نقدینگی چیست؟


ریسک نقدینگی یا نقدشوندگی (risk liquidity) چیست و چگونه آن را مدیریت کنیم؟

نردبان رشد نقدینگی

مجید حیدری: در ماه‌های اخیر ضریب فزاینده نقدینگی روند افزایشی به خود گرفته است. برخی معتقدند که افزایش ضریب فزاینده همراه با رشد بالای پایه پولی در مجموع باعث شده رشد نقدینگی در مهرماه به رقم 2 /37 درصد برسد. این رقم بالای رشد نقدینگی یکی از بیشترین سطوح در پنج سال اخیر بوده است.

اما ضریب فزاینده نقدینگی چیست و چه اثری بر متغیرهای کلان اقتصادی دارد؟ آیا می‌توان ضریب فزاینده نقدینگی را مهار کرد؟ ضریب فزاینده نقدینگی یکی از متغیرهای پولی است که در گزارش‌های آماری بانک مرکزی به‌طور مستقیم منتشر نمی‌شود. طبق تعریف، نسبت حجم نقدینگی به پایه پولی، ضریب فزاینده خلق نقدینگی نامیده می‌شود و نشان می‌دهد که به ازای هر ریال پول خلق‌شده توسط بانک مرکزی، نهایتاً چند ریال نقدینگی خلق شده است. ضریب فزاینده نقدینگی که در سال ۹۷ معادل ۰۹ /۷ بوده، در انتهای زمستان گذشته به ۰۱ /۷ رسیده است. این در حالی است که ضریب فزاینده در سه فصل ابتدایی سال از ۲۰ /۷ پایین‌تر نبوده است. آخرین آمارها نیز نشان می‌دهد که این رقم به 6 /7 رسیده است.

عوامل اثرگذار در رشد ضریب فزاینده

به گفته کارشناسان، در چهار حالت ضریب فزاینده نقدینگی کاهش می‌یابد؛ نخست آنکه تمایل اشخاص به نگهداری اسکناس افزایش یابد؛ دوم تمایل اشخاص به نگهداری سپرده‌های غیردیداری و دارای ماندگاری کاسته شود، سوم بانک مرکزی نرخ ذخیره قانونی بیشتری وضع کند و چهارم بانک‌ها و موسسات اعتباری احتیاط بیشتری در نگهداری ذخایر داشته باشند، آنگاه توان اعتباردهی و از این‌رو خلق پول بانک‌ها کاهش می‌یابد. به زبان ساده‌تر هر عاملی که گردش پول در بانک‌ها و میزان تسهیلات‌دهی آنها را کاهش دهد، منجر به افت ضریب فزاینده خواهد شد. به‌نظر می‌آید گزینه اول، دوم و چهارم در زمستان گذشته صادق بوده است. در واقع، تمایل افراد به نگهداری سپرده‌های غیردیداری با توجه به نوسانات و تلاطمات بازارها، بیشتر شده بود و افراد ترجیح می‌دادند به سرمایه خود دسترسی بیشتری داشته باشند، چراکه نرخ سود سپرده‌های بلندمدت در قیاس با نرخ تورم، جذابیتی برای آنها ایجاد نمی‌کرد. در تحقیقی که «حسن درگاهی» استاد اقتصاد دانشگاه شهید بهشتی و «مهدی هادیان» پژوهشگر اقتصاد انجام داده‌اند، به این نتیجه می‌رسند که به ازای رشد مشخص نقدینگی، افزایش‌هایی که ناشی از ضریب فزاینده صورت می‌گیرد، دارای آثار تولیدی بیشتر و آثار تورمی کمتری هستند، از این‌رو ثبات اقتصاد کلان را به همراه خواهند داشت. در واقع استدلال محققان آن است که کاهش نسبت ذخیره قانونی با اثرگذاری بر ترازنامه بانکی و افزایش قدرت وام‌دهی آنها منجر به کاهش استقراض از بانک مرکزی شده و با کاهش نرخ بهره وام‌ها و افزایش اعتبارات اعطایی موجب تحریک تولید و رشد خفیف آن می‌شود. تورم نیز در دوره اول افزایش می‌یابد اما با کاهش آن در دوره‌های آتی به تعادل برمی‌گردد. اما در شرایطی که افزایش نقدینگی از کانال افزایش استقراض بانک‌ها از بانک مرکزی روی دهد، به دلیل افزایش نرخ بهره بین‌بانکی ناشی از اضافه‌برداشت بانک‌ها، هزینه اعطای تسهیلات افزایش یافته که موجب رشد تورم و کاهش تولید می‌شود. توصیه آنها این است که سیاستگذار پولی تا حد امکان از افزایش استقراض سیستم بانکی از بانک مرکزی که منجر به افزایش پایه پولی می‌شود جلوگیری کند و در مقابل به‌عنوان ابزار تشویقی نسبت‌های ذخیره قانونی آنها را کاهش دهد. با توجه به تحقیق آنها در شرایط فعلی می‌توان گفت که نقدینگی بیشتر از محل کاهش اعتباردهی بانک‌ها بوده که اثر تورمی آنی‌تری نیز از رشد نقدینگی حاصل شده است.

تفسیر تغییرات ضریب فزاینده

اما برخی اقتصاددانان بر این مساله تاکید دارند که در تفسیر بالا یا پایین بودن ضریب فزاینده باید ریشه آن را پیدا کرد. وقتی ضریب فزاینده رشد می‌کند به این معنی است که بخش بیشتر نقدینگی را بانک‌ها با اعطای وام اعتبار خلق می‌کنند؛ برعکس در شرایطی که ضریب فزاینده کاهش می‌یابد، بازوی پرقدرت نقدینگی، پایه پولی (استقراض دولت و بانک‌ها از بانک مرکزی) خواهد بود. مثلاً اگر نقدینگی به دلیل خلق اعتبار و اعطای وام بانک‌ها افزایش یابد (رشد ضریب فزاینده)، در حالی که اعطای وام برای پروژه‌های کم‌بازده و با ریسک بالا باشد، قطعاً برای اقتصاد نیز مفید نخواهد بود.

بر اساس بررسی‌های کارشناسان بانکی (تیمور رحمانی، استاد دانشگاه تهران در مطلبی به بحث ضریب فزاینده بانکی پرداخته است)، می‌توان عوامل موثر بر حجم نقدینگی را شامل عوامل موثر بر خلق پول توسط بانک مرکزی (عوامل موثر بر افزایش پایه پولی شامل افزایش خالص دارایی‌های خارجی بانک مرکزی، افزایش خالص مطالبات بانک مرکزی از بخش دولتی و قرض کردن بانک‌ها و موسسات اعتباری از بانک مرکزی) و عوامل موثر بر خلق اعتبار و توان وام‌دهی بانک‌ها و موسسات اعتباری (عوامل موثر بر ضریب فزاینده خلق نقدینگی شامل میزان تمایل اشخاص به نگهداری اسکناس و مسکوک، میزان تمایل اشخاص به نگهداری سپرده‌های دیداری در مقابل سپرده‌های غیردیداری، نرخ ذخیره قانونی بانک مرکزی یا درصدی از سپرده‌های اشخاص نزد بانک‌ها که باید امانت نزد بانک مرکزی گذاشته شود و درجه احتیاط بانک‌ها در نگهداری ذخایر مازاد به شکل اسکناس و مسکوک یا سپرده اضافی نزد بانک مرکزی برای پاسخگویی به برداشت سپرده‌ها و همچنین شدت ریسک‌پذیری بانک‌ها در اعطای وام و اعتبار) دانست.

به‌طور معمول، هرگاه خالص ذخایر خارجی بانک مرکزی، خالص مطالبات بانک مرکزی از بخش دولتی یا مطالبات بانک مرکزی از بانک‌ها افزایش یابد، سبب افزایش پایه پولی و حجم نقدینگی می‌شود. همچنین، هرگاه تمایل اشخاص به نگهداری اسکناس کاسته شود و بخش بیشتری از دادو‌ستدهای خود را با ابزارهای بانکی انجام دهند، تمایل اشخاص به نگهداری سپرده‌های غیردیداری و دارای ماندگاری بیشتر افزوده شود، بانک مرکزی نرخ ذخیره قانونی کمتری وضع کند یا بانک‌ها و موسسات اعتباری احتیاط کمتری در نگهداری ذخایر داشته باشند، آنگاه توان اعتباردهی و از این‌رو خلق پول بانک‌ها افزایش یافته (ضریب فزاینده خلق نقدینگی افزایش می‌یابد) و لذا حجم نقدینگی افزایش می‌یابد. اصطلاحاً نسبت حجم نقدینگی به پایه پولی را ضریب فزاینده خلق نقدینگی می‌نامیم و نشان‌دهنده آن است که به ازای هر ریال پول خلق‌شده توسط بانک مرکزی، نهایتاً چند ریال نقدینگی خلق شده است.

همان‌طور که عنوان شد یکی از موضوعاتی که در سال‌های اخیر بسیار بر آن تاکید شده است، بالا بودن ضریب فزاینده خلق نقدینگی است. بسیاری استدلال می‌کنند چون اکنون ضریب فزاینده خلق نقدینگی 6 /7 است، پس هر ریال افزایش پایه پولی به معنی 6 /7 ریال افزایش نقدینگی است و این موضوع را تهدیدی برای از کنترل خارج شدن رشد نقدینگی می‌نامند. در اینکه ضریب فزاینده خلق نقدینگی عدد بالایی است تردیدی نیست، اما صرف ذکر بالا بودن ضریب فزاینده خلق نقدینگی به عنوان منشأ رشد بالای نقدینگی نشانه نوعی بی‌دقتی در سازوکار رشد کمیت‌های پولی است، چراکه رشد هر متغیر در ارتباط با مقدار خود آن متغیر تعریف می‌شود و نه در ارتباط با نسبت آن متغیر به متغیری دیگر. ضریب فزاینده خلق نقدینگی بیانگر نسبت حجم نقدینگی به حجم پایه پولی است و در واقع نشان می‌دهد که در بانکداری کنونی به ازای هر ریال نقدینگی، بانک‌ها چه کسری از ریال نیاز به ذخایر بانک مرکزی دارند. از این‌رو عدد ضریب فزاینده خلق نقدینگی حدوداً برابر با 6 /7 در شرایط کنونی، بدان معنی است که نظام پرداخت و ابزارهای پرداخت موجود کشور و تمایلات اشخاص و بانک‌ها و تسویه‌حساب بانک‌ها با همدیگر مستلزم آن است که به ازای 6 /7 ریال نقدینگی به صرفاً یک ریال ذخایر (اسکناس و مسکوک و مانده حساب بانک‌ها نزد بانک مرکزی) نیاز است.

اثر مقررات نظارتی

طبیعی است که این عدد بستگی به مقررات نظارتی بانک مرکزی (از جمله نرخ ذخیره قانونی)، تمایلات اشخاص در نگهداری نقدینگی به شکل اسکناس، سپرده جاری و سپرده غیردیداری، تمایل بانک‌ها به نگهداری ذخایر احتیاطی و اضافی و مواردی از این دست دارد. نکته بااهمیت آن است که به هیچ وجه بالا بودن یا پایین بودن ضریب فزاینده خلق نقدینگی را نمی‌توان نشانه مطلوب بودن یا نامطلوب بودن وضعیت دانست. مهم آن است که به چه دلیل این نسبت بالا یا پایین است. هنگامی که ضریب فزاینده خلق نقدینگی بالاست، بدان معنی است که بخش بیشتر نقدینگی را بانک‌ها با اعطای وام و اعتبار خلق می‌کنند. حال اگر این اعطای وام و اعتبار و از این‌رو بالا بودن ضریب فزاینده خلق نقدینگی برای تامین مالی فعالیت‌های حقیقی و رو به رشد اقتصاد همراه با رعایت مقررات احتیاطی و مدیریت ریسک بانک‌ها باشد، قطعاً سودمند است، اما اگر مرتبط با اعطای وام و اعتبار برای پروژه‌های پرریسک و کم‌بازده یا ناشی از شناسایی سود بر روی تسهیلات غیرجاری و به‌ویژه مشکوک‌الوصول باشد، قطعاً به حال ترازنامه بانک‌ها و نهایتاً اقتصاد مفید نیست. اما اصل مطلب آن است که صرفاً نمی‌توان از بالا بودن ضریب فزاینده خلق نقدینگی حکم به این موضوع داد که اولاً ناسودمند است و ثانیاً سبب رشد بالا و خارج از کنترل نقدینگی می‌شود. برای درک بهتر موضوع، نگاهی به وضعیت تاریخی رشد پایه پولی و نقدینگی و همچنین ضریب فزاینده خلق نقدینگی در دوره‌های مختلف سودمند است.

این داده‌ها نشان می‌دهد که حتی زمانی که ضریب فزاینده خلق نقدینگی بسیار کمتر از شرایط کنونی بوده، نرخ رشد نقدینگی همچنان بالا بوده است. علاوه بر آن، داده‌های سایر کشورها نیز نشان می‌دهد کشورهای در حال توسعه و توسعه‌یافته بسیاری هستند که ضریب فزاینده خلق نقدینگی آنها شبیه ایران است. در واقع، می‌توان شرایطی را تصور کرد که بانک‌ها تحت نرخ ذخیره قانونی صد درصد باشند (که طبق اصول پول و بانکداری ضریب فزاینده خلق نقدینگی برابر با یک ذکر می‌شود) اما احتیاط در اعطای اعتبار نداشته باشند و برای تامین مالی پروژه‌های کم‌بازده و پرریسک وام بدهند یا فشار هزینه‌های تولید به صورت برون‌زا و از این‌رو تامین سرمایه در گردش بنگاه‌ها سبب اعطای اعتبار توسط آنها شود، آنگاه بانک مرکزی به‌ویژه اگر استقلال نداشته باشد یا بی‌توجه به ملاحظات سیاسی نباشد، برای جلوگیری از بی‌ثباتی نظام بانکی ناچار شود به همان میزان ذخایر برای بانک‌ها فراهم سازد و لذا با وجود آنکه ضریب فزاینده خلق نقدینگی برابر با یک است، به همان میزان که اعتبار و لذا نقدینگی رشد می‌کند که می‌تواند عدد بزرگی هم باشد، پایه پولی نیز رشد کند.

بنابراین پایین بودن ضریب فزاینده خلق نقدینگی تضمین نمی‌کند که نرخ رشد پایه پولی و نقدینگی پایین باشد. بر اساس آمارها بالاترین متوسط رشد پایه پولی و نقدینگی ایران مربوط به دهه ۱۳۵۰ است، در حالی که ضریب فزاینده خلق نقدینگی بسیار کمتر از حال حاضر بود و نرخ ذخیره قانونی در حدود حداکثر مقدار قانونی آن بود. در ضمن، باید توجه داشت که با توسعه نظام‌های پرداخت به‌طور معمول ضریب فزاینده خلق نقدینگی رو به افزایش است. نتیجه کلی آن است که حکم کلی راجع به مطلوب بودن یا نبودن ضریب فزاینده بالای خلق نقدینگی وجود ندارد و تنها بر اساس تشخیص دلایل و شرایط بالا بودن آن، می‌توان راجع به لزوم تلاش برای محدود کردن آن صحبت کرد.

اقتصاد ما

● ریسک نقدینگی چیست؟
دوگونه نقدینگی وجود دارد: نقدینگی بازار (Market Liquidity)، شاید نقدشوندگی بازار مفهوم مورد نظر را بهتر برساند و نقدینگی تامین مالی (Funding liquidity). نقدشوندگی بازاری یک اوراق بهادار خوب است اگر به راحتی بتوان آن را معامله نمود، به بیان دیگر شکاف بین قیمت‌های دستورات خرید و فروش وارده برای آن (Bid-asu Spread) کم باشد، نوسانات شدید نداشته، و انعطاف قیمتی‌اش بالا باشد و البته همچنین کسب اطلاعات در مورد آن آسان باشد (از جمله از طریق بازارهای OTC).همچنین نقدینگی تامین مالی یک بانک یا سرمایه‌گذار مناسب ارزیابی می‌شود، اگر منابع مالی کافی به‌واسطه سرمایه خود یا وام‌های وثیقه‌ای در اختیار داشته باشد. (Collateralized Loans به وام‌هایی گفته می‌شود که وام‌گیرنده در ازای دریافت آن دارایی‌های را به عنوان تضمین وام به وثیقه نزد بانک می‌سپارد ). با در نظر داشتن این دو تعبیر، معنای ریسک‌نقدینگی آشکار می‌گردد.ریسک نقدینگی (نقدشوندگی) بازار عبارت است از خطر بدتر شدن وضعیت نقدینگی بازار هنگامی که فرد احتیاج به معامله دارایی‌اش دارد.ریسک نقدینگی تامین وجوه عبارت است از خطر عدم توانایی معامله‌گر در تامین مالی وضعیت خود (خرید، یا نگهداری) و در نتیجه اجبار به رها نمودن آن.برای مثال یک «صندوق سرمایه‌گذاری کم‌ریسک» که از اهرم‌های مالی استفاده نموده است (Hedge Fund اصولا به صندوق سرمایه‌گذاری مشترکی گفته می‌شود که برای بالا بردن بازدهی خود از روش‌های مصون ماندن از ریسک استفاده می‌کند) در صورتی که دیگر نتواند از بانک وام بگیرد، باید اوراق بهادار خود را بفروشد. یا اگر از دید بانک بنگریم، سپرده‌گذاران ممکن است منابع خود را از بانک خارج کنند و بانک نیز نتواند از سایر بانک‌ها وام گرفته یا از طریق انتشار اوراق قرضه برای خود منابع مالی تامین کند.
هم‌اکنون با ریسک شدید نقدینگی بازار و تامین مالی روبه‌روییم نقدینگی اساسا در طی زمان و از بازاری به بازار دیگر فرق می‌کند، در شرایط فعلی ما با ریسک شدید نقدینگی بازار روبه‌رو هستم. حادترین نوع ریسک نقدشوندگی بازار آن است که معامله‌گران هم‌اکنون در بازارهایی نظیر بازار اوراق بهادار دارای پشتوانه دارایی (Securities Market Asset – backed و اوراق قرضه قابل تبدیل Convertible Bonds) اوراق قرضه‌ای که قابلیت تبدیل به سهام عادی یا ممتاز را دارند) در حال ترک بازارند (دستور خریدی وجود ندارد!) ما با ریسک بسیار بالای تامین مالی نیز مواجهیم، بانک‌ها با کمبود سرمایه‌ روبه‌رو بوده و در نتیجه مجبورند معاملاتی که به سرمایه احتیاج دارند را کاهش دهند، همچنین مجبورند میزان سرمایه‌ای که به سایر معامله‌گران از جمله صندوق‌های سرمایه‌گذاری کم ریسک وام می‌دهند را کاهش دهند، که در نتیجه آن این صندوق‌ها اکنون با الزام حداقل سرمایه (منظور در اینجا مقدار پول یا اوراق بهاداری است که موسسات برای اخذ وام باید در حساب خود نگه دارند) بالاتری روبه‌رو هستند. به طور خلاصه، اگر بانک‌ها نتوانند منابع مالی برای خود تامین کنند، به طریق اولی نمی‌توانند این کار را برای مشتریانشان نیز انجام دهند.این نقدینگی چیست؟ دوگونه نقدینگی با یکدیگر مرتبط بوده و در قالب چرخه نقدینگی یکدیگر را تشدید می‌نمایند، کمبود منابع، میزان معاملات را کاهش می‌دهد، کاهش معاملات، نقدینگی (نقدشوندگی) بازار را تضعیف می‌کند که به نوبه خود باعث افزایش الزام حداقل مانده سرمایه در حساب‌ها و در نتیجه مدیریت ریسک سخت‌گیرانه‌تر می‌شود؛ این امر نیز مشکل تامین مالی را دامن‌زده و جریان همین‌طور ادامه می‌یابد.

● ریسک نقدینگی و قیمت دارایی‌ها
اوراق بهاداری که توان نقدشوندگی‌اش پایین باشد، باید حداقل بازدهی (Required Return) بالاتری داشته باشد تا جبران هزینه‌های معاملاتی سرمایه‌گذاران را بنماید. از آنجا که نقدینگی بازار ممکن است در آینده که فرد تصمیم می‌گیرد دارایی خود را به فروش برساند تضعیف شده باشد، ریسک نقدینگی بازار، آنگونه که پیش‌تر در مورد آن بحث نمودیم، پدیدار خواهد شد. حال چون سرمایه‌گذاران تمایل دارند که در ازای ریسک بالاتر پاداش بیشتری به آنها داده شود، وجود ریسک نقدینگی بازار، حداقل بازدهی موردنظر آنها را بالا می‌برد. مدل‌های قیمت‌گذاری دارایی‌های سرمایه‌ای (CAMP) که برای عامل نقدینگی تعدیل شده باشند، به خوبی نشان می‌دهند که چگونه در این جریان ضریب بتای نقدینگی به ضریب بتای استاندارد بازار افزوده خواهد شد. طبق این نظریه، و همان‌طور که در بازارهای کنونی شاهد آنیم، افزایش حداقل بازدهی موردنظر به علت بالا رفتن ریسک نقدینگی بازار منجر به کاهش هم‌زمان قیمت‌ها خواهد شد.

● ریسک نقدینگی و بحران حاضر: چرخه‌ نزولی نقدینگی
تیر خلاص به بحران فعلی توسط ترکیدن حباب بخش مسکن و افشاگری‌های موسسات مالی بدهکار شلیک شد. این امر ضرر و زیان عظیم بانک‌ها و مشکلات تامین منابع مالی را به دنبال داشت که خود زمینه‌ساز به وجود آمدن تسلسل‌های سیستماتیک نقدینگی شدند. با وخیم‌شدن اوضاع ترازنامه بانک‌ها، آنها مجبور به بازپرداخت بدهی‌هایشان (De-Leverage) شده و در نتیجه: شروع به فروش دارایی‌ها کردند، به ذخیره پول نقد روی آورند و مدیریت ریسک خود را سخت‌گیرانه‌تر نمودند. و همین اقدامات بازار وام‌دهی بین بانکی را تحت فشار گذاشت (که عملکرد آن معمولا با اسپرد (Ted Spreed)نقدینگی چیست؟ ت TED سنجیده می‌شود)، زیرا همه سعی داشتند وقوع اختلالات چندجانبه را به حداقل برسانند. مشکلات تامین نقدینگی منابع مالی بانک‌ها خیلی زود گسترش یافت. سایر سرمایه‌گذاران، به ویژه آنها که مثل صندوق‌های سرمایه‌گذاری کم‌ریسک، بسیار به دریافت وام بسته بودند، با تمایل کمتر بانک‌ها به وام‌دهی، یا افزایش حداقل سرمایه مورد نیاز در حساب‌ها، یا نهایتا ورشکستگی برخی مثل «لمان برادرز»، بیشتر و بیشتر با ریسک عدم تامین مالی روبه‌رو شدند.وقتی بانک‌هایی نظیر «بیر استرنز» و لمان برادرز وضعیت‌شان متزلزل گشت، مشتریان آن‌ها با دو خطر مواجه شدند: از دست رفتن سرمایه، یا راکد شدن آن در جریان فرآیند ورشکستگی؛ به همین جهت مشتریان شروع به خروج سرمایه‌ها و اصلاح موقعیت‌شان کردند که نهایتا منجر به پدیده گریز از بانک‌ها (bank run) شد. بحران نقدینگی تامین مالی طبیعتا به از بین رفتن نقدشوندگی بازار منجر گشت؛ شکاف میان درخواست‌های خرید و فروش در چندین بازار افزایش یافت، و میزان و حجم قیمت‌ها و معاملات پیشنهادی به واسطه کمبود سرمایه معامله‌گران پایین آمد. فقدان نقدشوندگی در بازار، در کنار چشم‌انداز تشدید ریسک نقدینگی، سبب وحشت سرمایه‌گذاران شده و در نتیجه به کاهش قیمت‌ها به ویژه برای دارایی‌هایی که توان نقدشوندگی پایین داشتند، انجامید.این همان چرخه نزولی نقدینگی است که در شکل زیر به تصویر درآمده است.

● بحران به سایر انواع دارایی گسترش می‌یابد
بحران تاکنون در حال گسترش میان انواع دارایی‌ها و بازارها در سطح جهان بوده است. تاکنون شاهد سقوط سنگین برخی ارزها بوده‌ایم به این دلیل که معامله‌گران انجام معاملات حمایتی برای این ارزها را متوقف ساخته یا اعتقاد خود را به ارزهای ضعیف از دست داده‌اند. به عنوان نمونه‌ای از شدت بحران نقدینگی می‌توان به «برابری نرخ بهره پوشش داده شده که مهم‌ترین موقعیت آربیتراژی در حجیم‌ترین بازار دنیا (بازار ارز) می‌باشد – اشاره کرد، که هم‌اکنون حتی برای ارزهای عمده‌ نیز برقرار نیست. این امر باید بدان معنا باشد که هیچ کس نمی‌‌تواند آربیتراژ کند زیرا هیچ کس نمی‌تواند بدون وثیقه وام بگیرد، و از طرفی هیچ کس چیزی برای وثیقه گذاشتن ندارد و هیچ کس نیز مایل به پرداخت وام نیست – به هر حال لازمه آربیتراژ، پرداخت وام و استقراض هر دو با هم است.همچنین افزایش ریسک و عدم نقدشوندگی منجر به تشدید بی‌ثباتی شده، و لذا حداقل سرمایه لازم در حساب‌ها را بالا برده است. از این ها گذشته همبستگی میان انواع دارایی‌ها نیز از آنجا که اکنون همه چیز برپایه نقدینگی مبادله می‌شود افزایش یافته است.

● بحران به «مین استریت» (MAIN STREET)‌ گسترش می‌یابد
بدون شک، بحران در حال بر جای گذاردن آثار مهمی بر بخش واقعی اقتصاد است، قیمت املاک صاحبان مسکن کاهش یافته، دسترسی مصرف‌کنندگان به منابع وام و اعتبار کمتر شده، و شرکت‌های مین استریت (شرکت‌های تولیدی کوچک و متوسط) با هزینه بالاتر تامین سرمایه‌ از طریق حقوق صاحبان سهام و همین طور استقراض مواجهند، تقاضا برای کالاهای آنها کاهش یافته، بیکاری بیشتر شده و غیره.

چه چیز می‌‌تواند نقدینگی چیست؟ – و چه چیز نمی‌تواند – بحران نقدینگی را حل کند؟
اگر مشکل «چرخه نقدینگی» باشد، برای حل آن باید نقدینگی وام دهی بازیگران اصلی بازار، یعنی بانک‌ها، را افزایش دهیم. ساختار سرمایه بانک‌ها باید با فراهم آوردن سرمایه جدید تغییر یابد، حقوق صاحبان سهام قبلی رقیق شده، و در صورت امکان ارزش اسمی بدهی‌های قبلی کاهش پیدا کند. برای این منظور می‌توان از طریق تصویب سریع ورشکستگی موسساتی که دارای ریسک سیستماتیک هستند برای مثال آن موسساتی که باعث ایجاد چرخه‌های نقدینگی می‌شوند وارد عمل شد.گذشته از این، ما باید تامین مالی بازارها و سطح اعتماد را با گسترش تضمین‌های بانکی بهبود بخشیده و شمار بیشتری را از تخفیفات فدرال رزرو بهره‌مند سازیم (منابع با وثیقه را با مارجین‌های معقولی ارائه کنیم)، و همچنین کارکرد بازار اسناد تجاری را تضمین نماییم. علاوه بر این، مدیریت ریسک باید ریسک‌های سیستمی ناشی از چرخه‌های نقدینگی را شناسایی کند، و مقررات نیز باید به جای موسسات انفرادی کل سیستم را مدنظر قرار دهند. اگر تنها یک چیز از بحران حاضر فراگرفته باشیم، آن این است که انجام معاملات در بورس‌های سازمان یافته با سیستم تسویه مرکزی بهتر از معاملات اوراق مشتقه در بازار فرا بورس است، زیرا معامله مشتقات سبب افزایش وابستگی‌های متقابل، پیچیدگی‌ها، ریسک‌های چند جانبه و کاهش شفافیت می‌شود. به طور ساده، وقتی سهام می‌خرید، مالکیت شما بر این که آن را از چه کسی خریده‌اید بستگی ندارد. در صورتی که هنگامی که سهامی مصنوعی (synthetic stock) را از طریق ابزار مشتقه می‌خرید، مالکیت شما به اینکه آن را از چه کسی خریده‌اید بستگی پیدا می‌کند این وابستگی می‌تواند حتی بعد از آنکه سهام مربوطه را فروختید نیز ادامه پیدا کند. (اگر آن را از طریق بانک دیگری به فروش برسانید). بدین‌ترتیب، زمانی که افراد اعتماد خود را به بانک طرف معامله‌شان از دست دهند، شروع به رها کردن موقعیت خود (خرید، نگهداری) در اوراق مشتقه نموده و در نتیجه باعث آسیب دیدن ساز و کار تامین مالی بانک و شکل‌گیری چرخه نقدینگی مورد اشاره می‌شوند.

● ممنوعیت «فروش استقراضی» فکر خوبی نیست
(«فروش استقراضی» یا Short Selling، نوعی معامله است که در آن فرد با پیش‌بینی کاهش قیمت اوراق بهادار خاصی در آینده مقداری از آن را از کارگزار قرض گرفته و می‌فروشد؛ به این امید که بعدا آن را با قیمت پایین‌تر خریده و به کارگزار بازگرداند و بدین‌طریق منتفع شود ) برخی معتقدند که برای حل بحران و جلوگیری از وقوع دوباره حوادثی نقدینگی چیست؟ این‌چنینی در آینده، سیاست‌گذاران باید «فروش استقراضی» را ممنوع کرده و بر دادوستد سهام مالیات وضع کنند. به اعتقاد من هیچ یک از این دو، اقدام مناسبی نیست. اول آنکه، افرادی که از فروش استقراضی استفاده می‌کنند با خود اطلاعات جدیدی به بازار می‌آورند، نقدینگی را افزایش داده و حباب‌های قیمت را کاهش می‌دهند (به خاطر داشته باشید که حباب مسکن آغازگر بحران کنونی بود)، لذا ممانعت از فعالیت آنها ضمن آنکه بسیار پرهزینه است، مشکل کلی تامین مالی را نیز حل نخواهد کرد. هر چند ممنوع نمودن فروش‌های استقراضی جدید موسسات مالی را می‌توان در صورت وجود خطر معاملات غارتگرانه توجیه نمود، ولی با این حال از آنجا که استفاده‌کنندگان از فروش استقراضی در هنگام به مشکل خوردن بنگاه‌های مساله‌دار اولین کسانی هستند که سپر بلا می‌گردند، این توجیه به ندرت قابل قبول است.

● وضع مالیات توبین (Tobin Tanes) طرح خوبی نیست؟
همچنین وضع مالیات بر مبادلات سهام به چند دلیل مشکل‌زا است، مهم‌تر از همه به این دلیل که معاملات را از فضای رسمی به دنیای مشتقات منتقل کرده و در نتیجه باعث افزایش ریسک سیستماتیک می‌شود. عمده‌ترین دلیل حمایت از این مالیات آن است که گفته می‌شود چنین مالیاتی به جلوگیری از شکل‌گیری حباب قیمتی کمک می‌نماید، ولی تقریبا هیچ‌گونه شواهد تجربی برای تایید صحت این ادعا در دست نیست. به عنوان مثال، در انگلستان مالیات بر معامله سهام ۵/۰درصد و بر معاملات املاک و مستغلات حتی بالاتر از آن (تا ۴درصد) می‌باشد، با این حال حباب بخش مسکن انگلیس جزو بزرگ‌ترین‌ها بود. از آن گذشته، با توجه به شرایط راکد و بی‌ثبات بازار سهام، به‌نظر نمی‌رسد که هم‌اکنون زمان مناسبی برای اعلام مالیات‌های معاملاتی باشد، در حالی که قرار است این مالیات‌ها برای جلوگیری از حباب‌های قیمتی آینده دور به کار روند. برای رویت مشکل، تنها کافی است به آنچه که به واسطه مالیات‌های معاملاتی‌اش بر انگلستان گذشت نگاهی داشته باشیم. در این کشور به دنبال وضع مالیات بر معاملات سهام سرمایه‌گذاران حرفه‌ای نظیر «صندوق‌های سرمایه‌گذاری کم‌ریسک» به جای معامله مستقیم سهام به معامله از طریق مشتقات روی آورده و بدین ترتیب مقررات را دور زدند (در حالی که سرمایه‌گذاران حقیقی چاره‌ای جز پرداخت این مالیات نداشتند). در انگلستان، به ویژه صندوق‌های کم‌ریسک از طریق معاملات جبرانی (swap) با دیگر شرکایشان، مثلا بانک‌های سرمایه‌گذاری، از پرداخت مالیات معاملاتی شانه خالی می‌کنند. جای شک نیست که اگر در ایالات متحده نیز چنین مالیاتی وضع می‌شد، همین ترفندها به کار گرفته می‌شدند.
این امر وابستگی‌های چندجانبه و ریسک سیستماتیک را افزایش داده و باعث وخیم‌تر شدن وضعیت چرخه‌های مدیریت ریسک آنگونه که پیش‌تر شرح دادیم می‌گردد.مشکل جدی دیگر وضع چنین مالیاتی اثر آن بر کاهش نقدینگی بازار است، این پدیده به واسطه انتقال فعالیت‌های معاملاتی به خارج از کشور، یا بازارهای دیگر یا حتی حذف آنها به وقوع خواهد پیوست. اما مهم‌تر از همه مشکلاتی است که این مالیات برای ثبات برای ثبات نظام مالی به وجود می‌آورد، اثر آن بر افزایش هزینه تامین سرمایه بنگاه‌های «مین استریت» (بنگاه‌های تولیدی) به واسطه بالا بردن ریسک نقدینگی در بازارهای مالی آمریکا چشم‌گیر خواهد بود. به راستی اگر سرمایه‌گذاران- داخلی و بین‌المللی- مجبور باشند برای «خرید» مالیات بپردازند و از طرفی دریابند که نقدشوندگی سهام‌شان در آینده کاهش خواهد یافت، سهام موجود در بازارهای ایالات متحده جذابیت خود را برای آنها از دست خواهد بود. همین امر تامین سرمایه برای شرکت‌های آمریکایی را مشکل‌تر می‌سازد و همان‌طور که می‌دانیم اهمیت «وجود توان تامین سرمایه» تمام مساله بحران حاضر است.

● نتیجه‌گیری
ریسک نقدینگی (نقد شوندگی) بازار، محرک مهم قیمت اوراق بهادار، مدیریت ریسک و سرعت آربیتراژ است و «نقدینگی تامین مالی» بانک‌ها و سایر واسطه‌های مالی، محرک مهم ریسک نقدینگی بازار است. بحران‌های نقدینگی از طریق چرخه‌های نقدینگی گسترش می‌یابند؛ در چرخه‌های نقدینگی ضرر و زیان، افزایش حداقل سرمایه حساب‌ها، سخت‌گیرانه‌تر شدن مدیریت ریسک و افزایش بی‌ثباتی به نوبه خود یکدیگر را تقویت می‌کنند. در هنگام وقوع این پدیده، کسانی که به‌طور سنتی تامین‌کننده نقدینگی بودند خود تبدیل به متقاضیان نقدینگی می‌شوند، سرمایه‌های جدید به کندی وارد بازار شده و قیمت‌ها کاهش یافته و به جای اول خود باز می‌گردند.

نقدینگی چیست؟ دلایل اهمیت نقدینگی

اگر علاقه مند به دیدن اخبار و یا بحث های سیاسی و اقتصادی هستید، حتما واژه نقدینگی زیاد به گوشتان خورده است. واژه ای که در اقتصاد و به خصوص در کوتاه مدت، از اهمیت بالایی برخوردار است.

تصویر نقدینگی چیست؟ دلایل اهمیت نقدینگی

به گزارش پرسون، اگر علاقه مند به دیدن اخبار و یا بحث های سیاسی و اقتصادی هستید، حتما واژه نقدینگی زیاد به گوشتان خورده است. واژه ای که در اقتصاد و به خصوص در کوتاه مدت، از اهمیت بالایی برخوردار است.

اما این نقدینگی چیست که نقش مهمی در بحث های اینچنینی ایفا می کند؟

درک دقیقی از معنای نقدینگی و اینکه کدام بازار‌ها نقد شونده و غیر نقدی هستند، مهم است. آشنایی با این مفهوم برای گرفتن تصمیمات سرمایه‌گذاری موفق ضروری است. با ما همراه باشید تا با این مفهوم به طور کامل آشنا شوید.

نقدینگی چیست؟

با یک مثال ساده شروع می کنیم تا به شما بگوییم که نقدینگی چیست؟ این واژه که در بسیاری از موارد شنیده می شود نیاز به یادگیری صحیح و شفاف دارد تا بتوان مباحث مربوط به آن را درک کرد.

بهتر است از ابتدا با یک مثال جلو برویم:

فرض کنید که شما 15 میلیون تومان پول نقد دارید و با پول خود 3 کار انجام می دهید.

5 میلیون تومان در بانک سپرده گذاری می کنید و یک دفترچه حساب می گیرید.

5 میلیون تومان بابت خرید یک قطعه طلا می دهید.

با 5 میلیون باقی مانده هم یک محصولی مثلا ساعت می خرید.

حال بعد از مدتی شما به پول نیاز پیدا می کنید. کدام یکی از 3 مورد بالا در سریع ترین حالت ممکن و بدون ضرر به پول نقد تبدیل می شود؟

بی شک سپرده بانکی و طلا. شما نمی‌توانید ساعتی که خریداری کرده‌اید را سریعا و بدون ضرر به پول نقد تبدیل کنید. پس نقدینگی شما در لحظه ای که به پول نیاز داشته‌اید 10 میلیون تومان است.

نقدینگی یعنی دارایی که در سریع ترین حالت ممکن به پول نقد تبدیل می‌شود.

95 درصد نقدینگی موجود در دنیا سپرده‌های بانکی، اوراق قرضه و مشابه این‌ها است و فقط 5 درصد نقدینگی موجود پول نقد و طلا در دست مردم است.

نقدینگی کریپتوکارنسی چیست؟

به‌طورکلی در بازارهای مالی، واژه نقدینگی برای توصیف یک دارایی به کار می‌رود. دارایی که بدون هیچ مشکلی بتواند به پول نقد تبدیل شود. نقدینگی کریپتوکارنسی توانایی یک کوین است که به‌راحتی بتواند به پول نقد یا کوین‌های دیگر تبدیل شود.

نقدینگی برای تمام دارایی‌های قابل معامله از جمله کریپتوکارنسی مهم است. هنگامی که بازار نوسان دارد و قیمت کریپتوکارنسی نیز دچار نوسانات شدید می‌شود، سطح نقدینگی پایین است. از طرف دیگر، هنگامی نقدینگی بالا است که بازار پایدار بوده و قیمت‌ها نوسان کمی دارند.

بنابراین وقتی بازار دارای نقدینگی است، معاملات و خرید و فروش کریپتوکارنسی آسان‌تر است. به این دلیل که تعداد معامله‌گران و شرکت‌کنندگان در بازار زیاد است و به همین دلیل سفارش های خرید و فروش با سرعت بیشتری انجام می‌شود.

در نهایت می‌توان گفت که سریع بودن بازارهای کریپتوکارنسی، باعث می‌شود که در هر لحظه امکان ورود یا خروج از تجارت افزایش پیدا کند.

نقدینگی یک مفهوم است که درک آن هنگام برخورد با کریپتوکارنسی‌ها مهم است. از لحاظ لغوی نقدینگی، توانایی یک دارایی در تبدیل‌شدن سریع به پول نقد است. نقدینگی کریپتوکارنسی اشاره به سهولت تبدیل یک سکه به پول نقد یا سکه‌های دیگر دارد.

مفهوم دقیق نقدینگی بازار

نقدینگی را می‌توان میزان یک دارایی توصیف نمود که بتوان آن را با سرعت خرید و فروش کرد. به زبان ساده، معیاری است که نشان می‌دهد چه تعدادی از خریداران و فروشندگان در آن بازار حضور دارند و آیا معاملات می‌توانند به راحتی انجام شوند یا خیر. معمولاً نقدینگی با در نظر گرفتن حجم معاملات یا حجم معاملات معلق موجود در بازار محاسبه می‌شود.

سطوح بالای نقدینگی زمانی به وجود می‌آید که سطح قابل توجهی از فعالیت تجاری وجود داشته باشد. به عبارت دیگر زمانی که هم عرضه و هم تقاضا برای یک دارایی زیاد باشد، سطح نقدینگی افزایش می‌یابد. این اتفاق به این دلیل به وجود می‌آید که یافتن خریدار یا فروشنده در این زمان‌ها آسان‌تر است. اگر از میان شرکت‌کنندگان در بازار تنها تعداد کمی معامله‌گر وجود داشته باشند و آن تعداد هم نیز به ندرت معامله کنند، گفته می‌شود که بازار نقدینگی ندارد یا نقدینگی پایینی دارد.

چرا نقدینگی بازار اینقدر مهم است؟

نقدینگی بازار به دلایل متعددی مهم است، اما در درجه اول به این دلیل که بر سرعت باز و بسته کردن موقعیت‌ها تأثیر می‌گذارد. یک بازار نقدینگی معمولاً با ریسک کمتری همراه است، زیرا معمولاً همیشه افرادی وجود دارند که مایل هستند در جایگاه طرف مقابل خود در یک موقعیت خاص قرار بگیرند. این امر می‌تواند دلالان و سرمایه‌گذاران را به بازار جذب کند. بنابراین باعث می‌شود بازار شرایط مطلوب‌تری پیدا کند.

در بازار نقدینگی، فروشنده به سرعت خریدار را پیدا می‌کند بدون اینکه مجبور باشد قیمت دارایی را کاهش دهد تا آن را جذاب کند. همچنین برعکس آن، خریدار مجبور نیست مبلغی را برای تضمین دارایی مورد نظر خود بپردازد.

علاوه بر این‌ها، نقدینگی بالا، منجر به ثبات در قیمت‌ها می‌شود. همچنین باعث می‌شود که بازار دچار نوسانات ناشی از معاملات بزرگ نشود. معاملات بزرگ بر روی ریسک کلی بازار تاثیر می‌گذارد و باعث افزایش نوسانات می‌شود. این امر قیمت کریپتوکارنسی ها را تغییر می‌دهد.

در بازار دارای نقدینگی، قیمت‌ها به‌اندازه کافی پایدار مانده تا در برابر سفارش‌های بزرگ دوام بیاورد و این دوام منوط به مشتریان زیاد بازار و سفارش‌های زیاد آن­ها است.

از طرف دیگر، قیمت­ها و نمودارها در بازار دارای نقدینگی، توسعه‌یافته‌تر و دقیق‌تر هستند. بنابراین نقدینگی بالا اجازه می‌دهد تا دقت تجزیه‌وتحلیل فنی بهتر شود.

نحوه استفاده از نقدینگی در معاملات

هنگامی که در حال معامله در بازار‌های مالی هستید، قبل از باز یا بسته شدن هر موقعیت باید نقدینگی را در نظر گرفت. به این دلیل که کمبود نقدینگی اغلب با افزایش ریسک همراه است.

اگر نوسانی در بازار وجود داشته باشد، اما خریداران کمتری نسبت به فروشندگان وجود داشته باشد، بستن موقعیت شما می‌تواند دشوارتر باشد. در این شرایط ممکن است خطر گیر افتادن در موقعیت باخت را داشته باشید یا ممکن است مجبور شوید برای تکمیل سفارش خود به چندین قسمت با قیمت‌های مختلف بروید.

مهمترین چیزی که باید به خاطر داشته باشید این است که نقدینگی بازار لزوماً ثابت نیست، بلکه در مقیاس پویا از نقدینگی بالا تا نقدینگی کم کار می‌کند. موقعیت یک بازار در این طیف نقدینگی به عوامل مختلفی مانند حجم معامله‌گران و زمان روز معامله بستگی دارد.

اگر در حال معامله در یک بازار خارج از کشور یا بازاری خارج از ساعات کاری هستید، ممکن است متوجه شوید که شرکت‌کنندگان در این بازارها کمتر هستند و بنابراین نقدینگی بسیار کمتر است. برای مثال، ممکن است نقدینگی کمتری در جفت‌های فارکس پوند در طول ساعات معاملات آسیایی وجود داشته باشد. این می‌تواند منجر به اسپرد گسترده‌تری نسبت به ساعات معاملات اروپا شود.

در نهایت باید گفت که این روزها و در شرایط کنونی اقتصاد کشور بازار سرمایه از ظرفیت و بهانه‌های لازم برای سرمایه‌گذاری و سودآوری برخوردار است و در نتیجه می‌بینیم که این نقدینگی به سمت این بازار در حرکت بوده و موجب تداوم رشد قیمت‌ها شده است.

هرچه نقدینگی به سمت بازار سهام ورود پیدا کند، از چند جهت می‌تواند برای اقتصاد کشور خبر خوبی باشد. نخست اینکه فلسفه اصلی بازار سرمایه تامین مالی ارزان، شفاف و سریع صنایع و بنگاه‌ها است که این اتفاق با ورود نقدینگی اتفاق خواهد افتاد.

از سوی دیگر حضور نقدینگی در بازار سهام موجب می‌شود تا سوداگری و دلالی در سایر بازارها به حداقل برسد و از این جهت نیز، اقتصاد کشور از ورود نقدینگی به سمت بازار سهام نفع خواهد برد.

اگر می خواهید در موضوعات مرتبط با سرمایه گذاری و ارزهای دیجیتال اطلاعات تخصصی و کاملی داشته باشید حتما به سایت و شبکه های اجتماعی گروه سرمایه گذاری مهدی رجبی (mahdirajabi.com) سر بزنید:

ریسک نقدینگی یا نقدشوندگی (risk liquidity) چیست و چگونه آن را مدیریت کنیم؟

در ابتدا لازم است بدانید که نقدیندگی یا نقدشوندگی یعنی قابلیت تبدیل شدن به پول نقد در کمترین زمان. متعاقباً ریسک نقدشوندگی نیز ریسکی است در مورد فروش و نقد کردن یک سهم وجود دارد. هر چه این ریسک برای یک سهام کمتر باشد ما می توانیم آن سهام را راحت تر به پول نقد «مطابق با قیمت دلخواهمان» تبدیل کنیم.

ریسک نقدینگی یا نقدشوندگی (risk liquidity) چیست و چگونه آن را مدیریت کنیم؟

ریسک نقدینگی یا نقدشوندگی (risk liquidity) چیست و چگونه آن را مدیریت کنیم؟

ریسک نقدینگی یا نقدشوندگی ( risk liquidity )

دنیای بورس هر روز در حال بزرگتر شدن است، طبیعتاً این بزرگ شدن موجب رونق بازار و استقبال بیشتر از آن می شود. طبیعیست که در این بازار بزرگ موفقیت توسط افرادی کسب می شود که آشنایی بیشتری با جزئیات این بازار دارند. در این مطلب قصد داریم تا شما را با ریسک نقدینگی آشنا کنیم که یکی از مفاهیم کاربردی در بورس است و بسیاری از فعالان و معامله گران توجهی به آن نمی کنند، اما دانستن آن کمک زیادی به موفقیت شما در بورس می کند. پس با ما باشید تا در ادامه ی این مطلب شما را بیشتر با ریسک نقدینگی آشنا کنیم .

ریسک نقدینگی یا نقدشوندگی (risk liquidity) چیست و چگونه آن را مدیریت کنیم؟

ریسک نقدشوندگی در چه مواقعی ظاهر می شود؟

برای شروع لازم است بدانید که نقدینگی اصطلاحی است که برای اشاره به چگونگی خرید یا فروش دارایی ها یا اوراق بهادار در بازار استفاده می شود. فاکتور نقدینگی یک دارایی اساساً توضیح می دهد که چقدر سریع می توان آن را به پول نقد تبدیل کرد. به طور کلی دو نوع نقدینگی در بازار وجود دارد که اولین مورد نقدینگی مربوط به بودجه و دومین مورد نقدینگی مربوط به بازار است .

نوسان نقدی در اثر فاکتور های مختلف موجب ایجاد مفهومی به نام ریسک نقدینگی می گردد. در واقع اگر شرایطی پیش بیاید که شما در آن نتوانید سهام خودتان را به ارزش واقعی خودش و در زمانی کوتاه بفروشید، ریسکی به نام ریسک نقدشوندگی را به جان خریده اید. این ریسک اشاره به این دارد که شما برای فروش سهم خودتان به قیمت واقعی اش چقدر زمان لازم دارید. اگر دارایی یا سهام شما برای فروش با قیمت مورد نظرتان به زمان بسیار زیادی احتیاج دارد، ریسک نقدشوندگی یا نقدینگی دارایی شما بالاست.

در طرف مقابل هم اگر شما بتوانید راحت و سریع سهام یا دارایی خودتان را به قیمت واقعی اش بفروشید، ریسک نقدینگی یا نقدشوندگی سهام شما بسیار پایین خواهد بود .

افزایش این ریسک سهام را تحت تاثیر قرار می دهد چرا که سرمایه گذاران تلاش خواهند کرد تا هر چه سریعتر سهام خودشان را بفروشند. به همین میزان عرضه به شدت بالا می رود که این اتفاق موجب می شود تا شکاف قیمت خرید فروش به وجود بیاید. در این شرایط هر کسی قصد دارد تا به هر قیمتی که شده سهامش رو بفروشد، به همین دلیل قیمت سهام به شدت کاهش می یابد .

پس می توان اینگونه گفت که افزایش ریسک نقدشوندگی، افزایش عرضه و کاهش شدید قیمت ها را به دنبال دارد؛ در سمت مقابل کاهش ریسک نقدشوندگی موجب بالا رفتن تقاضا و متعاقباً بالا رفتن قیمت ها می شود .

توجه داشته باشید که شکاف قیمت خرید و فروش و زمان لازم برای فروش، فاکتورهای اساسی در میزان ریسک نقدشوندگی به حساب می آیند. (1)

ریسک نقدینگی یا نقدشوندگی (risk liquidity) چیست و چگونه آن را مدیریت کنیم؟

انواع مختلف ریسک نقدشوندگی

ریسک نقدینگی در بودجه

این ریسک به عوامل مختلفی از جمله اندازه شرکت بستگی دارد، چرا که هرچقدر اندازه شرکت بزرگتر باشد، توان جبران بدهی ها نیز بیشتر خواهد شد و در نتیجه ریسک نقدینگی پایین خواهد آمد . (2)

ریسک نقدینگی در بازار

مسلماً در این شرایط آتش به مالتان خواهید زد! شما در این شرایط ملک خودتان را زیر ۱۰ هزار دلار خواهید فروخت، در شرایطی که ارزش واقعی آن ۱۰ هزار دلار است اما به سبب عجله شما برای فروش و کاهش تقاضا برای خرید، ریسک نقد شوندگی به وجود می آید و شما قادر نخواهید بود ملکتان را به قیمت واقعی خودش بفروشید. در نتیجه ی این اتفاقات شما برای فروش و نقد کردن دارایی خودتان دچار ضرر و زیان خواهید شد . (2)

دلایل و عوامل موثر بر ریسک نقدینگی

برای شروع لازم است بدانید که شکاف قیمت خرید و فروش وقتی اتفاق می افتد که یک سهام قیمتی درخواستی پایین تر و یا بالاتری نسبت به قیمت پیشنهادی فروشنده دارد. شکاف قیمت خرید و فروش در واقع اختلاف بین «بالاترین قیمت پیشنهادی یک خریدار برای پرداخت بابت یک سهم» و «پایین ترین قیمت پیشنهادی یک فروشنده برای یک سهم» است.

در این بین بدیهی است که خریدار به دنبال پرداخت قیمت پیشنهادی و خودش و فروشنده نیز به دنبال دریافت قیمت پیشنهادی خودش باشد. حال اگر شکاف قیمت خرید و فروش کم باشد و فاصله ی بین دو مولفه تعیین کننده میزان شکاف نزدیک باشد«یعنی قیمت پیشنهادی خریدار بالاتر از فروشنده باشد»، این برداشت برای فروشنده به وجود می آید که سهام در آینده ای نزدیک دچار افزایش قیمت خواهد شد و او برای سهم خودش مبلغ بالاتری را درخواست خواهد کرد که این موضوع نشانگر کاهش ریسک نقدینگی آن سهم است؛ یا به طور ساده می توان گفت که آن سهم توانایی بالایی برای تبدیل به پول نقد دارد . (3)

ریسک نقدینگی یا نقدشوندگی (risk liquidity) چیست و چگونه آن را مدیریت کنیم؟

علاوه بر شکاف قیمت خرید و فروش، عمق بازار نیز یکی از فاکتورهای موثر بر ریسک نقدینگی است. در واقع عمق بازار به توانایی بازار برای جذب میزان غیر منتظره ای از فروش یا خروج یک سرمایه گذار از بازار سهامداری اشاره می کند. برای مثال وقتی یک سهامدار کوچک کمپانی اپل اقدام به فروش سهام می کند اتفاق خاصی برای قیمت آن سهم نمی افتد، اما در طرف مقابل وقتی که یک سرمایه دار بزرگ اقدام به فروش تمامی های خودش می کند روند عرضه و تقاضا را به هم می زند، طبیعتاً با این کار او میزان عرضه بالا می رود و این اتفاق موجب افزایش ریسک نقدینگی می گردد .

اندازه یک شرکت مهم در میزان ریسک نقدینگی تأثیرگذار است، چرا که شرکت های بسیار بزرگ در اثر فروش بخشی از سهام شان کمتر تحت تاثیر قرار می گیرند.

البته باید این موضوع را در نظر داشته باشید که این قیمت ها موقتی خواهند بود و پس از مدتی به حالت عادی باز می گردند. در این بین باید آگاه باشید که به توانایی بازار در بازگشت از قیمت های موقت نادرست انعطاف پذیری می گویند. انعطاف پذیری نیز ارتباط تنگاتنگی با اندازه شرکت دارد.

افق زمانی فروشنده هم تاثیر بسیار زیادی روی جابجایی ریسک نقدینگی دارد، چرا که اگر فروشنده ای برای فروش سهام خودش از نظر زمانی عجله داشته باشد به طرز فزاینده ای خطر کاهش نقدینگی را افزایش می دهد، در حالی که اگر فروشنده یا فروشندگان یک سهم زمانی صبور باشند خطر کاهش نقدینگی آن ها را تهدید نمی کند . (4)

در کنار تمام معیارهایی که بیان کردیم، حجم معاملات نیز یکی از معیارهای پرکاربرد برای محاسبه ریسک نقدینگی است اما در حال حاضر این فاکتور یک شخص ناقص به حساب می آید به طور کلی می توان گفت که حجم بالای خرید یا فروش در یک تجارت لزوماً به معنی بالا یا پایین رفتن ریسک نقدینگی نیست .

ریسک نقدینگی یا نقدشوندگی (risk liquidity) چیست و چگونه آن را مدیریت کنیم؟

نحوه محاسبه ریسک نقدینگی

در این مورد می توان به جرات گفت که محاسبه خطر نقدینگی یک هنر است. پس از محاسبه ی فاکتر VaR ، باید آن را در محاسبات و پیش بینی های خودمان قرار دهیم. برای این کار معمولاً از یک روش افزودنی VaR استفاده می شود. این فرآیندها Var یا داده های در خطر را بعد از در نظر گرفتن عوامل نقدینگی تنظیم می کنند . در اثر این فرآیند، پارامترهای مختلف ما اصلاح می شوند.

باید بدانید که گاهی اوقات این فرآیند، اصلاح پارامترهای مدل VaR مانند سطح اطمینان، میزان دوره والبته حساسیت ورودی ها را شامل می شود. از طرفی محققان نیز تمایل دارند تا رویکردهای مختلفی را در یک مدل اقتصادی امتحان کنند تا برایشان اطمینان حاصل شود که میزان ریسک نقدینگی با دقت اندازه گیری می شود . اما در این بین همه ی کارشناسان معتقدند که ریسک نقدینگی بیش از هر چیزی به شکاف قیمت بستگی دارد. (5)

تاثیر ریسک نقدینگی بر بازار سهام

جالب است بدانید که قبل از بحران مالی جهانی خطر نقدینگی از طرف بسیاری از سهامداران و معامله گران، فاکتوری با اهمیت به شمار نمی رفت. اما پس از بحران بزرگ مالی در جهان همه متوجه تاثیر فاکتور نقد شوندگی روی پروژه های مالی کوتاه مدت و سیستم های بانکی و سهام شدند و همین موضوع باعث شد تا بسیاری از اقتصاددان ها دست به اصلاح مدل های مالی بزنند؛ چرا که آن ها بعد از بحران بزرگ مالی جهان دریافتند که همه موسسات کوچک و بزرگ مالی و حتی دولت ها به طور جدی می توانند تحت تاثیر ریسک نقدینگی یا نقدشوندگی قرار بگیرند .

از نظر علمی، فقدان نقد شوندگی برای سهام، ریسک نقدشوندگی را بالا می برد؛ چرا که دارندگان یک سهم خاص با فهمیدن این موضوع که ممکن است در صورت تاخیر در فروش درگیر زیان های بزرگ شوند، سریعاً اقدام به فروش سهام می کنند. همین موضوع میزان عرضه برای یک سهام به شدت بالا برده و میزان تقاضا را نزدیک به صفر می کند، این موضوع منجر به افت شدید قیمت سهام می شود.

نباید فراموش کرد که این اتفاقات در کشورهایی که در حال توسعه هستند باشدت بیشتری رخ می دهد، چراکه معامله کنندگان در این کشورها پتانسیل تصمیمات احساسی بسیار بالایی دارند و ممکن است با ایجاد صف فروش در یک سهم موجب شکسته شدن قیمت آن بشوند . (6)

ریسک نقدینگی یا نقدشوندگی (risk liquidity) چیست و چگونه آن را مدیریت کنیم؟

نتیجه گیری و جمع بندی

آگاهی نسبت به نکات ریز و تاثیرگذار می تواند سرنوشت ما در بازار بورس را تغییر دهد. اهمیت ریسک های مختلف در بازار بورس معمولاً دست کم گرفته می شود و ذهن سرمایه گذاران و علاقه مندان در بازار بورس صرفاً روی مفهوم ریسک معمولی متمرکز می شود. این در حالی است که مفاهیمی مانند ریسک نقدینگی و ریسک قانونی نیز دارای اهمیت بالایی هستند.

همانطور که در این مطلب اشاره کردیم، ریسک نقدینگی را می توان به دو بخش ریسک نقدینگی بودجه و ریسک نقدینگی بازار تفکیک نمود. مطمئناً با دانستن مفهوم ریسک نقدینگی و تأثیر آن روی جریان بازار سهام، درک بهتری از روند بازار خواهیم داشت و این درک صحیح موجب تصمیم گیری های خوب می گردد.

نتیجه این فرایند نیز سود کردن در بازار بورس است که این روزها همه به دنبال آن هستیم. در انتها امیدواریم که از این مطلب اطلاعات مفیدی را دریافت کرده باشید تا با آگاهی بیشتر، قدم های مهمی را برای رسیدن به موفقیت بردارید.

نقدینگی چیست؟

خطرات بالا رفتن نقدینگی چیست؟ جرقه انتظارات تورمی بر انبار کاه نقدینگی

اقتصاد کشور سال‌هاست درگیر بیماری تورم است. افزایش نقدینگی را همواره یکی از محرک‌های مهم تورم دانسته‌اند، اما طی این سال‌ها همواره بیم ابر تورم‌هایی بالاتر از عدد‌های فعلی همراه مردم بوده است. حالا باید دید عدد بالای نقدینگی می‌تواند مانند انبار باروت برای تورم عمل کند؟
نقدینگی، همان پول‌های نقدی است که نه در دست سیستم بانکی قرار می‌گیرد و نه در خدمت تولید است. این معضل هم باعث افزایش قیمت می‌شود و هم با سرمایه‌گذاری‌های غیرمولد پایه‌های اقتصاد کشور را به لرزه درمی‌آورد. به همین دلیل است که تحلیلگران و کارشناسان افزایش نقدینگی را آفت اقتصاد می‌دانند.
افزایش نقدینگی یکی از دغدغه‌های اصلی دولت‌ها از گذشته تا کنون بوده است، چراکه افزایش حجم پول نقد در جامعه می‌تواند اقتصاد را با خطر‌های جدی روبه‌رو کند. اما با وجود هشدار‌ها در خصوص افزایش افسارگسیخته حجم نقدینگی و تبعات آن برای اقتصاد، تا کنون آنطور که باید و شاید در کنترل و مهار غول نقدینگی موفق نبوده‌ایم.
حجم نقدینگی از مرز ۴ هزار هزار میلیارد تومان عبور کرد


مسعود میرکاظمی، رئیس سازمان برنامه و بودجه در مراسم تودیع و معارفه معاون فنی، امور زیربنایی و تولیدی سازمان برنامه و بودجه، با اشاره به حجم نقدینگی گفت: «متاسفانه در سال‌های گذشته به علت ایجاد جو بی اعتمادی، سرمایه‌های بخش خصوصی و مردم در جهت رشد اقتصادی هدایت نشد، در حالی که حجم نقدینگی از مرز ۴ هزار هزار میلیارد تومان عبور کرد.»
حال این پرسش مطرح می‌شود که آیا این حجم از نقدینگی می‌تواند سبب افزایش سرسام‌آور تورم در سال آتی بشود یا خیر؟
وحید شقاقی‌شهری، کارشناس مسائل اقتصادی و استاد دانشگاه در پاسخ به این پرسش به «اقتصاد ۲۴» گفت: بله این حجم از نقدینگی می‌تواند سبب افزایش تورم در سال آتی باشد. یکی از دلایل تورم در اقتصاد ایران بحث رشد نقدینگی است. هنگامی که نقدینگی جذب بدنه اقتصاد نشود و یا ماحصل رشد نقدینگی به رشد اقتصادی ختم نشود، نقدینگی به عنوان یک عامل تورم‌زا در اقتصاد شناخته خواهد شد.
ضعف در نظام بانکی و بودجه ریزی عامل افزایش نقدینگی
این کارشناس مسائل اقتصادی در ادامه صحبت‌هایش به عوامل موثر در افزایش حجم نقدینگی اشاره کرد و در این خصوص گفت: افزایش نقدینگی به دلیل ضعف ساختار نظام بانکی و ضعف ساختار نظام بودجه‌ریزی کشور است. به عبارت روشن‌تر ناترازی بودجه‌ای در کنار ناترازی نظام بانکی و عملکرد معیوب نظام بانکی موجب شده است که ما همواره شاهد رشد نقدینگی و از کانال رشد نقدینگی شاهد افزایش تورم در اقتصاد کشور باشیم.
شقاقی‌شهری همچنین با اشاره به وضعیت تورم ناشی از رشد نقدینگی در سال آتی افزود: اگر در سال ۱۴۰۱ مذاکرات برجام به نتیجه برسد انتظارات تورمی فروکش خواهد کرد. با فروکش کردن انتظارات تورمی اثرات مخرب افزایش حجم نقدینگی پنهان خواهد شد و زمانی‌که مجدد نا اطمینانی‌ها به اقتصاد ایران وارد شود تبعات مخرب افزایش حجم نقدینگی بار دیگر خود را عیان می‌کند.
حجم نقدینگی مانند انبار کاه است
وی با بیان یک مثال ادامه داد: حجم نقدینگی همانند یک انبار کاه است، انتظارات تورمی نیز همانند یک جرقه و آتش می‌ماند. یک انبار پر از کاه تا یک جرقه به وجود نیاید خود به خود آتش نمی‌گیرد؛ لذا در سال آینده اگر برجام به نتیجه برسد انتظارات تورمی کنترل می‌شود و این انبار پر از کاه فعلا از آتش دور می‌ماند. اما اگر بار دیگر نگرانی‌هایی در خصوص آینده اقتصاد ایران شکل بگیرد، انتظارات تورمی همانند یک جرقه عمل خواهد کرد.
این کارشناس اقتصادی اظهار کرد: اگر حجم نقدینگی جذب بدنه اقتصاد بشود هیچ خطری ما را تهدید نمی‌کند، اما ایراد اینجاست که اقتصاد ایران یک اقتصاد غیر مولد و یک اقتصاد مبتنی بر سوداگری است. ناترازی‌های بودجه‌ای و ناترازی بانکی هم ریشه‌های رشد نقدینگی در کشور هستند. متاسفانه ما این دو ریشه اصلی در ایجاد نقدینگی را همچنان داریم این در حالی است که ساختار اقتصاد ایران تولیدمحور نبوده و عمدتاً بر محوریت سوداگری و بخش‌های غیرمولد تنظیم شده است. به همین دلیل نقدینگی‌ها به بخش مولد اقتصاد ختم نمی‌شود و افزایش نقدینگی نمی‌تواند عامل محرک تولید و رشد اقتصادی در کشور باشد.
شقاقی‌شهری اظهار کرد: اگر دولت می‌خواهد حجم نقدینگی را مهار کند باید به سراغ اصلاحات ساختاری در نظام بودجه‌ریزی و نظام بانکی کشور برود. اصلاحات ساختاری کار بسیار سختی بوده و دولت‌های گذشته به دنبال آغاز این اصلاحات در نظام بودجه‌ریزی و بانکی بوده‌اند، اما پیچیدگی کار و همچنین منافع کوتاه‌مدت برخی از نهاد‌ها و برخی از افراد اجازه اصلاحات ساختاری را نداد. به همین دلیل است که همچنان ریشه‌های رشد نقدینگی در کشور ما حاکم است و در صورت عدم اصلاحات ساختاری در نظام بودجه‌ریزی و نظام بانکی وضعیت بدتر از گذشته خواهد شد.
این استاد دانشگاه اظهار کرد: اگر سازمان برنامه و بودجه واقعاً به دنبال حل مشکل است باید به سمت اصلاح نظام بودجه‌ریزی کشور برود. البته متاسفانه این مسئله در سال آینده اتفاق نیفتاد و مجدد نظام بودجه‌ریزی ما در سال آینده بدون تغییر ساختار به مجلس داده شد و مجلس هم عملاً به این وضعیت نامناسب بودجه یک کشور افزود.
وی تصریح کرد: باید منتظر بمانیم تا ببینیم که آیا دولت و مجلس برای سال‌های آینده عزمی برای اصلاح ساختار بودجه‌ریزی کشور دارند یا خیر. همانطور که اشاره کردم تا زمانی که اصلاحات ساختاری و بنیادی در نظام بودجه‌ریزی و نظام بانکی کشور انجام نشود همچنان مسئله رشد نقدینگی و تبعات آن برای اقتصاد را شاهد خواهیم بود.



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.