چشمانداز یک تصویر ذهنی مشخص از آیندهای بهتر است که به ما انسانها داده شده است. هر فردی که به چشمانداز خودش علم پیدا میکنه، بهش متعهد میشه و خودش رو حتی با وجود موانع یا چالشهای پیش رو، به آب و آتیش میزنه تا به آرزوش برسه. این در واقع همان عنصری است که میتونه افراد رو تشویق به گامبرداشتن در مسیری درست کنه؛ افرادی که ممکنه حتی مدتها حتی هیچ فعالیت خاصی رو انجام نداده باشن.
ویژگی های اهداف پروژه
هدفگذاران پروژه، در تعیین اهداف لازم است شش معیار مهم را در نظر گیرند تا پروژه بتواند تولید ارزش نماید. این شش ویژگی، مختص اهداف پروژهها نبوده و اصول آنها را باید برای کلیه اهداف سازمان رعایت نمود. هدف باید مشخص، قابل دسترسی، دارای بعد زمانی، قابل اندازهگیری، دارای مسئول تحویل مشخص و مورد تایید عام افراد پروژه باشد.
اهداف پروژه باید حائز چه ویژگیهایی باشند ؟
ملاک اول: هدف باید مشخص و روشن (Specific) باشد .
اهداف باید بهروشنی، مشخصات خروجیهای پروژه را بازگو کنند؛ به گونهای که اگر مدیر لایق دیگری جای مدیر فعلی را پر کند، بتواند به راحتی منظور از کار را درک کرده، آنرا ادامه دهد. از همکاران و صاحبنظران دیگر بخواهید اهداف پروژهی شما را مطالعه کنند، سپس از آنها سوالاتی درباره پروژه بپرسید؛ چگونگی درک آنها از منظور پروژه میتواند نشانگر موفقیت شما در تعریف هدف باشد. پاسخهایی گنگ به سئوالات شما و افرادی که کاملا متوجه منظور پروژه نشدهاند نشاندهنده لزوم بازتعریف اهداف هستند. اهداف را با زبان مهندسی و با لغات استاندارد مهندسی بیان نمایید. هر چه هدف برای مدیر، طراحان، مجریان و سایر اعضای گروه کاری پروژه روشنتر باشد بهتر میتوانند درکنار یکدیگر کار کرده، تلاشهای خود را تنها معطوف به خواستههای پروژه میکنند. بهتر است مدیر کلیه ویژگیهای خروجی پروژه را بررسی و آنرا برای اطلاع عموم مکتوب کند.
ملاک دوم : هدف باید واقعی (Realistic) و دستیافتنی باشد .
اهداف باید شدنی و در حوزه واقعیت تعریف شوند. تعیین دستیافتنی بودن یا نبودن اهداف بستگی به شرایط انجامدهندگان پروژه و محیط اجرای پروژه دارد. ممکن است هدفی که در یک سازمان شدنی است در سازمان دیگری نشدنی تلقی گردد. هدفگذاران باید پیش از آغاز هدفگذاری، شناخت جامعی از توان سازمان خود داشته باشند؛ اگر اهداف در سطح توان سازمان تعریف شوند کارکنان با آسودگی خاطر و اطمینان از تواناییهای خود کار را آغاز و در فضایی به دور از فشارهای عصبی کار را به پایان میبرند. از سویی باید به یاد داشت که سازمانها میتوانند توان خود را برای رسیدن به یک هدف افزایش دهند. همچنین، هدفگذاران پروژه باید از پروژههای موازی با پروژهی خود در سازمان، خروجیها و تاثیرات احتمالی آنها بر این پروژه آگاه باشند.
ملاک سوم : هدف باید دارای بعد زمانی (Time Component) مشخص باشد .
در هدف باید به روشنی مشخص شود که تا چه زمانی باید به نقطه مورد نظر رسید؛ نداشتن زمان تحویل مشخص برای اهداف، یعنی مشخص نبودن آن تعیین زمان برای دستیابی به اهداف برمبنای واقعیات کار، محیط و توان سازمان محاسبه میشود یا به دلیل رقابت در محیط به آن اجبار میشود. سازمان چرا تعیین اهداف مالی مهم است؟ باید زمان را بشناسد و بداند که انجام یک کار تا چه زمانی میتواند مفید باشد و پس از آن، انجام کار سود چندانی ندارد. گاهی اوقات باید با توجه به منابع در دست و چگونگی تخصیص آنها به پروژه، تغییراتی در هدف ایجاد نمود.
ملاک چهارم: هدف باید کمی و قابل اندازهگیری (Measurable) باشد .
موفقیت یا شکست پروژه در دستیابی به اهداف باید به نوعی اندازهگیری شود. از اینروست که اهداف باید دارای اجزای قابل اندازهگیری باشند و استانداردها یا همان خطکش اندازهگیری برای بررسی آنها پس از دستیابی نیز مشخص شوند. هر پروژه باید دارای قلم قابل تحویل کاملا تعریفشدهای باشد که بتوان کیفیت آن را با شاخصهایی معین اندازه گرفت. هرچند مقوله کیفیت در علوم مهندسی حیاتی است اما نباید در امور مهندسی، کیفی سخن گفت. در مهندسی، کلمات خوب و بد، اولین یا بزرگترین، مفهومی ندارند، این شاخصها هستند که میتوانند حکم دهند چیزی تحت استانداردی مشخص قابل قبول هست یا خیر. موفقیت پروژه تنها با تحویل بهموقع اقلام قابل تحویل ، تحت بودجه مقرر معنا دارد . این ویژگی در اهداف از بحثبرانگیزترین مسایل پروژه است. عدهای معتقدند در برخی پروژهها نظیر پروژههای اجتماعی و فرهنگی، اهداف کیفی هستند و نمیتوان آنها را اندازه گرفت؛ این نظر درست نیست. بهرحال باید به شکلی از نقطه توقف پروژه و موفقیت یا شکست آن آگاه شد. هر نقطه هدف کیفی، حتی احساسات را مهندسان باید به شکلی قابل اندازهگیری درآورند. مثلا بالا بردن سطح آگاهی مادران، یک پروژه در حوزه علوم اجتماعی است؛ باید تعریف نمود که میزان آگاهی فعلی در چه حدی است و به کدام نقطه مشخص باید رسید .
ملاک پنجم : هدف باید مورد توافق جمعی (Agreed Upon) باشد .
پیشاز آغاز پروژه کلیه افراد کلیدی باید به اجماعی روی نتایج درخواستی یا همان اهداف پروژه برسند؛ اگر اجماع افراد درگیر در پروژه بهدست نیاید پروژه پیش از آغاز محکوم به شکست خواهد بود؛ چرا که افراد مهم درگیر درمورد خروجیها که بیانگر شکست یا پیروزی پروژه است توافقی ندارند و هر یک برداشتی از خروجیها ارائه میدهند، از اینرو نمیتوانند همگی پروژه را تایید کنند. سعی کنید توافق تمامی افرادی که بعدها به تیم پروژه اضافه میشوند را نیز بر روی اهداف پروژه به دست آورید؛ مطمئن شوید که کلیه افراد اهداف را درک کردهاند .
ملاک ششم : مسوولیتها در دستیابی به هدف باید مشخص (Clear Responsibility) باشند .
هنگامی که مدیر مسئولیت سخت تحویل پروژه را بر عهده میگیرد باید مسوولیت سایر افراد در انجام هریک از قدمها تا رسیدن به هدف را مشخص کند. هنگامی که اهداف پروژه برای افراد بازگو میشود، باید نسبت به مسوولیتهایشان نیز توجیه گردند. مسوولیت هر فرد در تیم پروژه باید مشخص باشد و وی درقبال مسوولیتی که برعهده دارد، اختیار یا قدرت دریافت کند و در نهایت نسبت به آن حسابدهی داشته باشد. با تقسیم مسوولیتها، در لایههای بالایی سازمان پروژه اختیار بیشتر و قدرت کمتر و در لایههای پایینی آن قدرت بیشتر و اختیار کمتر وجود دارد. چگونگی توزیع قدرت و اختیار بسیار مهم است و از پروژهای به پروژه دیگر متفاوت میباشد .
هدف چیست ؟ چگونگی هدف گذاری در زندگی
هدف چیست و آن را چگونه تعریف میکنید ؟ میدانیم که همه برای رسیدن به موفقیت به طور خستگی ناپذیر تلاش میکنند اما به آنچه در آرزویش هستند دست نمی یابند آیا مسیر را اشتباه انتخاب کردند ؟ یا در نیمه راه پی برده اند که هدف و یا اهدافشان سعادتی به دنبال نخواهد داشت. چرا بعضی از مردم بعد از رسیدن به هدف و آرزوهایشان همچنان نا راضی اند آیا انتخاب چرا تعیین اهداف مالی مهم است؟ و معیارهایشان اشتباه بوده ؟
هدف چیست ؟
روزانه بارها و بارها این عبارت را می شنویم که در زندگی باید هدف داشته باشیم. اما هدف چیست و چرا آنقدر مهم است؟
چگونه می توان به اهداف خود در زندگی دست یافت؟
اصلا هدف یعنی چه ؟
هدف ایده ای است از آینده یا نتیجه مطلوب که فرد برای رسیدن به آن پیش بینی و برنامه ریزی کرده و نسبت به آن تعهد دارد.
در واقع این هدف است که آدمی را به حرکت وا داشته به سوی جلو سوق می دهد. اگر نگاهی به ابتدای تاریخ بشر بیاندازیم می بینیم که اهداف در آن دوران نیز وجود داشته اند. در آن دوران اهداف آدمیان به حفظ بقا ختم می شده است.
اهدافی که با ساخت ابزار آلات شکار، دفاع از خود و… در آن دوران تحقق یافته است. امروزه نیز آدمی برای خروج از خمودگی نیاز به هدف دارد. آیا به خاطر دارید که تا کنون چه اهدافی را در زندگی خود پیش گرفته اید؟
انسان بی هدف کاملا تابع حوادث و پیشامد هاست کسی که اهدف روشنی در زندگی دارند پس از رسیدن به کامیابی احساس خوشبختی و آرامش میکنند.
اما افرادی که اهداف ی نامشخص را پی میگیرند به هر مقامی که برسند باز هم ناراضی اند هر یک از ما باید به یقین بدانیم که چه میخواهیم و چه اهدافی را دنبال میکنیم در انتظار چه نوع موفقیت هایی هستیم شاید هدف ما موفقیت درتحصیلات دانشگاهی باشد و شاید هم موفقیت در ازدواج .
برخی هم هدف شان پرورش جسم و روح و نیز ممکن است باشد اگر تصمیم گرفته اید تا به علایق اجتماعی و فردی خویش سر وسامان بخشید در هر صورت تشخیص هدف و آگاهی از آن خیلی در هدف گذاری مهم هست
هدف عامل اصلی موفقیت
به عنوان مثال اگر راه دوستی که درس خوانده و مهندس برق شده و از نظر مالی وکاری نیز وضیعتی قابل توجه دارد انتخاب کنیم پس از رسیدن به موفقیت خوشحال خواهیم بود ؟ یا اگر همسایه مون مرغداری راه انداخته و ثروت کلانی به هم زده ما هم باید دنبال ان کار پرفایده برویم ؟
و بالاخره اگر هم کلاسی مان ورزشکار شده و نامش هر روز توی روزنامه هاست ما هم باید مثل او ورزشگاه باشیم ؟
داشتن هدف موجب می شود تا ذهن خود را برآنچه می خواهیم در آینده ای دور یا نزدیک به آن دست یابیم متمرکز کنیم. همانطور که می دانید داشتن ذهنی متمرکز از مهمترین شروط لازم برای موفقیت است.
در مقابل ذهن هدفمند، ذهن آشفته قرار دارد. فردی که از بی هدفی رنج می برد تمام وقت و انرژی خود را صرف کارهای بیهوده کرده و در نهایت نیز به هیچ نتیجه ای دست نخواهد یافت. این درحالی است که ذهن هدفمند پراز انرژی است این مهم ما را در رسیدن به موفقیت در زندگی یاری خواهد کرد.
ویژگی های هدف
یک هدف باید ویژگی هایی داشته باشد که در ادامه به معرفی آنها خواهیم پرداخت. اول آنکه هدف ما باید مشخص باشد. اینکه بخواهید در آینده موفق ، پولدار یا خوشحال شوید اهداف خوبی هستند اما مشخص نیستد. بنابراین باید هدف های مشخصی را برای خود در نظر بگیرید
از جمله آنکه من می خواهم درس هایم را بخوانم تا در دانشگاه و رشته مورد نظرم قبول شوم، آنگاه شغلی برای خود بیابم و از آن طریق بتوانم ثروتی را برای خود دست و پا کنم. دوم آنکه اهداف شما باید قابل اندازه گیری باشد. به این معنا که بتوانید خود را نسبت به دوره زمانی قبل خود مقایسه کرده و تشخیص دهید که چقدر به هدف خود نزدیک تر شده اید
. سوم آنکه شما باید در کنار اهداف بلند مدت خود، اهداف کوتاه مدت و قابل دسترس داشته باشید. به عبارتی شما می توانید اهداف بزرگ خود را به اهداف کوچک، معقول و قابل دسترس تقسیم بندی کرده و برای آنها برنامه ریزی کنید. در نهایت اینکه باید دست یابی به اهداف خود را زمان بندی کنید.
مقایسه کردن خود با دیگران ممنوع
زمانی که خود را با دیگران مقایسه میکنیم ناخودآگاه با دیگران به رقابت برمیخیزیم زیرا هدف مان تحقق بخشیدن به خواسته و آرزویی نیست بلکه برتری طلبی و یا مثل کسی شدن هست بدون توجه به تواناییها علایق و امکانات خود دنباله رو دیگران میشویم این دو اشتباه فرجام و پیامدی نا مطلوب دارد . پس چه باید کرد ؟ باید پیش از هر چیز هدف و اهداف خود را بهتر بشناسیم و سپس دست به عمل بزنیم
دست یابی به اهداف
برای دست یابی به اهداف خود می بایست نکاتی را مد نظر داشته باشید. اول آنکه سعی کنید خود و هدف خود را بشناسید. شناختن خود به این معنا که نقاط قوت و نقاط ضعف خود را تشخیص داده و در صدد رفع نقاط ضعف خود برآیید. شناختن هدف به این معناست که قبل از انتخاب آن در مورد آن تحقیق کرده و سختی ها و مشکلات آن را بشناسید.
با شناختن اهداف با عزم و اراده بیشتری برای تحقق آن شروع به کار خواهید کرد. دوم آنکه سعی کنید فردی را که به اهداف خود رسیده را به عنوان نمونه و الگو برای خود در نظر بگیرید. سوم آنکه برای رسیدن به اهداف اعتماد به نفس را فراموش نکنید. اگر شما بدانید که وقتی شروع کردید هیچ چیز جلودار شما نخواهد بود در واقع هیچ چیز جلودار شما نخواهد بود.
در نهایت آنکه هدف خود را دست یافتنی ببینید و باور کنید که به آن خواهید رسید. این مهم بی شباهت با قانون جذب نیست. در واقع بسیاری از نکات گفته شده در بالا را می توان در ویژگی های قانون جذب خلاصه کرد. براساس قانون جذب هرآنچه ما به آن بیاندیشیم به سمت ما جذب خواهد شد. همچنین براساس قانون جذب ما باید آنچه را می خواهیم جذب کنیم دقیقا مشخص کنیم.
این همان چیزی است که در ابتدای این قسمت بدان اشاره کرد. برای استفاده از قانون جذب برای دست یابی به اهداف می توانید خود در در حالتی تصور کنید که به اهداف خود و آنچه می خواسته اید دست یافته اید.
همچنین می توانید هرروز صبح اهداف خود را بارها و بارها برروی کاغذ نوشته و یا کاغذی را که اهداف خود را بر روی آن نوشته اید همراه خود حمل کنید. به این ترتیب در طول روز بارها و بارها اهداف شما برای شما یادآوری خواهد شد.
شناخت هدف و مراحل آن
برای شناخت بهتر اهداف خویش و نیز آگاهی از میان امکانات متعدد کاغذی بردارید و در گوشه ای خلوت و آرام بنشینید و کلیه اهدافی که در سر میپرورانید درآن یادداشت کنید پس از پایان دادن به این کار به مراحل زیر بپردازید
- آیا آرامش و رفاهی بعد از رسیدن به این هدف نصیبم میشود
- آیا احساس مفید بودن و رضایت درونی خواهم داشت
- ایا بر اساس رقابت و چشم و هم چشمی این هدف را انتخاب نکرده ام
- انتخاب آن تحت فشار پدر و مادر و یا توصیه اطرافیان نباشد.
پس از بررسی اهداف و یا هدف تان با سوالات بالا متوجه درست یا غلط بودن هدف و مسیری که انتخاب کردین میشوید
برخی از افراد در اجرای تصمیماتشان و بعد از اینکه هدف گذاری خود را برای موفقیت مشخص کردند ناتوان هستند و همواره کار امروز را به فردا می اندازند در این مقاله چیزهایی که بعد از هدف گذاری مهم هستند را ذکر کردیم تا موفقیت قطعی را در زندگی تجربه کنید
پس از تعیین هدف تاخیر ممنوع
افراد ناموفق کسانی هستند که بعد از هدف گذاری در زندگی به جایی اینکه از همان نقطه ای که هستند آغاز کنند معمولا از شروع کار طفره می روند و همیشه دلایلی برای توجیه آن دارند. این دلایل ظاهرا هم منطقی هستند و معمولا کارها را به اول هفته بعد موکول می کنند. و این کار ادامه دارد و آنها برای به تاخیر انداختن تصمیماتشان همواره به دلایلی قانع کننده متوسل می شوند.
سرانجام پس از بهانه تراشیها و توجیه کردنهای مختلف که قصد می کنند دست به عمل بزنند یک واقعه غیرمنتظره مانند بیماری مهمان ناخوانده و یا حوادثی از این قبیل اراده شان را متزلزل می کند و باز هم رفع مسئولیت شروع می شود. ولی برخلاف آنها کسانی هستند بعد از تعیین هدف بلافاصله دست به اقدام می زنند و در مسیر موفقیت قرار می گیرند.
افراد موفق چگونه فکر میکنند
در دنیای رقابت و سرعت امروز کسانی هستند که زندگیشان از نظم و ترتیبی بسیار برخوردار است و حتی کار فردا را هم همین امروز به انجام می رسانند. کسانی که بلافاصله شروع به انجام کارهایی برای رسیدن به هدف شان می کنند گاهی در ظاهر شکست می خورند اما امروزه دیگر اسم این عمل را شکست نمی گذاریم بلکه آن را به عنوان تجربه ای قلمداد می کنیم.برای نزدیک شدن به هدف
این تجربه در آینده کمک بسیار زیادی به فرد می کند. یکی از خصوصیت این گونه افراد این است که دوباره با پشتکار و جدیت شروع به کار می کنند. همیشه این جمله را سرلوحه ذهن خود می کنند: خواستن توانستن است.توجه داشته باشید برای رسیدن به هدف و موفقیت شرط اساسی، داشتن اراده ای قوی است . با اراده قوی شرایط دیگر چندان اهمیت ندارد.
اهداف شما منتظرتان هستند
باید بدانید که هیچ زمانی برای بروز خلاقیت های درونی دیر نیست و همیشه می توانید از صفر شروع کنید و موفق شوید اگر هدف گذاری قبلی تان را دوست ندارید هدف گذاری جدیدی بگذارید شما می توانید با سعی و کوشش به همه خواسته هایتان برسید افکاری مثل قسمت نبود و یا من سرنوشت دیگری داشتم را از فکر و ذهن خود دور کنید. هیچ گاه دلسرد نشوید .بدانید که هیچ گاه غیر ممکنی وجود ندارد. و شما همه موانع را می توانید از سر راهتان بردارید و به هدف هایتان برسید
پس از اینکه هدف گذاری کردین قدوم اول برای موفقیت شاید کمی دشوار به نظر برسد و ممکن است که شما در آغاز کار دچار ترس شوید که به نوعی این ترس طبیعی است. و یک واکنش روانی محسوب می شود. که اکثر افراد در آغاز کار دچار آن می شوند. و دلیل آن هم ترس از شکست احتمالی است و سرزنشهایی که بعد از شکست با آن طرف می شوید. اما این نگرانیها با توجه به نوعی که شما بزرگ شده اید است ایمان داشته باشید که مرور از بین میرود
برای از بین بردن ترس پادزهری هم وجود دارد به قول آنتونی رابینز اهرم رنج و لذت را اینجا باید به کار برد و این پادزهر عشق و علاقه به رسیدن به خواسته و هدف تان است. در مسیر موفقیت صبر و شکیبایی از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است چون با صبوری لذت رسیدن و قدرت درونی شما بیشتر می شود.
افراد موفق کسانی هستند که از شکست هایشان بسیار زیاد درس یاد گرفته اند و آنها را تماما در زندگی خود به کار برده اند وقتی کاری با شکست روبرو می شود و شما دوباره آن را شروع می کنید در واقع هر بار اعتماد به نفس شما بیشتر و بیشتر می شود. همیشه کودک نوپا را در نظر بگیرید که چند بار زمین می خورد و بلند می شود و هر بار هم مصمم تر برای راه رفتن است.
کلید اصلی موفقیت در هدف گذاری عشق و علاقه است
یکی از عوامل دیگری که هنگام هدف گذاری و تعیین اهداف مهم است عشق و علاقه ی شما به کاری که در حال انجام دادن هستید دارد < کلید اصلی موفقیت و سعادت >وقتی شما کار یا شغل مورد علاقه ای دارید حاضرین هر زمان را صرف آن کار کنید مثلا درس می خوانید تا دکتر شوید می دانید که خیلی طول می کشد اما این کار را با علاقه انجام می دهید یا مغازه ای دارید و به این شغل علاقه دارید پس خلاقیت بالا می رود و سرعت شما هم برای رسیدن به هدف بالاتر می رود.
بخش کوتاهی از زندگی نامه آبراهام لینکن
آبراهام لینکن یکی از افرادی است که می توانید از زندگیش الگوبرداری کنید او را سرمشق خود قرار دهید. آبراهام لینکن در یک خانواده فقیر به دنیا آمد و از دانشکده حقوق فارغ التحصیل شد . در ابتدا شغل وکالت را انتخاب کرد که در آن پیشرفتی نکرد و انصراف داد.
سپس تصمیم گرفت در انتخابات شهرش شرکت کند که در همین جا بود که وارد سیاست شد. اما باز هم شکست خورد و انتخاب نشد. همچنین در همین دوران از نامزد خود هم جدا شد
در همین زمان مدتی دچار افسردگی شد . بعد از مدتی دوباره در انتخابات شهری و کنگره شرکت کرد دوباره شکست خورد.اما پا از هدف خود عقب نگذاشت که هیچ، این دفعه حتی پا را یک قدم هم فراتر گذاشت و در سمت معاونت ریاست جمهوری آمریکا شرکت کرد که دوباره شکست خورد. آیا همه اینها کافی نبود که او مایوس و سرخورده شود و پیش خود بگوید که من شایستگی و لیاقت انجام هیچ کاری را ندارم و این هدف را فراموش کند
دقیقا برعکس همه اینها فکر می کرد او می گفت که از استعداد کافی برخوردار است و هوش و لیاقت هر چیزی را دارد. و افکار منفی در او راهی نداشت و با اطمینانی که به خود داشت در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کرد و پیروز شد یعنی یک هدف بزرگتر
سوالات و پرسش های کوانتومی
هر زمان که با شکست روبرو شدین از خودتان سوالات و پرسش های کوانتومی بپرسید این سوالات بسیار برای رشد شما موثر هست و شما را به سمت هدف هدایت میکند و یکی از منابع بزرگی که به این سوالات تاکید زیادی دارد آنتونی رابینز است
به طور مثال از خودتان بپرسید
- اشکال کار چه بوده است؟
- چطور می توانم وضعیت را بهبود ببخشم؟
- راههای جدید کدام هستند؟
همیشه به یاد داشته باشید شکست یک فاجعه نیست بلکه یک تجربه است این باور باعث میشود که همیشه به هدف تان فکر کنید و آن را بدست بیاورید برخی افراد هستند که وقتی شخص موفق و پولداری را می بینند در مورد ش قضاوت می کنند که او این همه پول را چطور به دست آورده این همه موفقیت را چگونه به دست آورده و فکر می کنند که به طور بسیار آسان و بدون اشتباه این کارها را کرده است. اما باید گفت که مردان بزرگ و شخصیتهای مهم هم اشتباه می کنند و آن را می پذیرند و دوباره شروع می کنند. و دوباره پیگیری می کنند و به هدف خود ایمان دارند برای همین مغزشان فعال تر و خلاقیتشان بیشتر میشود
برای موفقیت ترس را کنار بگذار
افراد موفق کسانی هستند که ریسک پذیر هستند و همیشه خلاقیت هایی را به کار می برند و هیچ گاه به کم قانع نیستند وقت و انرژی بسیار می گذارند زیرا شما برای ادامه تحصیل و کسب علم نیاز به پول دارید برای دستیابی به هدف و یا اهداف والای زندگی هم نیاز به پول است.
افراد پولدار و ثروتمند بخشنده هستند وقتی شما پول و ثروت کافی داشته باشید می توانید به همه کمک کنید و از خوشی آنها خوشحال شوید می توانید احترام کسب کنید و باعث پیشرفت دیگران و در نهایت نقشی در پیشرفت جهان هستی داشته باشید
یکی از کارهایی که افراد موفق همیشه انجام می دهند کارهایی است که در وقت اضافی خود می کنند این افراد وقت و زمان خود را تنظیم می کنند و هر کاری که می خواهند انجام دهند به طور دقیق می دانند پس با وجود فعالیت ها و کار زیادی که انجام می دهند وقت اضافه شان از افرادی که کمتر کار می کنند بیشتر است جالب نیست؟
مدیریت مالی چیست؟
مدیریت مالی (Financial Management) به کلیه عملکردها و جنبههای اجزای مالی یک شرکت یا یک شخص گفته میشود. این شامل برنامهریزی، مدیریت، کنترل و ارزیابی امور مالی و اقتصادی برای مشتری است، اما محدود به آن نیست.
مدیریت مالی یک شرکت، نیاز به تنظیم یک استراتژی دارد تا اطمینان حاصل کند که یک شرکت رشد مثبت در امور مالی خود را حفظ میکند و با بیشتر شدن سود، هزینههای اضافی به حداقل میرسند.
اهداف مدیریت مالی چیست؟
اهداف مدیریت مالی میتواند دو چرا تعیین اهداف مالی مهم است؟ وجه داشته باشد:
وقتی صحبت از شرکت میشود، هدف اصلی مدیریت مالی سازماندهی برنامهای برای نحوه مصرف وجوه است تا شاهد بازگشت سریع داراییهای مالی شرکت در کمترین زمان ممکن باشد. به طور خلاصه، مدیر مالی باید برنامهای تهیه کند که بتواند رشد سریع، اما پایدار درآمد را ببیند.
برای ذینفع، مدیر مالی باید بتواند نحوه استفاده از پول شرکت را نشان دهد تا سرمایهگذاری آنها ارزشمند باشد و با گذشت زمان سود بیشتری برای آنها بدست آید. مدیر مالی همچنین باید بتواند هرگونه برنامه مالی را با روشهای روشن و مختصر با ذینفعان در میان بگذارد، تا آنها از برنامههای آینده به خوبی مطلع شوند.
اهداف اصلی در مدیریت مالی
از آنجا که هدف اصلی در مدیریت مالی حول رشد درآمد و ایجاد روشهایی برای به حداقل رساندن هزینهها است، مدیر مالی وظیفه تنظیم برنامهها برای اطمینان از تحقق اهداف را بر عهده دارد. این شامل تمام مراحل استراتژی، برنامهریزی، ارزیابی، نظارت بر امور مالی شرکت است.
اهداف را به طور واضح برنامهریزی و ترسیم کنید
تهیه یک برنامه استراتژیک کمک میکند تا فرآیندهای صحیح قبل از حرکت برنامهریزی شوند. این مسئله به شما کمک میکند تا مشخص کنید که بودجهها برای کجا و چرا تخصیص مییابد. چه مقدار زمان باید صرف شود یا چه موقع نیاز است برخی فعالیتهای خود را جابجا کنید. برنامهریزی جهت مشخص کردن نقشه راه، به شما این امکان را میدهد تا بدانید آیا استراتژی مطابق انتظار کار میکند یا اینکه باید طرح تغییر و اصلاح شود.
داراییهای مالی را سازماندهی کنید
برای بررسی و نظارت بیشتر بر امور مالی شرکت، باید روشهای ردیابی و سازماندهی حرکت وجوه به روشنی وجود داشته باشد. این مورد میتواند برای کسب و کارها و مشتریهای مختلف متفاوت باشد.
برای یک مشتری خاص، تمام فرآیندهای سرمایهگذاری و ذخیرهسازی مالی باید به روشنی و بدون اصطلاحات خاص، عامیانه توضیح داده شود تا مشتری بتواند درک کند. این شامل برقراری ارتباط با تمام جنبههای مربوط به اکوسیستم مالی مشتری مانند برنامههای بازنشستگی و بهداشت، سیستمهای اعتباری یا چک و سایر بیمههایی است که توصیه میشود یا لازم است.
منفعلانه درآمد کسب کنید
یکی از بهترین راههای ایجاد درآمد برای یک شرکت، کسب منفعلانه آن است. اگر یک مدیر مالی بتواند سرمایهگذاریهای مناسب را پیدا کند، پس نیمی از کار آنها حتی بدون تلاش انجام میشود. با یک استراتژی سرمایهگذاری خوب، پول شرکت میتواند در طول سالها بدون نیاز به افزودن سرمایهگذاری بیشتر، رشد چشمگیری داشته باشد. مدیر مالی مسئول یافتن بهترین راه برای رشد منفعلانه مشتری خود است.
با وضوح ارتباط برقرار کنید
همه افراد از عبارات و اصطلاحات مختلف در کسب و کار و امور مالی آگاهی ندارند. هنگام گفتگو با مشتریان و ذینفعان، مهم است که به زبان ساده و آسان توضیح دهید تا درک کاملی وجود داشته باشد. برقراری ارتباط مکرر، از بین بردن هرگونه ابهام یا حرکت بیربط با مشتریان و سهامداران به طور منظم، مانند ماهانه و سه ماهه، باید یکی از اهداف باشد.
اهمیت مدیریت مالی
ستون فقرات در هر شرکت در امور مالی آن است. این بدان معنی است که تمرکز بر رشد مالی برای موفقیت ضروری است.
به برنامهریزی مالی کمک میکند
با اجرای یک برنامه مالی، سیر مالی کسب و کار به راحتی قابل مشاهده است. اگر همه چیز خارج از مسیر باشد، مدیر مالی میتواند زمینههای مشکل را شناسایی کرده و امور را تنظیم کند تا مسیر را به عقب بازنگردد.
برنامههایی برای کسب درآمد
شرکتها، به ویژه شرکتهای نوپا، برای پیشبرد عملیات به سرمایه نیاز دارند. سهم سرمایه میتواند از چندین مکان مختلف حاصل شود. این مدیر مالی است که باید استراتژیهایی را برای مشاوره در مورد محل تأمین و قرار دادن وجوهی که برای استفاده از کسب و کار در نظر گرفته شده است، تعیین کند.
بودجه را به روشهای موثر تخصیص میدهد
برای اینکه کسب و کار به بهترین و پایدارترین روش اداره شود، وجوه مورد نیاز باید به طور موثر استفاده شوند. مدیر مالی نقش مهمی در کمک به مدیریت برای تخصیص محل وجوه بازی میکند. به عنوان مثال، اگر شرکتی به تازگی مبلغ سرمایهگذاری کلانی دریافت کرده باشد، آن وجوه باید به عنوان بخشی جدایی ناپذیر از عملکرد کسب و کار، در جهت آمادهسازی برای ایجاد و به حداکثر رساندن سود در نظر گرفته شوند.
روشهای خوب برنامهریزی پول را تشویق میکند
آموزش موارد مهم به کارکنان میتواند هم برای فرد و هم برای کسب و کار مفید باشد. مدیریت مالی میتواند اعضای تیم در یک شرکت را تحت تأثیر قرار دهد تا با برنامهریزی برای پولهایشان، که منجر به یک پسانداز موفق میشود، بهتر عمل کنند. کاهش ضررها به معنای کلی، به صورت عمده به سود کسب و کار میرسد.
ثبات مالی را تضمین میکند
هنگامی که امور مالی یک شرکت در یک مسیر پایدار قرار گرفت، به این معنی نیست که کار برای مدیر مالی تمام شده است. حفظ ثبات مالی مثبت یکی از مهمترین مولفههای مدیریت مالی است.
توابع مدیریت مالی
نیازهای سرمایه را تخمین بزنید
بسیار مهم است که بدانید برای شروع کار یا حفظ فعالیتهای شرکت چه مقدار سرمایه لازم است. به همین دلیل فرآیند برآورد سرمایه مورد نیاز یک شرکت از مهمترین نقشهایی است که یک مدیر مالی بر عهده دارد. اینکه برای دورههای زمانی خاص چه مقدار پول مورد نیاز خواهد بود، یک ملاحظه حیاتی است زیرا ایدههای فراوانی را برای طرحریزی چشماندازهای یک شرکت، قبل از نیاز به سرمایههای جدید یا سرمایهگذاری بیشتر، ارائه میدهد.
منابع مالی صندوق
از آنجا که روشهای مختلفی برای به دست آوردن سرمایه برای سرمایه وجود دارد، بنابراین مهم است که در نظر بگیریم کدام روش بهترین و سریعترین است. راههای اصلی برای به دست آوردن داراییهای مالی عبارتند از:
- انتشار سهام و اوراق بهادار
- گرفتن وام از بانکها یا موسسات مالی
- سپردههای عمومی مانند اوراق قرضه
اگرچه ممکن است یک گزینه برای یک شغل مناسب باشد، اما ممکن است برای مورد دیگر کاملا نامناسب به نظر آید. مدیر مالی مسئولیت در نظر گرفتن رویکردهای مختلف و پیشنهاد بهترین روش برای به دست آوردن داراییهای مالی مورد نیاز را دارد.
سرمایه گذاری داراییهای مالی
این عملکرد مدیریت مالی، برای روند رشد منفعلانه منابع مالی یک شرکت حیاتی است. گزینههای سرمایهگذاری مشابه کسب سرمایه، بیشمار هستند و این به عهده مدیر مالی است که بهترین و مناسبترینها را پیدا کند تا بتواند بدون تلاش زیاد، رشد کند.
محدوده مدیریت مالی
دامنه مدیریت مالی را میتوان به سه عامل اصلی تقسیم کرد:
تصمیمات مالی
تصمیمگیری در مورد نحوه تأمین منابع مالی به عنوان یکی از وظایف اصلی مدیریت مالی، عامل اصلی در دامنه صنعت است. تصمیمات مالی در هر مقطعی از زندگی یک شرکت مهم است، اما این امر خصوصا در مراحل اولیه شروع کارضروری است. تصمیمگیری نادرست در مورد جذب سرمایه و صندوق میتواند یک شرکت نوپا را از بین ببرد. بنابراین جدی گرفتن آنها و انجام تحقیقات کافی از اهمیت بالاتری برخوردار است.
کاروکسب دورههای آموزشی متنوعی را در حوزههای تحلیل کسبوکار، هوش تجاری، مدیریت فرایند، مدیریت پروژه، مدیریت چابک و . برگزار میکند. جهت آشنایی با دورههای آموزشی کاروکسب از تقویم دورههای آموزشی بازدید نمایید.
چرا داشتن یک چشمانداز شخصی روشن مهم است؟
آیا شما یک چشمانداز شخصی روشن دارین که مسیر زندگیتون رو مشخص میکنه؟ آیا این چشمانداز همهی سطوح زندگی شما رو (معنوی، روابط، فیزیکی، اجتماعی، فکری، مالی و حرفهای) پوشش میده؟ اگه به این سوالها پاسخ منفی دادین، بهتر است دست به کار شده و کاری انجام بدین.
جهان امروز
تو دنیای پردغدغه و بینظم امروز، بسیاری از ما ساعتها، روزها، هفتهها، ماهها و سالها در تلاش هستیم اما کماکان هیچ چشمانداز واقعی رو در برابر این وضع فعلی برای خود نمیبینیم.
ما میتونیم ساعتهای زیادی رو پای تلفن همراهمون مشغول به صحبت یا ارسال پیام باشیم، برنامههای تلویزیونی مورد علاقهی خودمون رو تماشا کنیم، ایمیل بزنیم، توئیت بذاریم یا به چک کردن صفحات فیسبوک خودمون بپردازیم ولی میشه گفت خیلی از ما در این زمینه که یک زمان درست و حسابی بذاریم تا به توسعه و اجرای چشماندازی که میتونه به زندگیمون جهت بده بپردازیم، ضعیف عمل میکنیم. چشمانداز ما قرار نیست برای همه کار کنه؛ نه اصلا از این خبرها نیست! چشمانداز ما منحصرا برای خودمونه.
شناختی که ما نسبت به چشمانداز خودمون پیدا کردیم
سالها پیش متوجه شدم که داشتن یک چشمانداز مشخص، همون حلقهی گم شدهای بوده که برای رسیدن به تکامل تو زندگی بهش نیاز داشتم. من کشمکشها و سرخوردگیهای زیادی رو به دلیل نداشتن چشماندازی مشخص برای زندگیم تجربه کردم. همچنین صحبتهایی که با بقیه میکردم بهم نشون داد که فقط من نیستم که مشغول دستوپنجه نرمکردن با چنین تجربهای بودم.
گفت وگوهای زیاد این مسئله رو برای من تبیین کرد که فقدان وجود یک چشمانداز مشخص تو همهی سطوح زندگی، مشکل اصلی تو ایجاد حس سرخوردگی، خستگی و شکست تو بسیاری از افراد بوده است.
سواد تحصیلی افراد اعم از داشتن مدرک دکتری یا حتی نداشتن یک مدرک دانشگاهی اهمیتی نداشت؛ اینکه فردی مالک یک کسبوکار بوده یا به عنوان یک کارمند خدماتی ساده کار میکرده هم مهم نبوده است. نداشتن یک چشمانداز روشن، مشکلی مشترک همه ما آدمهاست. اگر هیچگاه به درک دقیقی از چشمانداز صحیح خودمون نرسیم، زندگی ما به سمت یکنواختی پیش خواهد رفت و شانس اینکه بهترین روال زندگی خودمون رو تجربه کنیم، از دست میدیم.
بعد از گذروندن وقتم به مطالعه و صحبت با دیگران، به تعریفی کاربردی از چشمانداز رسیدم.
چشمانداز یک تصویر ذهنی مشخص از آیندهای بهتر است که به ما انسانها داده شده است. هر فردی که به چشمانداز خودش علم پیدا میکنه، بهش متعهد میشه و خودش رو حتی با وجود موانع یا چالشهای پیش رو، به آب و آتیش میزنه تا به آرزوش برسه. این در واقع همان عنصری است که میتونه افراد رو تشویق به گامبرداشتن در مسیری درست کنه؛ افرادی که ممکنه حتی مدتها حتی هیچ فعالیت خاصی رو انجام نداده باشن.
چشمانداز به ارائهی چه چیزهایی میپردازه؟
متاسفانه بسیاری از افراد بر اساس چشماندازهایی که دارن زندگی نمیکنن. آنها دوست دارن مثل سازندهای باشن که هدفش احداث یک ساختمانه اما برای انجام اینکار طرح یا تقشهای نداره. به همین دلیل هم (یعنی عدم داشتن چشماندازی واضح از ساختمان) این فرد کار خودش رو بر اساس فرائض و حدسیات انجام میده.
امروزه بسیاری از افراد هستن که با شرایطی مشابه به مدیریت زندگی خود میپردازن؛ آنها برای زندگی خود برنامهی مشخصی ندارن و اجازه میدن تا شرایط، رویدادها و سایر افراد برای سرنوشتشان تصمیم بگیرن. به همین دلیل هم ترجیح این افراد اینه که یک زندگی عادی داشته باشن و شاید قید اینکه بخوان یک زندگی فوقالعاده داشته باشن رو میزنن.
دلم میخواد بدونیم که موفقیت واقعی زمانی شکل میگیره که برای همهی سطوح زندگی چشماندازی مناسب داشته باشیم. برای استفاده از حداکثر ظرفیت زندگی باید مسیرمون رو به خوبی بشناسیم. داشتن یک چشمانداز خوب میتونه ما رو در این امر یاری کنه.
چشمانداز موارد زیر را برامون به همراه داره:
- تمرکز: چشمانداز ما رو قادر میسازه تا تمرکز خودمون رو معطوف به یک هدف ثابت کنیم. این مساله منجر میشه تا در برابر سایر کارهایی که ممکنه خوب بوده اما بهترین نباشن، مصون بمونیم. بدون داشتن چشماندازی متمرکز، سردرگم و بی هدف خواهیم بود.
- انرژی: چشمانداز یک فرد رو پر انرژی میکنه. اینکه فرد تصویری از جایی که قراره بره داشته باشه بهش قدرت میده تا کارهاش رو با قوای بیشتری انجام بده و همیشه چشمانداز رو در پس ذهن خودش داشته باشه. این فرد روز و شب در این رابطه رویاپردازی میکنه، در موردش با بقیه صحبت و بر اون اساس عمل میکنه. چشمانداز کمک می کنه تا یک جا ثابت نمونیم و به سمت انجام فعالیتهای بیشتر حرکت کنیم.
- پایداری و استمرار: چشمانداز علاوه بر القای انرژی جهت انجام دادن کارهامون، پایداری و استمرار در آنها رو هم یادمون میده. پایداری و استمرار یک توانایی است که بهمون امکان میده تا حتی در شرایطی که اوضاع سخت هم میشه بتونیم ادامه بدیم. چشمانداز همیشه تو ما انگیزهی لازم برای ادامه دادن رو ایجاد میکنه و درست تو زمانی که ممکنه بخوایم از انجام کارها کنار بکشیم، جلومون رو میگیره.
افرادی که به چشمانداز اعتقاد دارن خیلی از کارها رو به نتیجه میرسونن. این افراد آدمهای مسئولیتپذیرین و لزوما هم آدمهای باهوش، برتر یا با استعداد نیستن. با این وجود، به وضوح میدونن چی میخوان و با فراغ بال به استقبال هر چالش، مانع و یا سختی میرن تا به چشماندازشون جامهی عمل بپوشونن.
- هلن کلر (Helen Keller) نویسندهی آمریکایی میگه:
بیچارهترین انسانها تودنیا فرد بینایی است که فاقد چشمانداز است.
این نوشته ترجمهای از بلاگپستِ «Why is a clear personal vision important?» است که «محمدامین قنبری» ترجمهاش کرده است.
بهترین راه تعیین تارگت در معاملات چیست
اگر به استراتژی بسیاری از معامله گرها دقت کنید، متوجه خواهید شد که اکثر افراد زمان خود را صرف این می کنند تا بهترین زمان ورود به معامله را تعیین کنند، اما همین اشخاص پس از ورود به معامله گیج می شوند و نمی دانند پس از آن باید چه کاری را انجام دهند!! و حتی نمی دانند که بهترین راه تعیین تارگت در معاملات چیست ؟!نتیجه این امر در بین تریدر ها کم شدن میزان اعتماد بنفس و تصمیم گیری های احساسی است.
در همین راستا در ادامه این مقاله سعی بر این داریم تا با ارائه و معرفی موثر ترین راه ها به شما کمک کنیم تا بتوانید اهداف درستی را برای معاملات خود تعیین کنید. قطعا تریدری که برای معاملات خود برنامه ریزی داشته باشد، می تواند با کاهش میزان ریسک، سرمایه خود را حفظ و با اعتماد بنفس بیشتری معامله را انجام دهید.
لذا توصیه می کنیم، ادامه این مطلب را از دست ندهید…
در معاملات چگونه تارگت مشخص کنیم؟
این سوال ممکن است برای خیلی از تریدرها پیش آید، چرا که آن ها عادت دارند بدون هیچ برنامه و هدف خاصی وارد معاملات ارزهای دیجیتال شوند و باید بگوییم این بزرگترین اشتباهی است که شما می توانید انجام دهید..
5 روش معرفی شده در ادامه برای افرادی است که در این زمینه سر درگم هستند. اولین راه حل آن عبارت است از:
1- تعیین میزان ثابت حد سود نسبت به ضرر
اولین موردی که باید در برنامه های خود قرار دهید این است که، سعی کنید در معاملات میزان سود به ضرر را یک حد ثابت در نظر بگیرید.
این استراتژی ساده ترین هدفی است که می توانید در پیش بگیرید. در این زمینه شما باید در معامله خود طبق دو راهکار زیر پیش بروید:
- فاصله بین دو نقطه سود و ضرر را اندازه گیری کنید.
- پس از آن میزان حد ضرر را نسبت به فاصله ای که مشخص کرده اید در اعداد 1 ،2 یا 3 ضرب کنید.
این یک تکنیک ساده است که به شما کمک می کند تا برای خودتان یک استراتژی ثابت، همیشگی و البته هدفمند داشته باشید.
البته توجه کنید که بالاتر بردن میزان حد سود به ضرر همیشه هم یک استراتژی خوب نیست، بنابراین اگر این مقدار را کم تر در نظر بگیرید قطعا درصد موفقیت شما نیز کاهش پیدا خواهد کرد.
توصیه می کنیم اگر تازه کار هستید، هدف خود را کوچک و با نسبت سود به زیان کم تری در نظر بگیرید، تا از این طریق احتمال موفقیتتان افزایش یابد و شما نیز تجربه ی ایده آل تری از هدف گذاری داشته باشید.
2- اهداف زمان مند برای معاملات خود تعیین کنید
دومین روش که در تعیین هدف می تواند مورد استفاده قرار گیرد، امکان ادغام چند استراتژی با یک دیگر را دارد.
آن دسته از تریدرهایی که فعالیت روزانه دارند، اغلب از تکنیک هدف در پایان روز استفاده می نمایند؛ در اواخر روز معاملاتی برای اینکه از زیانی که ممکن است در طی شب اتفاق افتد، از تمامی موقعیت های معاملاتی باز خود بیرون می آیند.
یا تریدرهایی که به صورت هفتگی از نوسانات سود کسب می کنند و معمولا در این ایام معامله می نمایند، استراتژی های آخر هفته را برای معاملات خود انتخاب می کنند، این افراد اغلب قبل از شروع شدن تعطیلات از تمامی معاملات باز خود خارج می شوند تا در طول تعطیلات در صورت افت بازار متضرر نشوند.
3-تعیین صحیح سطوح حمایت و مقاومت
یکی دیگر از تکنیک های هدفی که در بین تریدرها بسیار محبوب است، استفاده از آخرین سطوح حمایت و مقاومت است. سطح های حمایت و مقاومت مانع هایی مهم برای محرک قیمت هستند و واقع گرایانه است هدف خود را به گونه ای انتخاب کنید که قیمت لازم نباشد از سطح های مهم حمایت و مقاومت گذر کند، این مسئله می تواند احتمال رسیدن شما به قیمت تارگت را کاهش دهد.
به طور کلی، اغلب تریدرها بر تلاش اند تا پر اهمیت ترین نقاط سطح حمایت و یا مقاومت را پیدا کنند و سپس تارگت را چندین نقطه بالاتر یا پایین تر( با توجه به موقعیتی که معامله دارد) از آن قرار می دهند. در عکس زیر، اگر وارد یک موقعیت کوتاه شدید، خوب است تا تارگت خود را چند نقطه بالا تر از سطح حمایتی قرار دهید چرا که در این صورت احتمال ریسک بازگشت قیمت از سطح حمایت بسیار کم تر می شود.
4-توجه به سطوح فیبوناچی اکستنشن در معاملات
سطوح فیبوناچی اکستنشن یا همان بسط یافته در بسیاری از معاملات تریدرها کارآمد است و به کار گرفته می شود، علاوه بر این از سطوح بسط یافته می توان برای تعیین هدف معاملات نیز استفاده کرد.
پس از شکست سطوح مقاومت و شناسایی نقاط(A-B-C) ابزار تحلیل فیبوناچی خود را از پایین تا بالای خطی که با شکست مقاومت هم سو شده است، رسمن نمایید. بعد از یافتن سطح فیبوناچی اصلاحی c، شما می توانید به راحتی از سطوح اکستنشن برای تعیین هدف خود استفاده نمایید.
در حالت کلی، سطوح فیبوناچی اکستنشن در تصویر زیر ۱.۳۸ و ۱.۶۱ نزدیک ترین سطوح به هدف هستند. در این راستا قیمت به تدریج با سطح های 2 و 2.61 برخورد می نماید و به همین دلیل یک روند قدرتمند را برای رساندن قیمت به این سطوح نیازمند است.
5-حد زیان شناور تعیین کنید
تکنیک تعیین حد ضرر شناور با دومین مورد بیان شده یعنی داشتن یک هدف زمانمند شباهت بسیاری دارد که در واقع می توان آن را با سایر روش ها نیز ادغام کرد.
اغلب افرادی که از استراتژی حد زیان شناور استفاده می نمایند، تصمیم بر این دارند تا حد ممکن از معاملات خود سود دریافت نمایند. این گونه معامله گران معمولا تکنیکی را بر می گزینند که پایان آن نامعلوم است. این جمله بدین مفهوم است که یک تریدر برای خود هدف مشخص نمی کند و میزان ضرر خود را فقط بر اساس تعقیب قیمت ها در نظر می گیرد تا از این روش سود دریافت کند، این روش در واقع نوعی نوسان گیری است که کمک می کند تا در بازارهایی که میزان نوسان زیاد است این افراد به سود بسیار بالایی برسند.
تریدرها معمولا از میانگین ها ی متحرک به عنوان یک ابزار برای تشکیل حدزیان شناور استفاده می نمایند. مطابق عکس بالا مشاهده می کنید که میانگین متحرک 50 دوره ای در نمودار بررسی شده است. با استفاده از این مورد تریدر می تواند، حد ضرر شناور خود را بر اساس میانگین متحرک مشخص نماید.
در این رابطه نکته مهمی وجود دارد این است که نباید هدف خود را به کاملا دقیق بر روی میانگین متحرک در نظر بگیرید؛ زیرا که در صورت به وجود آمدن یک حرکت بازگشتی متداول، شما زود تر از آن چه که باید از معامله خارج می شوید.
برای اینکه با استفاده از حد ضرر شناور بتوانید تعیین تارگت داشته باشید، به نکات ذیل حتما توجه داشته باشید:
1- اگر فکر میکنید که با این روش میتوانید به حداکثر میزان سود برسید، باید بگویم در اشتباه هستید. چراکه حد ضرر شناور به طور معمول کمترین قیمتها را در بازارهایی با نوسان بالا، نصیب خود میکند.
2-استفاده از این استراتژی می تواند باعث طولانی شدن و زمان نگهداری معامله گردد، به طوری که تمامی تریدرها نتوانند از آن به درستی استفاده کنند.
3-میزان حد ضرر شناور فقط برای برنامه ها و معاملات بلند مدت برای شما سود رسانی خواهد داشت.
6-تعیین میانگین متحرک در تایم فریم بالا
این روش تعیین تارگت در معاملات فارکس به خوبی جواب می دهد، چرا که در بازار معاملاتی فارکس در اغلب مواقع به دور از هر میزان نوسانی که خواهند داشت، با گذشت زمان بازهم به سمت میانگین نزدیک می شوند.
جالب است بدانید که در رویکرد معاملات بازگشتی، بهتر است تا یک استراتژی هدف میانگین متحرک در بازه های زمانی بالاتر تعیین گردد، چرا که شما می توانید با استفاده از میانگین متحرک در تایم فریم های بالاتر فرصت های معامله گری بیشتری داشته باشید.
اهمیت تعین حد و سود و ضرر در معامله
یک موردی که در معاملات وجود دارد این است که شما چه بخواهید یا نخواهید، گاهی این امکان وجود دارد که در معاملات خود سود نکنید، چرا که همیشه تحلیل های ما درست نیستند و از طرف دیگر شما همیشه نمی توانید به نمودار ها خیره شوید تا ببنید که چه اتفاقی رخ می دهد؛ بنابراین تعیین حد سود و ضرر اصلی ترین تارگت در معاملات خواهد بود.
طبق این گفته، استفاده از حد سود و ضرر جزو ملزومات در فارکس است و در واقع می تواند روش معاملاتی ما را تکمیل نماید، همچنین این کار به ما در کنترل و کاهش ریسک نیز کمک می کند.
سخن پایانی:
در پایان می توانیم بگوییم که هیچ استراتژی نسبت به دیگری برتری خاصی ندارد و همه چیز برای موفقیت به خود معامله گر بستگی دارد، در این راستا بهتر است تا برای معاملات خود استراتژی های مختلف را امتحان کنید و در نهایت آن را در معاملات خود به کارببرید که بهترین اثر بخشی را برایتان دارد.
دیدگاه شما