تحلیلهای بورسی باید بین پنج مطلب توازن ایجاد کند و علیه پنج چیز نباشد:
یک -کشور دو اولویت بیشتر ندارد حقوق 4.5 میلیون شاغل و بازنشسته با قطع صادرات نفت نباید با چاپ اسکناس پرداخت شود و کم تورم ترین شیوه، پرداخت حقوق از محل فروش دارایی است و بهترین محل فروش دارایی ، بورس است ، الویت دوم این است که الویت اول فراموش نشود.
دو - افزایش نرخ ارز دو مشکل را حل میکند تولید و اشتغال را ، اما این دو مشکل نباید بگونه ای حل شود که به حذف طبقه متوسط منجر شود. حفظ توازن بین حفظ اشتغال و تولید با فشار به طبقه متوسط. هجوم نقدینگی به بورس، مانع افزایش بیشتر نرخ ارز است اگر هجوم به بورس نبود دلار افزایش بیشتری داشت.
سه - 52 درصد سپردههای بانکی به 400 هزار خانواده تعلق دارد و این 400 هزار خانواده با افزایش نرخ ارز 70 درصد دارایی خود را از دست داده اند و برای حفظ 30 درصد باقی مانده به حرکت درآمده اند، اینها فاقد مهارت های لازم برای پول درآوردن در فضای رقابتی ایجاد شده با این نرخ ارز اند و باید یک سوم از دارایی باقی مانده را از دست بدهند تا در اقتصاد توازن ایجاد شود، باید یک سوم پس انداز این 400 هزار نفر بسوزد تا از فشار به طبقه متوسط کاسته شود و بهترین جا برای سوزاندن سپرده مازاد، بورس است.
ارتباط بورس با تورم
یکی از بحثهایی که به دنبال صعود بازار سرمایه در محافل علمی و حتی در میان عموم مردم مطرح شد، ارتباط بورس با تورم بود. عدهای از صاحبنظران، رشد شاخص بورس را به دو علت، عاملی برای تهییج تورم معرفی میکنند. علت اول، اثر ثروت معرفی شده است؛ به این معنی که با توجه به افزایش سهم اوراق بهادار در سبد سرمایهگذاری مردم و افزایش نرخ مشارکت عمومی در بازار سرمایه، رشد قیمت سهام سبب افزایش ثروت مردم شده و در نهایت منجر به رشد تقاضای کل کالاها و خدمات میشود. به همین دلیل رشد شاخص کل بورس به عنوان نشانگر اقتصادی رشد قیمت سهام را علتی برای افزایش تورم کالاها و خدمات معرفی میکنند. این استدلال صرفنظر از اینکه تفاوتی میان افزایش قیمت یکباره و تورم قائل نشده است، یک ایراد اساسی دارد و آن اینکه با وجود شرایط تورمی سالهای اخیر نمیتوان رشد اسمی ثروت را رشد حقیقی تلقی کرد. بهعبارتدیگر، اگرچه افزایش قیمت داراییهای مردم میتواند اثر ثروت داشته باشد اما این مسئله در صورتی است که افزایش قیمت دارایی خود ناشی از تورم نبوده باشد. در واقع افزایش ثروتِ حقیقی است که اثر افزاینده بر مخارج دارد نه افزایش ارزش اسمی. به عنوان مثالی ساده، اگر به یک راننده اینترنتی در کشور گفته شود که از ابتدای سال گذشته تاکنون قیمت خودرو شما ۵ برابر شده است، واکنش او احساس ثروتمندی، تعطیل کردن کارش و رفتن به تعطیلات نخواهد بود چراکه هزینههایش نیز با سرعتی به مراتب بیشتر رشد کرده است. به همین دلیل واکنش راننده بیشتر نگرانی از تأمین قطعات یدکی خودرو خواهد بود که با افزایش چندین برابری مواجه شده است و به همین دلیل این افزایشِ اسمی رقم قیمت دارایی منجر به افزایش تقاضا در سایر بازارها نمیشود. علت ادعایی دوم اثر رشد شاخص بورس بر افزایش تورم نیز متکی بر انتظارات تورمی است. در واقع، مدعیان این نظر استدلال میکنند که افزایش قیمتها در بورس سبب افزایش انتظارات تورمی شده و از این طریق اثر افزاینده بر تورم دارد. این در حالی است که افزایش قیمت سهام خود معلول رشد نقدینگی و افزایش انتظارات تورمی است. از طرفی کاهش شاخص بورس در هفتههای اخیر و افزایش همزمان قیمتها در سایر بازارها از جمله ارز، خودرو و … نشان داد که رابطهی علّی از شاخص بورس به تورم نهتنها وجود ندارد بلکه سرمایهگذاری در بورس با جذب نقدینگی منجر به کنترل تورم شده بود؛ بهطوریکه کاهش جذابیت سرمایهگذاری در بورس در پی افت شاخص، منجر به افزایش سرعت گردش پول در سایر بازارها شده و رشد قیمتها را سبب شد.
همزمان با حرکت نزولی قیمتها در بازار سهام و افزایش نگرانی فعالان بازار، جستجوها برای یافتن پاسخ به چرایی نزول بازار سبب بروز شایعههایی شد. از جمله اینکه برخی افراد با پیشفرض قرار دادن این گزاره که «نزول قیمتها به معنای از بین رفتن نقدینگی است»، افت قیمتها در بازار سهام را به نوعی عمدی تلقی کرده و هدف از آن را کنترل نقدینگی اعلام کردند. این پیشفرض مبنای اقتصادی ندارد و برای روشن شدن آن به یک مثال اکتفا میکنم. فرض کنید که شما نیاز به یک اتومبیل دارید و پس از بررسیهایتان خودروی موردنظر خود را پیدا میکنید و با فروشنده توافق میکنید که به قیمت ۱۰۰ میلیون تومان، خودرو را بخرید. پس از انجام معامله، فروشنده مالک ۱۰۰ میلیون تومان پول شده و شما مالک خودرو میشوید. حال اگر تحت شرایطی قیمت خودرویی که خریداری کردهاید کاهش پیدا کند، برای مثال واردات خودروهای خارجی تسهیل شود و در نتیجه قیمت خودروی شما به نصف کاهش یابد، یا اینکه شما خودرو را بالاتر از قیمت واقعی آن خریده باشید و به علت یک نقص فنی، قیمت واقعی آن ۷۰ میلیون تومان باشد، این کاهش قیمت هیچ تأثیری در ۱۰۰ میلیون تومان وجهی که فروشنده دریافت کرده است، نمیگذارد. فروشنده کماکان مالک ۱۰۰ میلیون تومان است و میتواند معادل آن تقاضا ایجاد کند. حجم نقدینگی موجود در اقتصاد نیز به همین صورت است و اگرچه سازوکارهایی برای امحاء نقدینگی وجود دارد اما کاهش قیمت منجر به افزایش گردش نقدینگی در بورس از بین رفتن نقدینگی نخواهد شد.
مسیریابی نقدینگی در بورس
معاملات روز گذشته بورس تهران با برآیند خنثای شاخص کل همراه بود. این اتفاق در حالی رخ داد که در ساعات ابتدایی شاهد رشد مقطعی شاخص کل بودیم؛ ولی عرضههای زیاد در نمادهای شاخصساز به از بین رفتن اثر رشد صبحگاهی انجامید. افزایش حجم و ارزش معاملات و تغییر مالکیت حقوقی به حقیقی در روزهای اخیر علاوه بر سیگنال ورود نقدینگی به بورس حاکی از تشدید تقابل دیدگاههای مختلف در میان اهالی بازار سرمایه است؛ موضوعی که در برخی از بخشها نسبت ریسک به بازدهی سهام را بالا برده است.
معاملات روز گذشته بازار سهام از منظر شاخص کل دارای دو نیمه متفاوت بود. رشد صبحگاهی پر شتاب در دقایق نخست معاملات و اصلاح تدریجی آن تا نزدیک شدن به مرز صفر تابلو، خبر از اصلاح تدریجی نمادهای موثر بر شاخص کل در جریان داد و ستدهای روزانه داد. البته این اصلاح که در برخی از نمادهای بزرگ با شتاب بیشتری به وقوع پیوست، در سمت تقاضا نیز با حمایتهایی در سطوح منفی همراه بود که منجر به افزایش ارزش معاملات خرد روزانه تا مرز ۱۱۳۳ میلیارد تومان شد. افزایش ارزش معاملات از یکسو تحتتاثیر تقابل خریداران و فروشندگان با انگیزههای متفاوت در نمادهای بزرگ بود و از سوی دیگر اقبال به صنایعی نظیرخودرو و سیمان در فرآیند چرخش سریع نقدینگی در تالار شیشهای و داغ شدن بحث افزایش سرمایه از محل مازاد تجدید ارزیابی داراییها را نشان میداد. در چنین شرایطی جهتیابی جریان نقدینگی مهمترین فاکتور برای تشخیص حرکتهای کوتاهمدت به شمار میآید. در حالیکه برای تصمیمگیری درخصوص روند بلندمدت بورس نهایتا عوامل بنیادی و سودآوری شرکتها ملاک اصلی خواهد بود. خالص تغییر مالکیت ۵۶ میلیارد تومانی از سهامداران حقوقی به حقیقی در معاملات روز گذشته بورس تهران نشان از حفظ برتری خریداران خرد نسبت به فروشندگان میدهد. موضوعی که طی روزهای گذشته و در طول تلاطمهای شاخص کل و نوسان قیمت سهام در صنایع گوناگون یک امر ثابت و رو به رشد بوده است و خبر از ورود نقدینگی جدید در سطوح فعلی و اوج شاخص کل میدهد. در این میان صنایع خودرو و ساخت قطعات، محصولات شیمیایی و بانکها پرچمدار برترین گروههای صنعت در زمینه ارزش معاملات روزانه بودند. برتری مطلق خریداران در صنعت خودرو و برخی نمادهای بانکی، عمدتا به خاطر بحث تجدید ارزیابی داراییها بود. در نمادهای شیمیایی نیز تقابل انگیزههای متفاوت سرمایهگذاران و تمرکز بیشتر بر نمادهای سرمایهگذاری در این حوزه، عامل اصلی افزایش حجم و ارزش معاملات بهشمار میآید. دلایلی که برای ورود به سهام گروه خودرویی اکنون مطرح است، با توجه به ریسکهای بزرگ موجود در این صنعت، سرمایهگذاری در شرکتهای زیانده به امید کسب بازدهیهای کوتاهمدت را به یک قمار بزرگ شبیه میکند. امری که از چشم اهالی بازار دور نیست و تشدید تقابل عرضه و تقاضا در این گروه را به همراه داشتهاست.ذکر این نکته خالی از لطف نیست که چرخش سریع نقدینگی در معاملات روزانه و داغ شدن معاملات یک صنعتخاص در یک دوره زمانی کوتاه، خبر از آشفتگی سرمایهگذاران درخصوص تصمیمگیری در برهه زمانی فعلی میدهد.
بورس؛ انتخاب اول سرمایههای سرگردان
همانطور که اشاره شد، فرآیند جذب نقدینگی در بورس تهران با توجه به آمارهای موجود یک امر ملموس به حساب میآید. بازارهای موازی اگرچه توان و کشش جذب نقدینگی سرگردان را دارند، اما جذابیت ورود پول با انگیزه سفتهبازی را نشان نمیدهند. درجا زدن بازارهایی مانند ارز و سکه و مسکن پس از رشدهای سریع با توجه به ساختار شناور قیمتی، در حال حاضر چشمانداز سودآوری بالایی به صاحبان سرمایه نشان نمیدهد. از سوی دیگر تنوع مدلهای سرمایهگذاری در بورس تهران برای انگیزههای مختلف سودآوری و بالا رفتن نقدشوندگی این بازار در طول یکسال گذشته، بورس را به بزرگترین بازار هدف برای نقدینگی در دسترس تبدیل کرده است.
یکی دیگر از نکاتی که در این خصوص نباید دور از نظر بماند، تغییر معنادار ترکیب سپردههای بانکی از بلندمدت به کوتاهمدت است. این موضوع از یکسو و تا حد زیادی به دلیل افزایش تورم و بزرگ شدن بخش مصرف در درآمدهای خانوار است که نیاز به استفاده هرچه بیشتر از پساندازها بهمنظور مصرف را ایجاد کردهاست و از سوی دیگر با توجه به جذابیت کم سود سپردههای بانکی در دورههای بلندمدت، در دسترس قرار گرفتن هرچه بیشتر وجه نقد بهمنظور امکان استفاده سریعتر از موقعیتهای سرمایهگذاری را به عنوان یک اولویت مطرح میکند. در این خصوص ورود پولهای کمتجربه به بازار سهام میتواند تبعاتی برای این بخش از اقتصاد به همراه داشته باشد. حرکتهای گروهی و قدرت هرچه بیشتر شبکههای مجازی برای تبلیغ سهامی که با فشار نقدینگی حرکتهای سریعی را تجربه میکنند، بیم ایجاد حباب قیمتی در سهام اینچنینی را بیش از پیش تقویت میکند.
تقابل انگیزههای بورسبازان
یکی از موضوعاتی که این روزها ذهن سرمایهگذاران را به شدت درگیر کردهاست، بحث رکود در بازارهای جهانی و واکنش قیمت کامودیتیها به این موضوع است. به طور مثال قیمت جهانی کالاهایی مانند نفت، مس و روی طی ۴ ماه گذشته به ترتیب ریزشهای ۱۴، افزایش گردش نقدینگی در بورس ۱۲ و ۲۲ درصدی را به ثبت رسانده است. قیمت منطقهای فولاد خام نیز طی ۴ ماه گذشته ریزش نزدیک به ۱۰ درصد را تجربه کردهاست.
در مورد قیمت محصولات شیمیایی نیز قیمت اوره، متانول و محصولات پلیمری طی ماههای گذشته شاهد اصلاحهای بعضا قدرتمند بودهاند. با نگاه گذشتهنگر، کاهش معنادار قیمتهای جهانی بیش از هر چیز تحتتاثیر تنشهای جنگ تجاری و گارد محافظهکاری در سمت تقاضا رقم خورده است. قیمتهای فعلی نیز برای کسب سودهای قابلقبول در سهام کامودیتی محور بورس تهران حاشیه امن مناسبی را بهوجود میآورد و علت عدمریزش شدید قیمت سهام کامودیتیمحور طی هفتههای گذشته را میتوان به همین امر نسبت داد. تشکیل افزایش گردش نقدینگی در بورس تقاضای مناسب در محدوده منفی از یکسو و میل کمتر سرمایهگذاران به فروش هرچه بیشتر در قیمتهای اصلاح شده، تاثیر منفی نمادهای بزرگتر را محدود کردهاست. اما از سوی دیگر با توجه به شرایط فعلی و گنگ بودن چشمانداز کالایی در بازارهای جهانی، نمیتوان خروج تدریجی پول از نمادهای کالایی را نادیده گرفت. پولهای خارج شده از این بخش طی معاملات هفتههای گذشته بهتدریج جذب نمادهایی شده است که بهانههای متفاوتی برای سرمایهگذاری یدک میکشند. انگیزههایی نظیر تکیه بر دارایی به روز نشده بنگاههای اقتصادی، سهام شرکتهایی با محوریت تولیدات خردهفروشی و مواد مصرفی داخلی و افزایش سرمایههای سنگین در برخی نمادهای بورسی، مهمترین مقاصد پولهای آزاد شده در بورس را به سرمایهگذاران نشان میدهد. از سوی دیگر با افت قیمت سهام کامودیتی محور و دلگرمی سهام این شرکتها به گزارشهای ۳ ماهه و در برخی از موارد پوشش مناسب فروش نیمه نخست سالجاری، ریزشهای بیشتر قیمت، تحتتاثیر ترسهای فزاینده نسبت به آینده قیمتهای جهانی میتواند منجر به ورود قیمت سهام مزبور به محدوده ارزندگی شود و از این حیث شدت فشار فروش در این بخش میتواند جای خود را به شکلگیری یک تعادل پایدار همراه با ایجاد یک روند صعودی بدهد.
رشد معنادار ارزش معاملات
همانطور که در قسمتهای قبلی گزارش اشاره شد، جریان محسوس ورود نقدینگی به بورس تهران در کنار تقابل انگیزههای معاملهگران بورسی منجر به افزایش حجم معاملات روزانه و به تبع آن ارزش دادوستدها شدهاست. تقابل نظرهای متفاوت از یک سو و ورود سرمایههای بیتجربه از سوی دیگر در فضایی که توام با نااطمینانیهای زیادی نسبت به آینده است، فعالیت معاملهگران را در خرید و فروشهای روزانه زیاد کردهاست. رشد ارزش معاملات روزانه از محدوده ۵۰۰-۶۰۰ میلیارد تومان طی ماههای گذشته به بالای ۱۰۰۰ میلیارد تومان و تثبیت آن در این محدوده گواه این مدعاست. هرچند افزایش ارزش معاملات روزانه و فعالیت بیشتر معاملهگران بورسی در بازههای کوتاهمدت باعث بالا رفتن نقدشوندگی بازار میشود، اما این موضوع به طور صرف نمیتواند یک سیگنال مثبت به حساب بیاید. ورود افزایش گردش نقدینگی در بورس سرمایههای کمتجربه و حرکت براساس تبلیغات و موجهای زودگذر با تحمل ضرر و زیان همراه خواهد بود که میتواند در میانمدت به خروج سرمایههای زیاندیده و بیخبر از بورس منجر شود. از طرفی افزایش فشار فروش در بخشهای مورد توجه تالار شیشهای، موج منفی را در کلیت بازار به همراه خواهد داشت که اصطلاحا توانایی سوزاندن تر و خشک را با هم دارد.
یکی دیگر از مواردی که نباید دور از ذهن بماند این است که افزایش اقبال به سمت سهامی که با محوریت افزایش سرمایه از محل تجدید ارزیابی داراییها داغ میشوند، اگر چه تا قبل از تحقق این امر جذابیتهایی را برای خرید ایجاد میکند، اما با جدیتر شدن موضوع و ورود به مرحله عملیاتی، از آنجا که یک امر تکرار شونده و لزوما سودآور نیست به معنای واقعی ورود جریان حقیقی پول به بنگاه را سبب نمیشود، جذابیت خود را از دست داده و منجر به رکود و رسوب معاملات در این سهمها خواهد شد. تجربههای گذشته درخصوص سهام با چنین مختصاتی نشان میدهد که افزایش حجم و ارزش معاملات همزمان با رشد معنادار قیمت در بازههایی که موضوع افزایش سرمایه از محل مازاد تجدید ارزیابی داراییها داغ بودهاست، پس از تحقق این امر به رکود و درجا زدن همراه با اصلاح قیمتها انجامیده و عملا سهام مزبور را به کما بردهاست. برای مثال افزایش سرمایه از محل مازاد تجدید ارزیابی داراییها برای بانکهایی چون صادرات و تجارت در سالجاری و پشتسر گذاشتن همین مراحل برای سهام خودرویی در پایان سال ۹۲، نمونههای خوبی برای سرمایهگذاران در این بخشها بهشمار میآید و نباید از دید فعالان بورسی دور بماند.
کاهش شاخص بورس دلیل افزایش نرخ ارز است؟
تلاش مردم برای خروج سرمایه از بورس تنها به ایجاد صفهای فروش منجر میشود و تا زمانی که یک سرمایهگذار جدید اقدام به خرید سهام آنها نکند، معاملهای صورت نمیگیرد. بنابراین شرط خروج سرمایه یک فرد از بازار بورس، ورود سرمایه از سوی یک فرد دیگر است. در مقابل، افزایش تقاضا در بازار ارز ریشه در رشد بیضابطه نقدینگی از یک سو و عدم نظارت سیستمی بر جریان گردش ریال از سوی دیگر دارد؛ که موجب شدهاست عدهای سرمایهدار در هر زمانی امکان خرید گسترده ارز را داشته باشند و هیچ مانعی در این مسیر پیش روی آنها وجود نداشته است.
مسیر اقتصاد / از ابتدای سال جاری تا اواسط مرداد ماه، درحالیکه به دلیل شیوع کووید ۱۹ در جهان، بازار سهام اغلب کشورها با رکود مواجه بود، بازار سرمایه در ایران بازدهی خیره کنندهای داشت. این بازدهی بالا در کنار تبلیغات صورت گرفته از سوی دولت و دیگر بخشهای حاکمیتی، موجب شد در این مدت سرمایههای مردمی قابل توجهی روانه بازار بورس شود.
پیش از این در یادداشتی عنوان شده بود که هرچند بازار سرمایه یک فرصت برای تأمین مالی پروژههای کلان ملی، تأمین مالی واحدهای تولیدی، کمک به رونق تولید و تأمین بخشی از کسری بودجه محسوب میشود؛ اما سود کلان بازار سرمایه نه تنها در بلندمدت امکانپذیر نیست، بلکه تداوم آن در کوتاه مدت نیز عواقب خطرناکی همچون «افزایش انتظارات تورمی و در نتیجه افزایش قیمتها در بازارهای مصرفی»، «کاهش قدرت جذب سرمایه بخشهای تولیدی»، «ترویج روحیه مفتخواری در بین مردم» و «افزایش آسیب پذیری اقتصاد داخلی در برابر تحولات خارجی» را برای اقتصاد کشور درپی دارد.
اکنون نیز که بعد از یک دوره رشد چند ماهه، بازار سرمایه ایران در طول یک ماه اخیر روزهای خوشی را سپری نمیکند، دولت در تلاش است تا از روشهایی همچون تزریق منابع صندوق توسعه ملی، به طور دستوری شاخص بورس را صعودی نماید.
بازندگان افت شاخصها در بازار بورس چه کسانی هستند؟
آنچه مسلم است اینکه افت شاخص بورس بیش از همه به ضرر ذی نفعان این بازار است؛ که شامل تعداد زیادی سرمایهدار خرد و همچنین تعداد نسبتا معدودی سرمایهدار کلان میشود. بنابراین چنانچه سرمایهگذاران اینطور تصور کنند که دوره رونق بورس به پایان رسیده است، در اولین فرصت سرمایههای خود را از این بازار خارج میکنند.
اما در عین حال عدهای معتقدند این تنها سرمایهداران بورسی نیستند که از افت شاخصها متضرر میشوند؛ بلکه خروج سرمایه از بازار بورس به افزایش قیمتها در دیگر بازارها همچون مسکن، خودرو و ارز منجر میشود و کل اقتصاد کشور را تحت تأثیر قرار میدهد.
خروج سرمایه از بورس به دیگر بازارها امکان پذیر است؟
اما نکته مهم اینکه تلاش مردم برای خروج سرمایه از بورس تنها به ایجاد صفهای فروش منجر میشود و تا زمانی که یک سرمایهگذار جدید اقدام به خرید سهام آنها نکند، معاملهای صورت نمیگیرد. بنابراین شرط خروج سرمایه یک فرد از بازار بورس، ورود سرمایه از سوی یک فرد دیگر است.
به این ترتیب این تصور که افت شاخص بورس موجب میشود سرمایه مردم از بورس خارج شود و به دیگر بازارها برود، اساسا امکان پذیر نیست.
کاهش شاخص بورس تأثیری بر افزایش قیمت ارز دارد؟
بنابراین در پاسخ به عدهای که افزایش مجدد قیمت ارز در روزهای اخیر را ناشی از خروج سرمایههای مردم از بورس عنوان میکنند، باید گفت خروج سرمایههای مردم از بورس به بازار ارز اساسا امکان پذیر نیست. افزایش تقاضا در بازار ارز ریشه در رشد بیضابطه نقدینگی از یک سو و عدم نظارت سیستمی بر جریان گردش ریال از سوی دیگر دارد؛ که موجب شدهاست عدهای سرمایهدار در هر زمانی امکان خرید گسترده ارز را داشته باشند و هیچ مانعی در این مسیر پیش روی آنها وجود نداشته است.
جالب توجه اینکه این روند در زمینه ورود سرمایههای مردم به بورس نیز حاکم است؛ به این معنی که در زمان رونق بورس نیز ایجاد صفهای خرید به معنی ورود نقدینگی سرگردان به بورس نیست و تا زمانی که فردی اقدام به فروش سهم خود نکند و یا عرضه اولیهای در کار نباشد، سرمایهای به بورس وارد نمیشود و این بازار هیچ اثر مثبتی در کنترل جریان سرگردان نقدینگی و کاهش قیمت در دیگر بازارها ندارد.
رشد بورس نقدينگي را افزايش مي دهد يا جذب مي كند؟
نظر اول: بورس نقدينگي را افزايش نمي دهد جابجا مي كند، نظر دوم: رشد بورس باعث هدايت پول از بانك ها و كسب وكارها و افزايش سرعت گردش پول، نقدينگي و تورم مي شود. یک کارشناس اقتصادی معتقد است، هجوم نقدینگی به بورس از زهر افزایش نرخ ارز میکاهد لذا هجوم نقدینگی به بورس، مانع افزایش بیشتر نرخ ارز است اگر هجوم به بورس نبود دلار افزایش بیشتری داشت. رشد ظاهری بورس طی ماههای گذشته سبب شکل گیری انتظارات تورمی شده است که این تورم به سایر بازارها نیز سرایت کرده است. اما كارشناس ديگري مي گويد عده اي پول و دارايي و سرمايه درگردش را به بورس آورده اند و سرعت خلق نقدينگي در بازار بين بانكي و بانك ها افزايش يافته است
اقتصاد گردان - یک کارشناس اقتصادی معتقد است، هجوم نقدینگی به بورس از زهر افزایش نرخ ارز میکاهد لذا هجوم نقدینگی به بورس، مانع افزایش بیشتر نرخ ارز است اگر هجوم به بورس نبود دلار افزایش بیشتری داشت.محمد حسین ادیب کارشناس اقتصادی معتقد است، رمز موفقیت حفظ توازن است، باید در رفتار اجتماعی انعطاف داشت ولی نه بگونه ای که از آن تلقی ضعف شود باید بین این دو مولفه توازن ایجاد کرد.
تحلیلهای بورسی باید بین پنج مطلب توازن ایجاد کند و علیه پنج چیز نباشد:
یک -کشور دو اولویت بیشتر ندارد حقوق 4.5 میلیون شاغل و بازنشسته با افزایش گردش نقدینگی در بورس قطع صادرات نفت نباید با چاپ اسکناس پرداخت شود و کم تورم ترین شیوه، پرداخت حقوق از محل فروش دارایی است و بهترین محل فروش دارایی ، بورس است ، الویت دوم این است که الویت اول فراموش نشود.
دو - افزایش نرخ ارز دو مشکل را حل میکند تولید و اشتغال را ، اما این دو مشکل نباید بگونه ای حل شود که به حذف طبقه متوسط منجر شود. حفظ توازن بین حفظ اشتغال و تولید با فشار به طبقه متوسط. هجوم نقدینگی به بورس، مانع افزایش بیشتر نرخ ارز است اگر هجوم به بورس نبود دلار افزایش بیشتری داشت.
سه - 52 درصد سپردههای بانکی به 400 هزار خانواده تعلق دارد و این 400 هزار خانواده با افزایش نرخ ارز 70 درصد دارایی خود را از دست داده اند و برای حفظ 30 درصد باقی مانده به حرکت درآمده اند، اینها فاقد مهارت های لازم برای پول درآوردن در فضای رقابتی ایجاد شده با این نرخ ارز اند و باید یک سوم از دارایی باقی مانده را از دست بدهند تا در اقتصاد توازن ایجاد شود، باید یک سوم پس انداز این 400 هزار نفر بسوزد تا از فشار به طبقه متوسط کاسته شود و بهترین جا برای سوزاندن سپرده مازاد، بورس است.
بر خلاف دیدگاه محمد حسین ادیب؛ ندری از کارشناسان اقتصادی معتقد است، رشد ظاهری بورس طی ماههای گذشته سبب شکل گیری انتظارات تورمی شده است که این تورم به سایر بازارها نیز سرایت کرده است.ندری طی یک مصاحبه تاکید کرده است، تاکنون دو نوع نقدینگی توسط بانک مرکزی و بانکها در کشور تولید می شد که بانک مرکزی میتوانست به تغییر نرخ سود بانکها و تغییر نرخ بهره بین بانکی تورم این نقدینگی ایجاد شده را کنترل کند، اما امروز شاهد تولید نقدینگی توسط بورس هستیم که کمترین اثر آن افزایش تورم است. رشد سرسام آور قیمت دلار و طلا ناشی از رشد بی رویه شاخص بورس است که سبب شده است، شبه پول به پول تبدیل شده و اولین تاثیر این ماجرا رشد تورم در کشور است.
دلار ۸ برابر شده و شاخص بورس ۱۸ برابر/ فعلا چرخه بازار سرمایه به نفع تورم کار میکند
در سالهای اخیر، اوضاع اقتصادی کشور به ویژه رشد قیمت کالاهای اساسی و کاهش قدرت خرید شهروندان به گونهای بوده که با توجه به شاخصهای افزایش گردش نقدینگی در بورس اقتصادی شاید بتوان گفت، زندگی شهروندان ایرانی در بدترین وضعیت خود قرار دارد و آمارهای اقتصادی از کاهش قدرت خرید و افت کیفیت زندگی اقتصادی در جامعه ایران حکایت دارد.
به گزارش دولت بهار، صبح صادق در گفتوگویی با «سیدشمسالدین حسینی» وزیر اسبق اقتصاد و عضو کمیسیون برنامه و بودجه کشور وضعیت اقتصادی کشور را بررسی کرده است.
با توجه به حجم نقدینگی موجود در کشور و نرخ تورم در سالهای اخیر به نظرتان تورمهای موجود در اقتصاد با افزایش حجم نقدینگی تناسب و همخوانی دارد یا بخش قابل توجهی از تورم هنوز تخلیه نشده و در واقع ذخیره شده است؟ برخی معتقدند شوک اصلی تورم هنوز باقی مانده و با سیاستهایی ذخیره شده است. نگاه شما به رابطه بین نقدینگی و تورم در اقتصاد امروز ایران چیست؟
ابتدا باید ببینیم قرار است چارچوب بحثمان را چه چیزی انتخاب کنیم! اگر فرض کنیم چارچوب بحث ما همان نظریه مقداری پول و رابطه چند متغیر در یک رابطه ساده باشد؛ طبق آن نظریه رشد سطح عمومی قیمتها یا همان تورم برابر با رشد نقدینگی به علاوه رشد سرعت گردش پول منهای رشد تولید است. حالا اگر برای پاسخ به پرسش شما سال 1398 را در نظر بگیریم، بر اساس آمارهای رسمیـ که به نظر من کمی خوشبینانه استـ رشد نقدینگی در این سال حدود 30 درصد بوده و رشد تولید یا همان رشد اقتصادی حدود منفی 8 درصد بوده است. بر اساس این، 30 درصد رشد نقدینگی منهای رشد تولید که یک عدد منفی است، باید چیزی حدود تورم 40 درصدی را رقم بزند. وقتی آمار نرخ تورم در سال 1398 را بررسی میکنیم، میبینیم نرخ اعلام شده برای تورم تقریباً عددی در همین حد بوده است؛ از این رو من معتقدم آنچه در سال گذشته با عنوان نرخ تورم رخ داده، با نظریه مقداری پول همخوانی دارد. البته آنچه ما باید به آن استناد کنیم که در این سالها کمتر به آن توجه شده، موضوع کاهش سرعت گردش نقدینگی طی سالهای گذشته است؛ به گونهای که در حال حاضر این عدد به چیزی کمتر از یک رسیده است؛ یعنی یک واحد نقدینگی در طول یک سال کمتر از یک بار گردش داشته است. این اتفاق به این معناست که ما در حال تجربه کردن یک رکود هستیم.
آیا شما برای رشد نقدینگی به تورم، نسبت یک به یک قائلید؟
من معتقدم باید متغیرهای دیگری را در این زمینه در نظر گرفت. در همین چارچوب نظریه مقداری باید به مواردی، چون رشد اقتصادی و سرعت گردش نقدینگی هم توجه کرد. من مطالعهای را سراغ ندارم که بگوید این عدد بزرگتر از یک است؛ اما باید به این نکته اشاره کرد که در اقتصاد ایران هر گاه رشد نقدینگی بالا با افزایش نرخ ارز همراه شده است، تورم های بالاتری را نسبت به متوسط بلندمدت ما رقم زده است. اصولاً بالاترین عددهای تورم در اقتصاد ایران مربوط به سالهایی بوده که شاهد رشد بالای نقدینگی و مهمتر از آن رشدهای بالای نرخ ارز بودهایم. متأسفانه، ما در سال جاری نیز در چنین وضعیتی قرار داریم و در حال تجربه کردن آن هستیم. از این منظر میتوان گفت اگر اقدامات اصلاحی صورت نگیرد، ما در سال جاری با افزایش سطح عمومی قیمتها مواجه خواهیم بود. در حقیقت، موضوع نگرانکننده، افزایش همزمان رشد نقدینگی و نرخ ارز است که سبب کاهش شدید ارزش پول ملی میشود.
در واقع به نظرتان در حال حاضر تناسبی میان نرخ رشد نقدینگی و نرخ تورم وجود دارد؟ شما این استدلال را که ما ذخیره نرخ تورم داریم، قبول ندارید؟
تقریباً یک تناسب وجود دارد؛ اما میتوان گفت، اولاً این پدیده لزوماً در یک سال اتفاق نمیافتد. جنبه بد و مخرب آنچه ما طی سالهای گذشته تجربه کردیم، این است که ما رشد نقدینگی داشتیم؛ اما سرعت گردش رشد نقدینگی کاهش یافته است؛ یعنی اگر تورم متناسب با رشد نقدینگی اتفاق نیفتاده، حتی در برخی مواقع مانند سالهای 1397 و 1398 کمتر از رشد نقدینگی بوده است. یکی از دلایل آن، این بوده که سرعت گردش نقدینگی کاهش پیدا کرده است؛ یعنی اگرچه میزان پول تحت عنوان نقدینگی افزایش یافته، اما سرعت گردش پول پایین آمده بوده و این اتفاق خوبی نیست؛ چرا که به تعمیق رکود منجر میشود.
هم اکنون بخش قابل توجهی از نقدینگی در حال هدایت به سمت بازار سرمایه است. شما این موضوع را مثبت میدانید یا این ماجرا می تواند پیامدهایی برای اقتصاد ایران داشته باشد؟
به هر دلیلی امروزه بخش قابل توجهی از این نقدینگی وارد بازار سرمایه شده است. بررسیها نشان میدهد، ما اگر روزانه چیزی حدود 2000 میلیارد تومان نقدینگی جدید تولید میکنیم، بخش عمده این نقدینگی راهی بازار سرمایه شده و این موضوع سبب شده است قیمت سهام به شدت افزایش پیدا کند. اگر نرخ ارز در سال 1396 را حدود 3400 تومان در نظر بگیریم، شاخص بازار سرمایه در آن سال چیزی حدود 100 هزار واحد بوده؛ اما در حال حاضر نرخ ارز حدود 23 هزار تومان (هشت برابر) شده؛ اما شاخص بورس حدود 18 برابر شده است. توجه داشته باشید که در این فاصله، یعنی بین سال 1396 تا به امروز، رشد اقتصادی منفی و رشد سرمایهگذاری هم منفی بوده است. ضمن اینکه وضعیت سودآوری شرکتها هم چندان تعریفی ندارد. پس ما در اینجا یک نقیصه داریم. البته الآن به صورت کوتاهمدت بازار سرمایه به نوعی با جذب نقدینگی برخی از آن فشار تورمی در سایر کالاها را برداشته و چون قیمت دارایی مستقیماً در محاسبه شاخص عمومی کالا و خدمات منظور نمیشود، میتوان گفت فعلاً این چرخه به نفع تورم کار میکند.
با توجه به نکاتی که به آن اشاره داشتید، به نظر شما وضعیت اقتصادی ما با رشد شاخص بورس یا بهبود وضعیت تولیدی یا اقتصادی کشور همخوانی ندارد؟
طبیعتاً همین طور است. مردم امروز وضعیت سخت و کمنظیری را تحمل میکنند. در سال 1397 رشد اقتصادی کشور بر اساس آمارهای رسمی منفی 5 درصد و رشد سطح عمومی قیمتها 31 درصد بوده است؛ اما در سال 1398 رشد اقتصادی چیزی حدود منفی 8 درصد و تورم حدود 40 درصد بوده است و ضریب جینی هم وضعیت بدتری را تجربه کرده است؛ یعنی فقط در همین دو سال شاهد بودهایم که رشد اقتصادی پیاپی منفی 5 و منفی 8 درصد بوده و تورم نیز 30 و 40 درصد بوده است. این موضوع به آن معناست که رشد اقتصادی کاهش داشته و تورم با افزایش مواجه بوده است. از سویی، با رشد جمعیت هم مواجه بودهایم، پس درآمد سرانه ما به قیمت واقعی کاهش پیدا کرده و توزیع درآمد هم بدتر شده است، یعنی فشار بر طبقات ضعیف و متوسط افزایش یافته است. ضمن اینکه این فشار هم مشهود بوده و هم از طرف همه بیان میشود. برای نمونه، وقتی مردم با نمایندگان مجلس مواجه میشوند، مدام از این وضعیت و سختیهای در حال افزایش گلایه میکنند؛ از طرفی نماینده مجلس هم میبیند هیچ برنامه روشنی از سوی دولت برای تغییر وضعیت وجود ندارد.
دولت آقای روحانی همواره به واگذاری شرکتهای دولتی به برخی از سازمانها و نهادها تحت عنوان رد دیون به شدت انتقاد داشت؛ اما گویا قرار است خود دولت نیز از طریق این واگذاریها، منابع مورد نیاز برای اجرای طرح نظام پرداخت هماهنگ را که قرار است از مهرماه اجرایی شود، تأمین کند. نظرتان در این باره چیست؟
متأسفانه برنامههای اقتصادی دولت نهم و دهم، به ویژه در دولت یازدهم با چارچوب و انگیزههای سیاسی نقد شد. چون این برنامهها با انگیزههای سیاسی نقد شد، رفتهرفته رنگ باخت و دوام نیاورد. در ایت میان، اگر موضوع مسکن مهر، سهام عدالت، هدفمندی یارانهها و… را بررسی کنید، کاملاً متوجه این موضوع میشوید. در بحث هدفمند کردن یارانهها ابتدا گفتند پرداخت نقدی یارانهها اشتباه بود. بعد گفتند ما میخواهیم پرداختهای کالایی را جایگزین پرداختهای نقدی کنیم. در سال 1392 دو هزار میلیارد تومان از بیتالمال را تحت عنوان کالا و با نام «سبد کالا» به مردم عرضه کردند که در واقع میتوان گفت یکی از بدترین طرحهایی بود که به لحاظ اقتصادی تاکنون اجرا شده است. در نهایت هم دیدیم هیچ کس حاضر به دفاع از آن نشد. حتی دولت وقتی میخواست طرحی با عنوان کمکهای معیشتی را اجرایی کند، این کار را به صورت یارانه نقدی انجام داد. در حالی که اگر پرداخت نقدی بد بود و پرداخت کالایی خوب! کمک معیشتی را به صورت نقدی پرداخت نمیکرد. این ماجرا درباره سهام عدالت هم وجود دارد. شما ببینید ابتدا به سهام عدالت حمله و آن را تخریب کردند و همه تمرکز و انتقادشان روی این موضوع بود که در سهام عدالت مدیریت در اختیار بخش غیر دولتی نیست، اما سؤال این است آیا وقتی خودشان صندوقهای ایتیاف را طراحی و واگذار کردند، مشکل مدیریت را حل کردند؟ یا تنها اتفاقی که افتاد این بود که آمدند سهام عدالت را رقیق و پرتفوی آن را تضعیف کردند. به قول معروف، حق مالکیت مردم بر سهام عدالت را اسقاط کردند و در نهایت هم تمام هنر دولت این بود که بگوید سهام عدالت را آزاد میکنیم. چطور چیزی را آزادسازی میکنید که در گذشته مدعی بودید هیچ ارزشی ندارد؟ یکی دیگر از این مباحث که شما هم به آن اشاره کردید، بحث تهاتر سهام بود که ابتدا کلی ایراد گرفتند و حالا خودشان در حال انجام این کار هستند. با این حال من به عنوان یک نماینده مجلس که از قضا سابقه اجرایی هم دارد، خوشحال میشوم که دولت در مسیر صحیح و در ریل صحیحش قرا گیرد و اگر اینگونه باشد، خود من از دولت پشتیبانی میکنم ولو اینکه سال آخر یا حتی ماه یا روز آخر حضور دولت باشد. واقعیت امر این است که حال اقتصاد و زندگی مردم ایران نه تنها خوب نیست؛ بلکه بسیار بد است. پس ما نباید به بهانه تحلیلهای سیاسی مانع از التیام اوضاع و احوال اقتصادی مردم شویم مگر اینکه متوجه شویم دولت به روشهای غلطی در حال انجام این کار است که مطمئناً هر کجا خود من متوجه شوم روش غلط است، در مقابل آن واکنش نشان خواهم داد.
دیدگاه شما