بندی ریسک به لحاظ بیمه
  2. دسته بندی ریسک از نظر بانک جهانی
  3. دسته بندی ریسک به لحاظ ریسک های اصلی و فرعی
  4. دسته بندی ریسک با توجه به ساختار ترازنامه

دسته بندی ریسک به لحاظ بیمه

در ابتدای این مقاله گفته شد ریسک، بحران و یا خطر نیست بلکه نا اطمینانی است نه لزوماً اتفاقی منفی. ریسک یعنی نمیدونم سود میکنم یا ضرر میکنم یا حتی چقدر سود میکنم یاچقدرضرر میکنم. بناراین می توان گفت ریسک هم زمان هم شرایط منفی را پوشش را میدهد هم شرایط مثبت را. در دسته بندی ریسک به لحاظ ریسک، دو بخش شرایط منفی و مثبت از هم جدا میشوند.

به عبارت دیگر دسته بندی ریسک به لحاظ بیمه عبارتست از :

  1. ریسکهای خالص که فقط جنبه منفی رویدادهای محتمل را درنظر میگیرند مانند زیان، آتش سوزی ، سیل و …
  2. ریسک های سفته بازی که دو استراتژی اصلی پوشش ریسک ناشی از تبادل یا معامله بین اشخاص است که شامل جنبه های مثبت و منفی می شود مانند نرخ ارز و …

دسته بندی ریسک از نظر بانک جهانی

طبق نظر بانک جهانی، ریسک ها به دو دسته ریسکهای مالی و ریسکهای غیر مالی قابل دسته بندی هستند:

دسته بندی ریسک از نظر بانک جهانی

دسته بندی ریسک به لحاظ ریسک های اصلی و فرعی

طبق دسته بندی ریسک های اصلی و فرعی، ریسک ها قابل تفکیک نیستند. بلکه صرفا ریسکها روی هم اثر می گذارند. به عنوان مثال، پس از وقوع حادثه 11 سپتامبر، سقوط بازار های سرمایه را تجربه کردیم که این امر منجر به کاهش ارزش دارایی ها و عدم ایفای تعهدات فعالان اقتصادی شد.

دسته بندی ریسک با توجه به ساختار ترازنامه بانکها

همانگونه که اطلاع دارید وظیفه اصلی بانک، جمع آوری سپرده ها ی مردمی و ارائه وام به متقاضیان وام است و از محل مابه التفاوت نرخ سودی که به سپرده ها پرداخت می شود و نرخ بهره ای که از دریافت کنندگان وام دریافت می شود، سود کسب میکند. بنابراین ساختار ترازنامه بانک با سایر نهادهای مالی متفاوت است.

قسمت اعظم سمت راست یا به عبارت بهتر دارایی های بانک ها عبارتند از : وام های پرداختی به وام گیرندگان

قسمت اعظمِ بخشِ بالایی سمت چپ یا به عبارت بهتر بدهی های بانک ها عبارتند از سپرده گذاری مردم و شرکتها در بانک

اگر با ترازنامه آشنا نیستید به لینک زیر مراجعه کنید.

ترازنامه چیست؟

  1. بنابراین یکی از مهمترین ریسکهایی که بانکها درمعرض آن قرار دارند، عدم تطابقِ زمانِ دریافت سود از وام گیرندگان و زمان پرداخت سود به سپرده های بانکی است.
  2. ریسکِ مهم دیگری که بانکها و حتی سایر شرکتها درمعرض آن قرار دارند، ریسک معاملات است که ناشی از ترکیب سرمایه گذاری ها و معاملات بانک/ شرکت است مانند ریسک بازار و نوسانات ارز و …

چطوری ریسک محاسبه می شود؟

اگر دوست دارید با روش های محاسبه ریسک آشنا بشید و یا دوست دارید اطلاعات جامع تری در مورد ریسک بدست بیارید، در دوره مدیریت ریسک شرکت کنید.

اطلاعات بیشتر در اینستاگرام

www.instagram.com/royaderakhshani

خلاصه

  1. در این مقاله در مورد تعریف ریسک صحبت کردیم و گفتیم ریسک با خطر و بحران متفاوت است، وقتی از واژه خطر استفاده میکنیم بعنی موضوعی منفی که عواقب بدی برای ما خواهد داشت و بحران نیز تداعی کننده شرایطی بدتر از خطر است، در حالی که منظور از ریسک، صرفا نااطمینانی است نه لزوماً اتفاقی منفی.
  2. از آنجایی که هدف اصلی سرمایه گذاران، کسب بازدهی است، فرد سرمایه گذار زمانی حاضر است در پروژه های ریسکی سرمایه گذاری کند که انتظار داشته باشد بازدهی بیشتری نسبت به بازدهی بدون ریسک دریافت کند.
  3. در مورد برخوردسرمایه گذاران در مورد ریسک صحبت کردیم و گفتیم سرمایه گذاران به سه دسته ریسک پذیر و ریسک گریز و بی تفاوت نسبت به ریسک دسته بندی می شوند.
  4. در مورد مدیریت ریسک و اتخاذ استراتژی مناسب در مواجه با ریسک صحبت کردیم
  5. درنهایت هم درمورد انواع ریسک و دسته بندی های ریسک از منظر های گوناگون صحبت کردیم.

درخشان باشید و بدرخشید

رویا درخشانی هستم، دانشجوی دکتری مدیریت مالی ، تحلیلگر بازارهای مالی و سرمایه و مدرس دانشگاه.

ایران، تهران، پاسداران

آموزش های رایگان

ثبت نام

[mailerlite_form form_id=5] برای اطلاع از آموزشهای رایگان، سمینارها و محصولات ، ایمیل خود را وارد نمایید.

هج فاند(Hedge Fund) یا صندوق پوششی چیست؟

هج فاندها صندوق های سرمایه گذاری بسیار پر رسیکی هستند که می توانند در سبد سرمایه گذاری خود انواع دارایی ها از جمله سهام، ملک، طلا یا هر دایی دیگری را نگهداری کنند. همچنین ممکن است این صندوق ها از انواع معاملات مانند معاملات اهرمی، فروش استقراضی ، اتخاذ موقعیت در ابزار مشتقه و بازارهای CFD جهت کسب سود استفاده کنند.

با توجه به ریسک بالای این صندوق ها چرا آنها را صندوق های پوششی یا صندوق های پوشش ریسک می نامند؟ هج فاندها تلاش می کنند تا با متنوع سازی سرمایه گذاری ها ریسک خود را پایین آورده و با استراتژی های مختلف به بازدهی بالا و مستقل از شرایط کلی بازار دست یابند.

هج فاندها یا صندوق های پوششی را می توان به دسته های مختلف تقسیم کرد. این دسته بندی ها ممکن از منظرهای متفاوت انجام شود. گاهی اوقات این صندوق ها بر حسب نوع استراتژی های بکار گرفته شده و گاهی بر اساس نوع دارایی هایی که صندوق ها در آن سرمایه گذاری کرده است طبقه بندی می شوند. این طبقه بندی به ما کمک می کند تا بتوانیم در هنگام سرمایه گذاری بازدهی و ریسک انواع مختلف هج فاندها را با هم مقایسه و گزینه مناسب تر را انتخاب.

انواع هج فاندها بر اساس استراتژی معاملاتی

در یک دسته بندی بر اساس استراتژی های معمول می توان صندوق ها را به چهار نوع تقسیم کرد. این استراتژی ها شامل: رویداد محور(event-driven)، ارزش نسبی(relative value)، کلان(macro) و پوشش ریسک سهام(equity hedge) می باشد.

1- استراتژی های رویداد محور:

هج فاند در این نوع استراتژی به دنبال کسب سود از رویدادهای کوتاه مدت است. این رویدادها ممکن است تملک یا تجدید ساختار کلی در یک شرکت باشد که شرکتهای دیگر را نیز تحت تاثیر قرار می دهد. این نوع استراتژی از تحلیل جزء به کل استفاده می کند. انواع استراتژی هایی که در این دسته قرار می گیرند به شرح زیر است.

  • آربیتراژ ادغام: در این استراتژی زمانیکه یک شرکت اعلام می کند که قصد تملک یا ادغام با شرکت دیگر را دارد سهام شرکت مورد تملک خریداری و سهام شرکت سرمایه گذار را فروخته می شود. در این حالت مدیر هج فاند انتظار دارد شرکت سرمایه گذار برای تملک شرکت کوچکتر بهای گزافی بپردازد که بخشی از آن از طریق بدهی تامین می شود. در این استراتژی ریسک این وجود دارد که ادغام یا تملک اتفاق نیفتد و یا صندوق در زمانبندی مناسب از موقعیت های خرید و فروش خود خارج نشود.
  • تجدید ساختار: در این استراتژی تمرکز بر روی شرکتهای ورشکسته یا در حال ورشکستگی است. هج فاندها تلاش می کنند تا از طرق مختلف از سهام شرکتهای در حال ورشکستگی کسب سود کنند. ممکن است هج فاند اوراق با درآمد ثابت این شرکتها را با قیمت بسیار پایین خریداری کند. این کار زمانی انجام می شود که انتظار تجدید ساختار و بهبود شرایط شرکت مورد نظر وجود دارد. همچنین ممکن است هج فاند در یک رویکرد دو استراتژی اصلی پوشش ریسک پیچیده تر اوراق بدهی با اولویت بالاتر را خریداری و اوراق بدهی بنجل را بصورت استقراضی بفروشد. به همین ترتیب ممکن است سهام ممتاز خریداری و سهام عادی بصورت استقراضی فروخته شود. این معاملات به امید افزایش شکاف قیمتی بین دو نوع اوراق انجام می شود.
  • سهامدار مخالف: در این نوع استراتژی ها هج فاند می خواهد با خرید درصد قابل توجهی از سهام یک شرکت بر روی سیاست ها و خط مشی های آن شرکت تاثیر بگذارد. ممکن است هج فاند از واگذاری زیر مجموعه ها، تقسیم سرمایه بین سهامداران و تغییرات مدیریتی حمایت کند.
  • موقعیت های خاص: این استراتژی تمرکز بر سهام شرکتهایی دارند که درگیر تجدید ساختار به غیر از ادغام تملک یا ورشکستگی هستند. در این رویکرد فعالیت هایی مانند انتشار و بازخرید اوراق بهادار، توزیع سرمایه و فروش دارایی ها مورد توجه واقع می شود.

2- استراتژی های ارزش نسبی:

این استراتژی به دنبال کسب سود از قیمت گذاری نا صیحیح بازار در مورد چند اوراق مرتبط است. انتظار بر این است که با گذشت زمان کوتاهی این قیمت گذاری های اشتباه اصلاح شوند. مثال هایی از استراتژی ارزش نسبی در زیر آمده است.

  • آربیتراژ اوراق با درآمد ثابت قابل تبدیل: این روش در پی کسب سود از قیمت گذاری اشتباه اوراق قرضه قابل تبدیل به سهام است بگونه ای که اوراق قرضه خریداری و سهام مربوطه فروخته می شود.
  • اوراق با درآمد ثابت با پشتوانه دارایی: این استراتژی ها تمرکز بر ارزش نسبی بین انواع اوراق با درآمد ثابت با پشتوانه دارایی(ABS) و اوراق رهنی(MBS) دارد تا بتواند از قیمت گذاری اشتباه اوراق با پشتوانه دارایی، کسب سود کند.
  • اوراق درآمد ثابت معمول: این استراتژی وارد اوراق بدهی دو شرکت متفاوت، اوراق یک شرکت و اوراق دولتی یا اوراق مختلف یک ناشر خاص می شود.
  • نوسان پذیری: این استراتژی ها از اختیار خرید و اختیار فروش در یک دارایی خاص یا در دارایی های مختلف استفاده می کنند. قیمت اختیار معامله ، نوسان ضمنی قیمت ها را منعکس می کند و هر چه قیمت ها نوسان بیشتری داشته باشند قیمت اختیار معامله نیز افزایش می یابد.
  • استراتژی چندگانه: در این استراتژی بجای تمرکز بر قیمت های نسبی یک طبقه دارایی یا یک ابزار مالی، کل بازار برای یافتن هر نوع فرصت جستجو می شود.

3- استراتژی های کلان:

هج فاندهایی که از این نوع استراتژی استفاده می کنند با رویکرد کل به جزء سعی در شناسایی روندها در بازارهای مالی جهان دارند. بطور کلی این صندوق ها معاملات خود را در بازارهای سهام، اوراق بدهی، ارز و کالا انجام می دهند. هج فاندهای کلان با استفاده از فاکتورهای کلان اقتصادی روندهای کلی بازار را پیش بینی می کنند و جهت کسب سود وارد موقعیت های خرید و فروش مختلفی می شوند.

4- استراتژی های پوشش ریسک سهام:

این نوع صندوق ها را می توان بعنوان اولین هج فاند ها در نظر گرفت. آنها با تمرکز بر بازارهای سهام موقعیت های خرید و فروش روی سهام و ابزار مشتقه سهام می گیرند. نمونه هایی از استراتژی های این دسته از هج فاندها در زیر آمده است:

  • بازار خنثی: در این استراتژی با استفاده از تحلیل بنیادی و تکنیکال، سهام قیمت گذاری شده بالاتر یا پایین تر از ارزش ذاتی کشف می شود. سپس سهام با قیمت بیش از ارزش ذاتی بصورت استقراضی فروش و سهام با ارزش خریداری می شود. این صندوق های پوششی سعی می کنند تا با حفظ خالص موقعیت های خود بازده مستقلی از بازده بازار کسب کنند و در اصطلاح بتای نزدیک به صفر داشته باشند. رویکرد این است که از یک دارایی خاص کسب سود شود در حالیکه ریسک کل بازار کنترل می شود.
  • رشد بنیادی: در این رویکرد سهامی که از نظر بنیادی قوی هستند به منظور رشد زیاد در قیمت خریداری می شوند.
  • ارزش بنیادی: صندوق در این استراتژی سهامی را خریداری می کند که از ارزش ذاتی خود کمتر قیمت گذاری شده است.
  • جهت گیری آماری: این استراتژی از تحلیل تکنیکال جهت خرید و فروش و یافتن روابط بین اوراق مختلف استفاده می کند.
  • تمایل به فروش: این استراتژی بدنبال یافتن اوراقی است که بیش از ارزش ذاتی قیمت گذاری شده اند. برای این منظور هم از تحلیل بنیادی و هم از تحلیل تکنیکال استفاده می شود.
  • بخش مشخص: در این استراتژی هج فاند در یک صنعت فعال است و بدین صورت فعالیت خود را تخصصی می کند.

بسیاری از هج فاندها با تمرکز بر یک استراتژی یا یک دسته از دارایی ها فعالیت خود را آغاز و در صورت موفقیت کار خود را گسترش داده و از استراتژی های چند گانه استفاده می کنند. گر چه سرمایه گذاری در هج فاندهای تک استراتژی مزیت هایی مانند تخصص بیشتر در یک زمینه، دسترسی با سرمایه کمتر و مدیریت تخصصی را برای سرمایه گذار فراهم می کنند تفاوت اصلی بین هج فاندهای تک استراتژی با هج فاندهای استراتژی چند گانه در کارمزدهای مدیریتی بالاتری است که سرمایه گذار به صندوق می پردازد. هر هج فاند معمولا دو کارمزد دارد. درصدی که بر دارایی تحت مدیریت صندوق اعمال می شود بعلاوه درصدی از بازده صندوق که بعنوان کارمزد انگیزشی مدیریت می باشد. برای مثال ممکن است کارمزد مدیریت صندوق برابر با بیست درصد کل بازده بعلاوه دو درصد مجموع دارایی تحت مدیریت باشد. بنابراین با توجه نرخ بالای کارمزد این نوع صندوق ها بسیار حائز اهمیت است که قبل از سرمایه گذاری در صندوق های پوششی به ساختار کارمزد آن توجه شود. برخی اوقات کارمزد انگیزشی تنها زمانی از سرمایه گذار کسر می شود که صندوق حداقل بازدهی از قبل تعیین شده را کسب کرده باشد. معمولا این حداقل بازدهی برابر با نرخ بازده بدون ریسک است.



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.